گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی، «ایوب خان» نوشته و کار «امیر دژاکام» روایت جستجوی پسری نوجوان برای پیدا کردن پدرش ـ ایوب خان ـ است. این پسر برای یافتن پدرش با زنان و مردان بسیاری برخورد میکند و هر کس یک وجه از شخصیت ایوب خان را تعریف میکند. رفتهرفته تناقضها انقدر زیاد میشود که پسر نمیداند واقعا پدرش چگونه مردی است.
هر چند داستان در دهههای قبل از انقلاب اسلامی میگذرد، اما کنایههای صریح در دیالوگها نشان از این دارد که کارگردان قصد دارد اثرش نقد حال امروز جامعه ایران باشد. همه محتاج ایوب خان هستند و او که باید به فکر معاش زن و فرزندان خود باشد حتی لباسهای خود را به دیگران میبخشد و غافل از این است که پسرش حتی کفشی برای پوشیدن ندارد.
جالب آنکه همه آنانی که ایوب خان به آنها کمک میکند تداعی کننده کاراکترهای جهان سومی هستند که بود و نبودشان اهمیتی ندارد. مردم آبلهزدهای که واکسن برای کنترل بیماری خود ندارد، یکی از کارکترها بعد از توضیح درباره آبله میگوید: «ما واکسن آبله نداریم، به واکسن نمیدهند و نمیگذاریم هم به ما واکسن بدهند.» این دیالوگ چنان صریح و سطحی و سادهانگارانه است که به جای نقد شرایط موجود مخاطب را به مضحکه میگیرد.
در این نمایش که زنان و مردانش نماینده یکی از قومیتهای رنج دیده کشور هستند در یک محله جمع شدهاند و همگی از ایوب خانی انتظار دارند که شاید دیگر وجود خارجی نداشته باشد. ایوب خان درحالی که اهل هنر و موسیقی است، اهل دعوا با ارازل هم هست، زنباره نیست اما به فکر ترقی زنان است، اهل مشروب و شرابخوارگی نیست اما به کسانی که به این دام افتادهاند کمک میکند.
پسر ایوبخان، در واقع به دنبال هویت خود میگردد و سعی میکند به برداشتی دقیق از ایوب خان برسد، او دریافتهایش را مینویسد تا شاید روزی نوشتههایش به کار کسی بیاید. بدون اشاره مشخص به کسی میتوان دریافت که ایوب خان کیست و بدون او چرا وضع محله تا این حد نابسامان است. حضور نمایش «ایوب خان» در جشنواره تئاتر فجر و در حالی که باید از امید و روشنی گفت جای سوال دارد که مدیران جشنواره باید پاسخگوی آن باشند.
انتهای پیام/ 161