همرزم شهید «سلیمانی»:

«طلب شهادت» درخواست شهید سلیمانی از همرزمانش بود

«مرتضی عفتی» جانباز شیمیایی با بیان اینکه شهید سلیمانی حتی حاضر نبود از داخل سنگر افراد را هدایت کند در صحنه حاضر می‌شد، گفت: تنها آرزوی سردار سلیمانی شهادت بود و همیشه از همرزمان می‌خواست برایش دعا کنند.
کد خبر: ۴۳۳۴۴۱
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۲ - 26December 2020

فرمانده‌ای که در میدان بود/ «طلب شهادت» درخواست شهید سلیمانی از همرزمان«مرتضی عفتی» جانباز شیمیایی و همرزم شهید قاسم سلیمانی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‎پرس در بیرجند به تشریح خاطره‌ای با شهید سلیمانی پرداخت و اظهار داشت: بین ده‌سلم و حیدرآباد که آخرین آبادی‌های شهرستان نهبندان است و بعد کویر شروع می‌شود یک راه وجود دارد که این راه بسیار با اهمیت به نام گدار یگ است و هر کاروانی که از سیستان و نصرت‌آباد قصد عبور از کویر مرکزی را دارد باید از این گدار عبور کند و دیگر راه امنی تا لوط زنگی‎احمد نیست.

وی گفت: از گدار ریگ هر کسی نمی‌توانست عبور کند مگر آن‌هایی که تمرین رانندگی در این مسیرها را دارند و حتما باید ماشین کمک‌دار باشد. اشرار وقتی به گدار ریگ می‌رسند حتما باید باد لاستیک‌ها را کم کنند و وقتی عبور کردند دوباره با ناسوس که بسیار سخت است لاستیک‌ها را باد کنند و بعد یا از آب یلان یا ده‌سلم ادامه راه را بدهند.

جانباز شیمیایی افزود: پس کاروان‌ها ناچارند توقفی داشته باشند و همین توقف برای ما یک شکارگاه بود و کاروان‌های زیادی را در این‌ منطقه منهدم می‌کردیم. کاروان‌های اشرار به قدری در رانندگی مسلط بودند که‌ در حرکت نمی‌شد با آن‌ها جنگید و مواردی را دیده‌ام که چون باورش دور از ذهن است سعی می‌کنم بیان نکنم.

عفتی با بیان اینکه طی 12 سال که با آنان جنگیدیم نتوانستیم در حرکت کاروانی را بزنیم در هر صورت با توجه به اهمیت منطقه تصمیم بر این شد که یک گردان در آنجا مستقر شود، اضافه کرد:  سردار سلیمانی باید خودش می‌دید و بعد تصمیم می‌گرفت و در رابطه با این استقرار یادم هست برای اولین بار که اعلام کردم من از گدار ریگ عبور کردم حدود چهار ساعت بعد شخصا به منطقه آمد و صحت حرفم برایشان یقین شد و بعد از یقین به اهمیت این منطقه دستور استقرار دادند.

وی با اشاره به اینکه منطقه بسیار با اهمیت بود، ولی بسیار مشکل و خطرناک اما آنقدر اهمیت داشت که سردار سلیمانی همه سختی‌ها را قابل پذیرش تشخیص داد و مستقر شدیم، عنوان کرد: اصلا لازم نبود که سردار آنجا بیایند و به فرض که بیاید لازم نبود که شب بیاید و بماند اما یک روز غروب دیده‎بان خبر داد و ماشین از چاهداشی به طرف ما می‌آید با عقبه خود در نهبندان تماس گرفتم پرسیدم کسی به سمت ما می‌آید که اظهار بی‌اطلاعی کردند.

همرزم شهید قاسم سلیمانی ادامه داد: بعد از مدتی دیدم سردار سلیمانی است و تعجب کردیم این وقت سردار سلیمانی چرا به صورت زمینی آن هم بدون مراقبت قابل قبولی آمده بود؟ سردار علی محمدرضایی فرمانده تیپ هم بود و مثل من متعجب بود که سردار تشریف آورد و متوجه شدیم که قصد دارد شب را بماند هر چه اصرار کردیم که برگردند قبول نکرد و گفت چه فرقی بین من و شماست؟.

عفتی با یادآوری اینکه با سردار رضایی نگران بودیم چرا که منطقه‌ ناامن بود و امکانات کافی نبود و هر چه‌ التماس کردیم نشد و نهایتا تصمیم گرفتیم منطقه را قرمز کنیم تا کاروانی اگر قصد عبور دارد منصرف شود، اضافه کرد: چند گروه برداشتیم تا هم منطقه را شلوغ کنیم و هم مبادی ورودی را کمین بگذاریم.

وی با اشاره به اینکه به نزدیک آب‌یلان که رسیدیم بیسیم‌ها شروع به هیاهو کردند و صدای سردار را شناختم و پرسیدم چه خبر شده که گفت ما محاصره شدیم، بیان داشت: سریع وضعیت را بررسی کرده و متوجه‌ شدم فقط سمت شرق نیروهای اشرار هستند و با سرعت خودمان را به مقرر رساندیم.

جانباز شیمیایی ادامه داد: ساعت ۱۱ شب بود و تمام حواسمان به ‌سردار سلیمانی بود تا رسیدم دیدم روی ارتفاع بچه‌ها‌ را سازمان می‌دهد گفتم سردار شما بروید داخل سنگر تا یک تیم آماده کنم شما را به نهبندان ببرد، خندید و گفت ‌کجا برم؟ هرچه التماس کردیم حاضر نشد و حتی حاضر نبود از داخل سنگر افراد را هدایت کند و روی همان ارتفاع ماند و گفت وقت را تلف نکنید و در صحنه ماندند.

عفتی خاطرنشان کرد: در پایان اقدامات اشرار در آن شب ناکام ماند و ماشین‌هایی نیز منهدم شدند. سردار تا صبح ماند و بعدا برای بررسی و جمع‌آوری امکانات به جا مانده از اشرار رفت و گفت هر زمان و هر مکان که مقدر باشد آن اتفاق خواهد افتاد و برای آن اتفاق دعا کن... شهادت... نه چیز دیگر.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها