گروه استانهای دفاعپرس - بدون شک برای تمام کسانی که به زیارت مناطق عملیاتی جنوب کشور میروند، زیارت یادمان هویزه متفاوتترین خاطرات را درپی داشته است. هویزه اگرچه بهاندازه شلمچه، مشهدِ رزمندگان جانبرکف اسلام نبوده است و بهاندازه تنگه چذابه و یا فکه اهمیت ژئوپلیتیک ندارد، اما خاک مطهر این حوزه عملیاتی، زمانی شاهد ماجرای شهادت ابرقهرمانانه شهید سیدحسین علمالهدی بوده است؛ داستانی که در آن «یک حسین» با تعداد اندکی از یاران خود در محاصره دشمن گرفتار میشود، پس از چندی با لب تشنه به شهادت میرسد و در نهایت به دستور فرمانده سفاک بعثی، تانکهای عراقی از روی پیکرهای مطهر شهدا عبور کردند.
به بهانه فرارسیدن سالروز شهادت این شهید با حجتالاسلام سیدحمید علمالهدی برادر شهید حسین علمالهدی به گفتوگو نشستهایم تا درباره شخصیت متفاوت این شهید صحبت کنیم که در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: اگرچه دفاع مقدس سراسر جلوه ایثار، فداکاری و رشادت است اما زوار یادمان هویزه و گلزار شهدای عملیات نصر همگی خاطرات خاص و منحصربهفردی از زیارت مدفن شهید علمالهدی و یاران ایشان دارند. دلیل تمایز شخصیت این شهید چیست؟
اساساً بنا ندارم که درباره شرح زندگینامه این شهید بزرگوار صحبتی کنم، چراکه تألیفات و آثار زیادی دراینباره به رشته تحریر درآمده است و تنها با جستوجوی نام این شهید به این اطلاعات دسترسی خواهید داشت.
امروز جوان ما نیاز دارد که پس از مطالعه زندگینامه شهدای دفاع مقدس، درباره سبک زندگی آنها بیندیشد و درسهایی را که فراگرفته است، در زندگی خود بکار ببندد؛ برای مثال، مظاهر شجاعت، هوشیاری و بصیرت شهید حسین علمالهدی در جایجای زندگینامه به چشم میآید و البته تحیر و شگفتی اصلی زمانی بارز میشود که شما درمییابید ایشان در زمان شهادت تنها ۲۲ سال داشته است. سؤالی که اکثر جوانان درباره این شهید بزرگوار از من میپرسند این است که حسین علمالهدی در این عمر کوتاه، بهاندازه یک مبارز سیاسی کارکشته در سالهای طاغوت و بهاندازه یک فرمانده نظامی مجرب در سالهای جنگ، تجربه و توانایی داشته است و این نکته بسیار قابلتأملی است.
دفاعپرس: به نظر شما، این توانایی و اراده خارقالعاده در وجود شهید حسین علمالهدی از کجا سرچشمه میگرفت؟
بصیرت ویژگی اصلی این شهید بود که از همین منبع، تمام خصلتهای متفاوت و برگزیده او همچون شهامت ایمان نشات میگرفت. در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که حسین از سالهای کودکی با قرآن انس و الفت فوقالعادهای داشت و لذا بسیاری از صفات ممتاز شخصیتی و رفتاری او را باید از برکت و نورانیت قرآن دانست. حسین در سن ۹ سالگی در مسجد محله قرآن تدریس میکرد و حتی ریشسفیدها هم در این جلسات حاضر میشدند. البته آن دوران محدود به قرائت و تحریر بود و جلسات تفسیر که بعدها تقریباً در تمام شهر مشهور شد، از حدود ۱۶ سالگی برقرار شد و در همین جلسات هم بود که بهصورت رسمی، همواره یک افسر شهربانی و گاه یک خبررسان از ساواک حضور پیدا میکردند.
در آن زمان، بسیاری از بازداشتیهای ساواک اهواز، پس از چند روز مفقود اعلام میشدند و مشهور بود که مأموران بهصورت شبانه، بازداشتیها - اعم از شهدای شکنجه و حتی زندهها را در شط غرق میکنند و این موضوع رعب و وحشت سنگینی بین مردم ایجاد کرده بود اما حسین بدون توجه به این قضایا، خیلی علنی در جلسات تفسیر خود، آیه ولایت را بر محور وجوب تشکیل حکومت اسلامی تفسیر و به شاگردانش ارائه میداد!
دفاعپرس: به نظر همین شهامت شگفتآور باعث میشود که شهید علمالهدی شخصیتی کاریزماتیک برای مردم و نسلهای بعد خود باشد. شما با این نظر موافقید؟
تا حدودی. البته جذابیت حسین تماماً به خاطر جسارتش در مبارزههای مسلحانه با رژیم طاغوت و یا شجاعتش در میدان نبرد با ارتش بعث نبود. به یاد دارم بسیاری از عشیرههای عرب خوزستان وقتی متوجه شدند که حسین علمالهدی بهعنوان یک پاسدار از طرف حکومت مرکزی وارد مناطق عملیاتی شده است، جوانان خود را در قالب پیشمرگهای داوطلب به جبههها فرستادند تا با بعثیها بجنگند زیرا زمزمههای عطوفت و جوانمردی حسین – بهعنوان یک مبارز سیاسی بنام - از مدتها قبل در سرتاسر اهواز و حتی شهرهای دیگر خوزستان پیچیده بود که البته بعدها این جوانان در قالب دسته مستقلی تحت فرماندهی شخص شهید قرار گرفتند.
