گروه استان های دفاعپرس؛ شهید هادی رحیمی تنها فرزند حسین، اول شهریور سال ۱۳۴۹ در قم به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی اش مصادف با شور و هیجان انقلاب و مبارزه علیه رژیم طاغوت بود. دوران متوسطه در دبیرستان حکیم نظامی- امام صادق (ع) - زمینه مناسبی را برای فعالیتهای فرهنگی هنری که هادی به آن عشق میورزید، فراهم کرد.
در تشکیل گروههای تئاتر و سرود در مدرسه و همچنین تشکیل کتابخانه و نمایشگاههای فرهنگی در مسجد بازارکهنه محل زندگی اش، همکاری داشت.
مانوس با دعا و مسجد و اهل نوشتن و مطالعه و تحقیقات علمی و آزمایشگاهی و مشترک تعدادی از مجلات علمی بود. بخشی از اتاقش را به نگهداری مواد ساده شیمیایی برای انجام آزمایشهای کتب درسی اختصاص داده بود. شاید به همین علت بود وقتی به جبهه رفت، عضو واحد تخریب لشکر شد. اغلب اوقات بیکاری را در مسجد و یا در آزمایشگاه اتاق کوچک خودش میگذراند.
شهید هادی رحیمی تنها نسبت به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام میورزید. کتابهای اخلاقی همچون کتب شهید دستغیب را مطالعه میکرد. او در سن ۱۴ سالگی وارد ستاد ناحیه بسیج مسجد جامع قم شد و در فعالیتهای تبلیغی محل و مسجد شرکت میکرد تا اینکه عشق به جبهه او را به این وادی مقدس کشاند و به مدت ۶ ماه در واحد تخریب لشکر بود و مدت دو ماه هم با واحد تخریب تیپ ۱۲ قائم سمنان همکاری داشت. به مرخصی که بر میگشت، با دوستانش به کوه میرفت و همان آزمایشات هیجان انگیز علمی را در فضای باز انجام میداد.
سال اول تجربی را که خواند، دوباره به جبهه اعزام شد. این شهید بزرگوار در مجموع سه بار عازم جبهه شد و مدت ۷ ماه هم پاسدار افتخاری بود. سرانجام در بیستم دیمال سال ۶۵ در دومین روزعملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به قلب به شهادت رسید و در تاریخ ۲۸ دی همزمان با ایام فاطمیه (س) به همراه ۱۰۵ شهید آن عملیات که بزرگترین تشییع پیکرهای شهدا در طول دفاع مقدس را در قم رقم زد، تشییع و در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.
فرازهایی از وصیتنامه شهید هادی رحیمی تنها
حمد و سپاس خدایی را که انسانمان آفرید و از درون حجتی، چون عقلهایمان و از بیرون پیامبران را گمارد تا راه از چاه بشناسیم و خطا ننماییم.
افسوس هر آنچه برده ام همه باختنی است بشناختهها تمام نشناختنی است
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هر آنجه برداشتنی است
پروردگار ما که کلید آسمان و زمین در دست اوست و تمام موجودات سرباز او هستند برای رسیدگی به امور انسان ها، این اشرف مخلوقات را مقرر کرد و به وسیله رسولان خویش ما را به آن آگاه کرد و به سختیهای آن بیم و امید داد.
قادری که اصحاب فیل را «کعصف ماکول» کرد و فرعونیان را مغروق و اینان را عبرت برای گذشتگان و آیندگان. پس چشم دل باز کنید که مرگ سائلی است که در تمام منزلها را میزند و جان میستاند و چه زیباست که صاحبدلی قبل از آمدن سائل قیدها و بندها را بگشاید و جان در کف اخلاص نهد و به پیشواز مرگ رود.
هان دیری نپاید که علائم حرکت سائل در رخسار آدمی ظهور میکند و اگر نیکوکار باشد به لقاء معبودش بشارت دهد وگرنه به فراق از معبودش بیم دهد و چه عذابی سختتر از جدایی؛ لذا متوجه باشیم که خدایمان فرمود «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردیم و باز فرمود «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین» پروردگارت را عبادت کن تا به درجه یقین برسی.
بارالها ما با چشمی بینا و گوشی شنوا و دلی روشن این راه را انتخاب میکنیم تا بلکه به لقاء توای معشوق حقیقی وای معبود ابدی برسیم، گویی اکنون که مینویسم ندای حضرت رسول (ص) را از مدینه پس از هزار و چهار صد سال میشنوم که میفرماید «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» هر کس صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد، مسلمان نیست.
گویی هنوز ندای مولای متقیان از نجف به گوش جان میرسد که «اگر گردنبندی از گلوی دختر غیر مسلمانی کنده شود و جوانمردی بشنود و جان دهد بعید نیست»
ما هم دنبال فرزندی از سلاله حضرتش برخاستیم تا جواب ظلم و طغیان گروهی مردم بی دین که خانههای مسلمین را سوزاندند و مردمش را قتل عام کردند و به زن هایشان بی عفتی کردند، با کمال جوانمردی و رشادت به ایشان بدهیم. به کسی نگوید بسیجیها چشم و گوش بسته به جبهه میروند، خیر؛ چشمی که راه خود را انتخاب کرد هیچ مانعی توان سد شدن راهش را ندارد.
انتهای پیام/