به گزارش خبرنگار فرهنگی دفاع پرس، مریم آخوندی، محقق و پژوهشگر در یادداشت اختصاصی برای دفاع پرس نوشت:
در دهه شصت، سریالی به نام "سالهای دور از خانه" در ایران به نمایش در می امد که روایت گر زندگی زنی به نام "اوشین" از کودکی تا کهن سالی بود که زندگی سختی را در شرایط اجتماعی، اقتصادی و تاریخی متعدد تجربه می کرد ولی همواره با پایبندی به حریم خانواده و احترام به اعضای آن در برابر همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی زندگی ایستادگی و مقاومت می کرد و در نهایت توانست تبدیل به یک الگو برای مخاطبان خود شود.
این سریال در زمان پخش خود در دهه شصت و حتی اخیرا در بازپخش خود، هم توانست محبوبیت زیادی نزد مردم دنیا بیابد و هم توانست مخاطبان ایرانی را در سالهای متعدد در مقابل تلویزیون ثابت نگه دارد.
در این روزها نیز شاهد پخش سریال " گذر از رنج ها" از تلویزیون بودیم که شاید بتوان گفت داستانی ملهم و شبیه سریال "سالهای دور از خانه" داشت.روایت زندگی زنی به نام "دنیا" از زمان تولد تا پیری که همانند اوشین شرایط مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی را تجربه کرد و در مقابل مشکلات فراوانی که فرا روی راه او بود، استقامت و صبر از خود نشان داد و در نهایت بعد از پشت سر گذاشتن رنج ها و سختی های فراوان به کارفرمایی بزرگ در عرصه صنایع دستی تبدیل شد.
اما در بررسی این سریالها، از ابتدا ذهن مخاطبان و فعالان این حوزه را می توان با این سوال روبه رو می شود که چرا میزان استقبال و رضایت مندی مخاطبان از این دو سریال و در دو برهه زمانی متفاوت بالا بود و همه از شخصیت "اوشین" و "دنیا" به عنوان یک اسطوره یاد می کنند؟
در ارتباط با سریال "سالهای دور از خانه" عده ای با یک نگاه ساده بر این باورند که چون محتوای این سریال در زمان پخش اولیه آن با زندگی روزمره مردم ارتباط نزدیکی داشته، باعث همذات پنداری و جذب مخاطب شده است و مردم برای فرار از غوغا سالار جنگ و خشونت، به تماشای این سریال میل و علاقه نشان می دادند.
اما چرا سریال " گذر از رنج ها" توانست به این موفقیت برسد و با افزایش آمار مخاطبان روبه رو شود.
به نظر می رسد بهتر است برای تحلیل علمی و عمیق تر این موضوع، از الگو و رویکردی با عنوان " استفاده و خشنودی " استفاده کنیم که می تواند برای هر دو سریال مورد استفاده قرار گیرد اما تمرکز ما در این متن بر روی سریال گذر از رنج ها است.
فرض اصلی الگوی استفاده و خشنودی این است که افراد مخاطب، کم و بیش به صورت فعال به دنبال محتوایی هستند که بیشترین خشنودی و رضایت را فراهم می کند و البته این خشنودی و افزایش میزان آن، زمانی اتفاق می افتد که با نیازها و علایق مخاطب همبستگی و همخوانی داشته باشد و هر قدر فرد بیشتر احساس کند که نیاز واقعی او مرتفع می شود، احتمال اینکه آن محتوا را انتخاب کند، بیشتر خواهد بود. بنابراین می توان گفت رویکرد استفاده و خشنودی، الگو و نظریه ای کارکردی است. یعنی یکی از کارکرد های رسانه، خشنودی مخاطبان و رفع نیازهای آن ها است که باعث افزایش و تثبیت مخاطب می شود. این نیازها می تواند نیاز به کسب اطلاعات، نیاز به منزلت اجتماعی، سرگرمی، رفع تنهایی و ... باشد.
درباره سریال " گذر از رنج ها" نکته قابل توجه این است که این سریال توانست در وهله اول عشقی پاک را در بستر و محوریت خانواده به نمایش بگذارد و بر نقش زن و مادر به عنوان قهرمان و رکن اصلی خانواده تاکید کند و علت اقبال مخاطبان به این سریال در راستای رویکرد استفاده و خشنودی می تواند همان احساس نیاز در تعلق به یک گروه یعنی همان خانواده و و تنها نبودن و پر رنگ بودن نقش آن به عنوان یک سلول بنیادین در جامعه باشد که اگر هم حاضر نباشیم این نیاز را به صورت مستقیم پذیرا باشیم؛ همواره در باور و ناخوداگاه ما ایرانیان وجود دارد که متاسفانه تحت تاثیر سریال های ماهواره ای کمرنگ و حتی بی رنگ شده است.
اگر چه عدم خلاقیت در این سریال برجسته ترین نکته منفی داستان تلقی می شود. به طوری که مخاطبان از همان ابتدای داستان با مشابه همان چیزی که در سریال "سالهای دور از خانه" اتفاق افتاده بود، روبه رو می شود.
" دنیا" شخصیتی صبور و باگذشت بود و از همان اوایل زندگی مانند "اوشین" برای کمک به خانواده از آنها جدا می شود. همسر دنیا(حمید) مانند همسر اوشین ( ریوزو) دراواسط زندگی می میرد. دنیا، فرزند خود – مهرداد- را ماند فرزند اوشین – تاکیشی- در جنگ از دست می دهد و ... و این مسئله امکان تازگی و غافلگیر کنندگی داستان و پیش بینی داستان توسط مخاطب را از او سلب می کند.
البته روایت زندگی "دنیا" در بستر تاریخ ایران و شهرهای سرسبز شمال و بازنمایی چهره خان ها و ظلم های آنها، وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تا حدودی می توانست نگاهی بومی به داستان بدهد و اوشین ژاپنی را تبدیل به اوشین ایرانی نماید. اما به نظر می رسد نمایش میزان غم و رنج وارد شده بر دنیا و شخصیت او، آن چنان در نگاه بیننده برجسته به تصویر کشیده می شد که همواره علت در مقابل معلول رنگ می باخت. یعنی بیننده انقدر در رنج و سختی هایی که برای دنیا پیش امده است، غرق می شد و دلش برای او می سوخت که از علت ایجاد این رنج ها که همان روایت تاریخ ایران بود، غافل می گشت.
بنابراین برای حفظ هویت و فرهنگ خود در جهانی که تهاجم فرهنگی و رسانه های غربی و ماهواره ها، کانون زندگی، خانواده و زن ایرانی مسلمان را نشانه رفته اند، داستان هایی از جنس روایت " گذر از رنج ها"
می تواند با همذات پنداری مخاطبان با شخصیت های داستان، از این حریم و در مقابل سریال های ابکی ماهواره ای دفاع نماید.
البته دقت کنیم که خطوط داستان و سریال های خانوادگی نه تنها به عنوان اسیر کننده مخاطبان شناخته نمی شود، بلکه آنها را فراهم کننده بستر کسب دانش و برخی اثرات نگرشی می کند؛ زیرا مخاطبان تفسیرهای خود از این سریال ها را شخصی می سازند و به این شکل به نیاز مخاطب در راستای سرگرمی، اگاهی سازی و ... پاسخ سالم و مثبت داده می شود.
انتهای پیام/