دفاعپرس: چطور یک جوان ۲۰ ساله حتی در بین عشیرههای بزرگ اعراب خوزستان شناخته شده بود؟
قبول دارم ممکن است در برداشت اول غیرمنطقی به نظر برسد اما واقعیت این بود که عملاً همه حسین را میشناختند؛ وقتی سیرک رقاصههای مصری را که به اهواز آمده بودند به آتش کشید، همه فهمیدند که کار حسین است. افسر ارشد ساواک جلوی درِ خانه رو به حسین گفت: «میدانم تو مسبب این فتنه هستی. مدارکش که جور شد، کار تو را قبل از بقیه تمام میکنم» که البته هیچگاه ساواک مدرک مستندی مبنی بر وقوع این آتشسوزی به دست حسین پیدا نکرد. همچنین پس از زمانی که پُل گریم (مستشار آمریکایی کنسرسیوم بهرهبرداری نفت جنوب) و سپهبد جعفریان (فرماندار خوزستان) ترور شدند، هیچکس از خبر دستگیری حسین توسط ساواک غافلگیر نشد بلکه همه میدانستند که فقط حسین شجاعت این کارها را دارد؛ همان جوان ۲۰ سالهای که شما فرمودید، از این جهت از مدتها قبل در بین مردم خوزستان مشهور شده بود.
دفاعپرس: چندی پیش شایعاتی درباره اختلافنظر میان شهید علمالهدی و رهبر معظم انقلاب در دوران دفاع مقدس مطرحشده بود. اینجا بهطور رسمی نظر شما را دراینباره جویا میشوم.
اگر کسی ادعا کند که سیدحسین با حضرت آقا اختلافنظر داشته است، بلادرنگ بدانید که او هیچچیز درباره سیدحسین علمالهدی نمیداند چون واقعیت آن است که شهید، همرزم یا حتی پیرو حضرت آقا نبود بلکه ذوب در شخصیت ایشان بود. در نقل مشهوری از جانب یکی از همرزمان سیدحسین شنیده بودم که وقتی امام خامنهای بهعنوان نماینده عالی امام راحل در وزارت دفاع از خط مقدم بازدید میکردند، به اردوی یاران سیدحسین برخوردند و در همین لحظه، خمپاره باران دشمن باعث شد تا پروسه بازدید ایشان برای دقایقی متوقف شود. همراهان حضرت آقا، ایشان را بهسرعت داخل سنگر میبرند تا حمله توپخانهای دشمن تمام شود و در همین لحظه، در کمال شگفتی مشاهده کردند که سیدحسین علم الهدی دواندوان در میان دود و انفجارها خود را به سنگر آیتالله خامنهای رساند، کنار ایشان نشست و به همه گفت: میخواهم اگر خداوند توفیق داد و خمپاره دشمن به این سنگر اصابت کرد، من هم بهعنوان یار و همراه آقای خامنهای و همزمان با ایشان شهید شوم. با دانستن این موضوع، به نظر شما هنوز هم این احتمال قوت دارد که شهید با حضرت آقا اختلافنظر داشتهاند؟
دفاعپرس: برخی معتقدند پرورش چنین شخصیتهایی تنها حاصل تلاطمهای انسانساز سالهای انقلاب و جنگ است. به نظر شما هم تربیت امثال شهید علمالهدی در عصر حاضر غیرممکن است؟
پاسخ این ادعای باطل هر روز در مقابل دیدگان ما است. شهدای مدافع حرمی که این روزها پیکرهای پاکشان، تقریباً در سرتاسر کشور و در هر شهر و روستا آرام میگیرد، همه در نوع خود باکری و کاوه و علمالهدی هستند. ۴۰ سال پیش، حسین علمالهدی در هویزه توسط گردانهای زرهی ارتش بعث محاصره شد، راویان نقل میکنند که حسین را با لبتشنه به شهادت رساندند و سپس با تانکهای خود از روی پیکر مطهر او و یارانش عبور کردند. این تکرار کربلای حضرت سیدالشهدا (ع) در هویزه است اما ۳۸ سال بعد هم رزمنده مدافع حرم محسن حججی توسط دشمنان خدا و قرآن محاصره شد، به اسارت درآمد و با لبتشنه به شهادت رسید و سپس به تأسی از امام مظلومش، سر از بدنش جدا شد و این نیز تجلی دیگری از کربلای سال ۶۱ هجری است.
وعده صادق پروردگار میفرماید که جهان میدان مبارزه حق و باطل است و چون «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ عَرضٍ کَربَلا »، پس حسینها و یزیدها هم تکرارشدنی هستند. شهدای دفاع مقدس در سایه تعلیم امام خمینی (ره) تربیت شدند و شهدای مدافع حرم در سایه تربیت رهبر معظم انقلاب و تا زمانی که تفکر انقلاب اسلامی در میان جوانان کشور ما زنده باشد، سیره شهدا قابلتعمیم و «یاران حسین (ع)» تکرارشدنی خواهند بود.
انتهای پیام/