خبرگزاری دفاع مقدس - دکتر مهدی گلشنی: روشنفکران و دولتمردان دوره قاجار فکر میکردند ما فقط از جهات صنعتی و تجهیز سلاح از غرب عقب هستیم؛ به همین دلیل است که در زمان امیرکبیر "دارالفنون" تاسیس می شود نه دارالعلوم! امیرکبیرراه حل را این میدانست که کمبودهای فنی را از خارج وارد کنیم وراه استفاده از آن را به مردم تعلیم بدهیم.
متأسفانه این موضوع که مقدمه "فن"، "علم" است و بسیاری از چیزهایی که در صنعت حاصل شده نتیجه علم است، تا امروز جا نیفتاده است. ما هنوز ابزار و تکنولوژیهای جدید را وارد می کنیم اما خودمان شرکتکننده و سهیم در تولید علم نیستیم.
ما همچنان به ترجمهی مطالب علمی کشورهای غربی نیاز داریم، حتی اگر ما در وادی تولیدکنندگی علم هم بودیم، باز هم باید چنین میکردیم. همان طور که غربیها هم از کوچکترین کاری که در جهان اسلام میشود خبر دارند.
متأسفانه ما در مورد ترجمه هم دچار افراط و تفریط شدهایم، یعنی گاهی اوقات حتی چیزهایی را که مورد نیاز نیست ترجمه میکنیم و در اختیار خوانندگان می گذاریم. از سویی دیگر، در آنجاهایی که باید ترجمه انجام شود، انجام نمیشود! حوادث و وقایع و موضوعات مهمی در جهان اتفاق میافتد، کارهای مهم علمی در سایر کشورها صورت میگیرد، یک خبر مهم فلسفی یا فرهنگی اتفاق میافتد که باید ترجمه شود و در جامعهی ایران منعکس گردد، اما متأسفانه میبینیم که هیچ خبری از آنها در کشور نیست.
برای مثال، "آنتونی فلو" فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجه یک غربی بود و مناظرات زیادی هم در این باب داشت. این شخص یکمرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت اما خبر آن در ایران ترجمه و منعکس نشد!
سارتر در آخر عمرش در مصاحبهای با یک خبرنگار کمونیست بازگشت خویش به خداوند را اعلام کرد اما این خبر نیز در جامعهی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر میشود، بلافاصله ترجمه و چاپ میشود.
من در کتابفروشی آکسفورد سه کتاب دیدم که بر ضد نسبیگرایی منتشر شده است. بعدا که بررسی کردم دیدم که هیچ کدام از این کتابها به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبیگرایی و پوچگرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است.
ما نه در زمان پوپر هستیم، نه در زمان آگوست کنت، دکارت، کانت، ویتگنشتاین، گادامر و هایدگر. ما در زمانی زندگی میکنیم که خود غربیها دارند افکار این فیلسوفان را بررسی و نقد میکنند. چرا ما این نقدها را ترجمه نمیکنیم؟ چرا وقتی که این افکار و نظریهها به فارسی ترجمه میشود، نقد آن هم که توسط خود غربیها انجام شده است به فارسی ترجمه نمیشود که دانشجوی ایرانی یا استاد ایرانی بداند این نظریات، وحی منزل نیست و مخالفین صریح و جدی هم دارد.
حفظ زبان یکی از موضوعاتی است که وسیلهی حفظ هویت است؛ مخصوصاً زبان فارسی با این میراث بسیار غنی فرهنگی که دارد. دانشجوی ایرانی باید با آن خو بگیرد. باید به فرهنگ و زبان و تمدن خود پناه ببرد. این پناه بردن به انگلیسی و صرف ترجمه، موجب ازخودبیگانگی میشود.
اگر مترجمی یک کتاب درسی سطح دکترا را ترجمه کند، این نه تنها خدمتی به دانشجوی دکترا نیست، بلکه برای او مضر هم هست. دانشجوی دکترا باید بتواند کتاب زبان خارجی را خودش بخواند و بفهمد.
موضوع دیگری که در ذیل بحث ترجمه مورد سهلانگاری واقع میشود، ترجمه از زبان فارسی به زبانهای دیگر، به خصوص زبان انگلیسی است. باید برنامهای در کار باشد که آثار و کتب فاخر و ارزندهی ما مشخص و به زبانهای دیگر ترجمه شوند.
اگر میبینید بعضی وقتها چیزهایی اذیتمان میکند، به خاطر این است که اولویتها را در نظر نمیگیریم. بدون شک، اگر نیازهای اولیهی جامعهی ما درست در نظر گرفته شود، هیچ نوع تحریمی، اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، نمیتواند اثری روی ما داشته باشد.