برادر غواص شهید «غلامرضا جشن‌پور» در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

برادرم با اشتقیاق خاصی در عملیات کربلای 5 شرکت کرد

حاج «داود جشن‌پور» گفت: زمان فرا رسیدن عملیات کربلای 5 برادرم با علاقه و اشتیاق خاصی در این عملیات شرکت کرد و به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۳۶۰۷۵
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱ - 07January 2021

حاج «داود جشن‌پور» برادر غواص شهید «غلامرضا جشن‌پور» در گفت‌وگو با دفاع‌پرس در آذربایجان‌شرقی، اظهار داشت: غلامرضا بچه مومن و با معرفتی بود. بیشتر اوقات در مسجد حضور داشت. او داوطلبانه به عنوان غواص در عملیات کربلای 5 شرکت کرد و به شهادت رسید. خواهرزاده‌اش «وحید فرهنگی والا» به غلامرضا علاقه فراوانی داشت و پس از شهادت ایشان، راه او را ادامه داد و در دفاع از حرم آل الله در سوریه به شهادت رسید.

وی ادامه داد: بنده در زمستان سال 1365 در گروهان مینی کاتیوشا در گردان الحدید حضور داشتم و برادرم در گردان غواصی حبیب ابن مظاهر بود. گردان‌های لشکر عاشورا در نزدیکی روستای قجریه که موقعیت شهید اوجاقلو نامیده می‌شد، آماده عملیات می‌شدند.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: روزی نزدیک غروب بود که برادرم با یکی از بی‌سیم‌چی‌های گردان به دیدار من آمدند. با مشاهده غلامرضا خیلی خوشحال شدم و نیم ساعتی در چادرمان هم صحبت شده بودیم که فرمانده گردان دستور حرکت به خط را اعلام کرد.

وی با بیان اینکه برادرم با علاقه و اشتیاق خاصی در عملیات کربلای 5 شرکت کرد، افزود: چاره‌ای جز خداحافظی نداشتیم، همدیگر را در آغوش گرفتیم. آن لحظه احساس خیلی خوبی داشتم و از محبت برادرم لذت بردم. دی‌ماه سال 1365 عملیات کربلای 5 آغاز شد و همگی مشغول نبرد با دشمن بعثی شدیم.

برادر غواص شهید «غلامرضا جشن‌پور» با بیان اینکه وظیفه گردان ما در عملیات کربلای 5 پشتیبانی نیروهای اسلام بود، توضیح داد: 21 روز از  عملیات سپری شده بود که قرار شد گردان ما به عقبه برگردد تا نیروهای تازه نفس جایگزین ما شوند. من از دوستان خداحافظی کرده و برای زیارت برادرم به محل استقرار گردان حبیب رفتم. از هر کس سراغ غلامرضا را گرفتم به حاج «رحیم صارمی» حواله داد.

وی در پایان تاکید کرد: به چادر فرماندهی رفتم که ایشان هم گفت اگر اینجا نیست، احتمالاً مجروح یا شهید شده است. به مخابرات دزفول رفتم تا با خانه تماس بگیرم. توانستم با خاله‌ام صحبت کنم که خبر شهادت غلامرضا را داد و با اتوبوس به سمت تبریز حرکت کردم، برادرم چند روز قبل از رسیدن من، تشییع و در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرام گرفته بود.

گفت‌وگو از اسماعیل وکیل‌زاده

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار