به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «شریک، رقیب و حریف» صفاتی است که اگر در جایی غیر از گود سیاست به گوشمان بخورد، گمان میکنیم در تعریف از یک دوست یا دست کم همکار قدیمی بیان شده است. اما اینها الفاظی است که همین هفته، امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه که خود را مدافع سرسخت ارزشهای اروپایی جلوه میدهد، در بازگو کردن نقطه نظر خود نسبت به چین ابراز کرد.
در حالیکه جو بایدن دموکرات در نخستین سخنرانی که در راستای تشریح سیاست خارجی خود ایراد کرد؛ با اتخاذ لحنی تند علیه چین، این کشور را به «سوء استفاده اقتصادی»، «تجاوز به حقوق بشر»، «سرقت مالکیت معنوی» و سلطه جویی بر جهان متهم کرد و آشکارا از اتخاذ رویکردی تلافی جویانه علیه پکن سخن گفت؛ ماکرون هشدار داد که «اتحادیه اروپا نباید با آمریکا در تقابل با چین متحد شود».
این موضع گیری قطعاً برای بایدن که مدعی است با بازگشت دیپلماسی به کانون سیاست خارجی آمریکا، میتواند روابط فرا آتلانتیکی را احیا کند؛ چندان دلچسب نخواهد بود چرا که رویای او برای به دست گرفتن سکان رهبری جهان را به چالش میکشد.
ماکرون پیشتر هم سابقه بیان اظهاراتی را که با طبع آمریکا سازگار نیست در کارنامه خود داشته است. وقتی که او کمتر از دو سال پیش، از «مرگ مغزی ناتو» سخن گفت؛ دولت ترامپ با آنکه خود متهم به تضعیف پیمان آتلانتیک شمالی بود؛ واکنشی منفی نشان داد.
اما اینکه رئیس جمهور فرانسه بلافاصله بعد از سخنرانی بایدن در باب سیاست خارجی، به او یادآوری کند که ورق برگشته و دیگر مثل سابق، اروپا نمیتواند تابع محض اوامر آمریکا باشد؛ نشانه آغاز فصل جدیدی در روابط بروکسل-واشنگتن است و اینکه اروپا سهم بیشتری از معادلات جهانی میخواهد.
چین از نگاه آمریکا
دعواهای حزبی انتخابات ۲۰۲۰، آنطور که ترامپ سعی به القای آن داشت؛ این تصور را به وجود آورده بود که جو بایدن دموکرات هوادار پر و پا قرص احیای رابطه با چین است حال آنکه سیاست درازمدت کاخ سفید فارغ از آنکه چه کسی سکان دار آن باشد؛ بر محور مهار چین به ویژه در منطقه راهبردی ایندوپاسیفیک متمرکز است.
برای همین بود که آنتونی بلینکن وزیر خارجه فعلی آمریکا، در جلسه تعیین صلاحیت از سوی سنا، فارغ از هرگونه ملاحظه حزبی، مدعی شد که ترامپ جمهوریخواه رویکرد درستی را علیه چین اتخاذ کرده است!
درست به همین دلیل است که کمتر از یک ماه بعد از ورود بایدن به کاخ سفید، شاهد طوفانی شدن فضای حاکم بر روابط سیاسی آمریکا-چین هستیم.
اعزام ناوگروه تهاجمی «تئودور روزولت» به دریای چین جنوبی، تاکید بر تداوم حمایت نظامی از تایپه، بازگشت ۴ فروند بمب افکن هستهای به جزیره گوام، عبور ناوشکن «جان مک کین» از تنگه تایوان و در نهایت، طرح اتهامات حقوق بشری علیه اقدامات چین در تبت و هنگ کنگ، همگی نشان از آن دارد که بایدن سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک را از روی رد پای ترامپ دنبال خواهد کرد. البته قطعاً چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا این رویکرد را با روش خاص خود ادامه میدهد. او همین چند روز پیش به شبکه تلویزیونی «سی بی اس» گفته بود: مسلماً با چین رقابت بسیار زیادی وجود خواهد داشت، اما من این کار را به شیوه ترامپ انجام نمیدهم.
واقعیت این است که بایدن و ترامپ هر دو به رقابت شدید با چین باور داشتند حال آنکه رئیس جمهور سابق آمریکا، قوانین و مرزهای این رقابت را تعریف نکرد، اما دولت جدید واشنگتن قصد دارد در همه حوزهها از جمله نظامی، اقتصادی، سیاسی و حتی رهبری جهانی، چارچوبی مشخص برای رقابت تعیین کند.
آمریکا از نگاه اروپا
به رغم همه ادعایی که بایدن برای احیای هژمونی آمریکا دارد، همه حتی متحدان اروپایی میدانند که شاهد آغاز عصر جدیدی از قدرت هستیم که در آن آسیا، به ویژه چین، بر ایالات متحده پیشی میگیرد. در دهههای اخیر، کرونا نخستین بحران بزرگی بود که رهبری واکنشهای بینالمللی مربوط به آن، از کنترل آمریکا خارج شد و این نقطه عطفی شد برای اروپا تا در رابطه خود با واشنگتن بازنگری کند.
در خرداد ۹۹ بود که جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با اشاره به ضعف آمریکا در مهار کرونا، هشدار داد فشارها برای اینکه اتحادیه، از میان چین و آمریکا، یکی را انتخاب کند رو به افزایش است و اتحادیه اروپا چارهای جز حفظ منافع و ارزشهای خود ندارد و اینکه مجبور است با چین در چارچوب نظم جمعی تعامل داشته باشد.
اما حتی خیلی پیشتر از آن، در آبان ۹۸، «اورزلا فون در لاین» رئیس کمیسیون اروپا که در کارنامه خود مقام وزیر دفاع سابق آلمان را یدک میکشد؛ اعلام کرد که اتحادیه اروپا باید زبان قدرت را بیاموزد چرا که بیش از این نمیتواند به قدرت نرم بسنده کند و باید به تقویت منافع خود، توسعه بازوی امنیتی و همچنین تمرکز بر سیاستهای تجاری بپردازد.
او در ادامه این اظهارات، گفته بود: این به معنای آن است که باید از یک سو وابستگی امنیتی به دیگران را کم کنیم و از سوی دیگر بر تواناییهای خود نظیر تجارت با چین، تمرکز بیشتری کنیم.
اگر این اظهارات را در کنار ادعاهای «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان بگذاریم که گفته بود آمریکا دیگر پلیس جهان نیست و نباید از اروپا انتظار اطاعت بی، چون و چرا داشته باشد؛ درمی یابیم که گفتههای اخیر ماکرون ادامه سیاست واحدی است که اتحادیه اروپا برای نقش آفرینی در قرن ۲۱ یا همان عصر چرخش به ایندوپاسیفیک اتخاذ کرده است.
چین از نگاه اروپا
اکنون که از انگیزه و پیشینه رویکرد آمریکا و اروپا نسبت به چین آگاهیم، خوب است با موشکافی بیشتری به اظهارات ماکرون نگاه کنیم.
او گفته بود وقتی پای مسائلی، چون توافق آب و هوایی پاریس در میان باشد؛ چین یک شریک است؛ وقتی بحث تجارت به میان میآید، چین یک رقیب است و هنگامی که پای مسائل منطقه ایندوپاسیفیک در میان باشد؛ چین یک حریف است.
از این جمع بندی این طور برداشت میشود که اروپا میخواهد بسته به شرایطی که در آن قرار خواهد گرفت؛ از همه کارتهای خود در بازی با چین استفاده کند که اگر مصلحت ایجاب کند؛ این میتواند شامل بازی با کارت اتهامات حقوق بشری نیز باشد.
ماکرون حتی گفته بود: باید دید در پی بازگشت آمریکا به عرصه جهانی، رفتار چین چگونه خواهد بود- اظهار نظری که حاکی از آمادگی اروپا برای تغییر مواضع نسبت به پکن همگام با تحولات جهانی است.
از سوی دیگر، این اظهارات میتواند هشداری برای آمریکا هم تلقی شود مبنی بر اینکه اتحاد در باب مسائل جهانی، تنها به شرط تأمین حداکثری منافع اروپا عملی خواهد شد.
یک مثال بارز از این جاه طلبی که حاکی از اولویت دادن به منافع اتحادیه اروپا است را میتوان در توافق سرمایه گذاری تجاری با چین (CAI) مشاهده کرد. این توافق که با مرحله نخست توافق تجاری آمریکا-چین برابری میکند؛ دسترسی سرمایه گذاران اروپایی به بازار رو به رشدی که در حال حاضر ۱.۴ میلیارد دلار ارزش دارد، فراهم میشود. نکته جالب آن است که اتحادیه اروپا و چین اصرار داشتند این توافق قبل از آغاز ریاست جمهوری بایدن (دسامبر ۲۰۲۰) نهایی شود. به همین دلیل هم بود که بروکسل به درخواست «جیک سالیوان»، که در آن مقطع هنوز نامزد پست مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود، مبنی بر تعلیق موقت مذاکرات، اهمیتی نداد.
منبع: مهر
انتهای پیام/ 341