ابوالقاسم عاشوری پیرامون اثر ماندگار جرج جرداق مطرح کرد؛

تبیین حقوق بشر علوی در برابر پرونده ناقص حقوق بشر مدعیان غربی

جرح جرداق مسیحی در کتاب امام علی (ع) صدای عدالت انسانی حقوق بشری علوی را در مقابل حقوق بشری غربی قرار می‌دهد و مدعیان حقوق بشر را به چالش می‌کشاند.
کد خبر: ۴۴۵۲۷۹
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۰ - 28February 2021

تبیین حقوق بشر علوی در برابر پرونده ناقص حقوق بشر مدعیان غربیبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در بلندای تاریخ درباره امام علی (ع) کتاب‌ها بسیار نوشته شده و هر کسی به نوعی درباره این بزرگ‌مرد تاریخ اندیشیده و به جنبه‌ای از شخصیت بزرگ او پرداخته است. اما در میان این نوشته‌ها و قلم‌ها کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» اثر ماندگار و ارزشمندی است که توسط جرج جرداق مسیحی به تحریر در آمده است.

ایرانیان و شیعیان جهان و دیگر مسلمانان و مسیحیان عالم، جرج جرداق را با این اثر ماندگار می‌شناسند و لبنانی‌ها به او لقب عاشق امام علی (ع) داده‌اند. بر همین اساس و برای شناخت بیشتر این نویسنده مسیحی و اثر ماندگار او با ابوالقاسم عاشوری نویسنده و پژوهشگر به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

چه انگیزه‌ای موجب شد یک نویسنده مسیحی کتابی در خصوص امام علی (ع) بنویسد؟

جرج جرداق نویسنده، شاعر، پژوهشگر و نمایشنامه‌نویس لبنانی بود که در سال ۱۹۲۶ میلادی در یک خانواده مسیحی ارتدکس قحطانی‌تبار در شهرک «الجدیده» منطقه مرجعیون در جنوب لبنان زاده شد. او تحصیلات ابتدایی خود را در یکی از مدارس همان روستا به پایان رساند. وی پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، تا سال‌ها به تدریس ادبیات عرب و فلسفه عربی در تعدادی از مدارس و دانشگاه‌های بیروت اشتغال داشت و هم‌زمان به کار ترجمه و نیز نگارش مقالاتی در روزنامه‌ها و مجلات لبنان می‌پرداخت. وی در مطبوعاتی همچون الجمهوری الجدید، الحریه، الصیاد، الشبکه، نساء، الکفاح العربی، الامن و برخی روزنامه‌های عربی‌زبان چاپ پاریس و نیز دو سال بی‌وقفه در روزنامه‌های الوطن و الرأی العام که هر دو در کویت چاپ می‌شدند، نویسندگی کرده است. جرداق در ۱۸ سالگی نویسندگی را آغاز کرد و نخستین کتاب خود را سال ۱۹۵۰ نگاشت؛ اما کتاب «امام علی؛ صدای عدالت انسانی» را سال ۱۹۶۰ ابتدا به‌صورت خلاصه و در کتابی تک‌جلدی نوشت و سپس با مشاهده استقبال و تحسین بی‌سابقه مردم به نگارش کتاب ۵ جلدی این کتاب پرداخت.

جرج جرداق علاقه شدیدی به امام علی (ع) داشت به‌گونه‌ای که در خاطراتش نوشته است که بار‌ها در نوجوانی از مدرسه گریخته و به آغوش طبیعت رفته می‌رفت تا به مطالعه نهج‌البلاغه بپردازد. برادرش، فواد جرداق کسی بود که او را با نهج‌البلاغه آشنا و به مطالعه آن توصیه کرده بود. همچنین، پدر و مادرش نیز به حضرت علی (ع) بسیار ارادت داشتند و بر سردر خانه خود، سنگی را نصب کرده بودند که روی آن جمله "لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار" حک شده بود. برای همین مردم همیشه تصور می‌کردند که آنان شیعه هستند.

او معتقد بود، امام علی (ع) تنها برای شیعیان نیست بلکه برای همه بشریت است. او می‌گوید، مردم حوزه خلیج فارس پیشنهاد دادند که درباره دیگر خلفا و افراد نیز کتاب بنویسم، اما من بعد از علی (ع) کسی را شایسته نوشتن ندیدم؛ برای همین تصمیم گرفتم جز ایشان درباره کسی ننویسم.

این نویسنده هدف از نگارش این کتاب را معرفی شخصیت امیر مؤمنان علی (ع) دانسته و گفته است که وقتی من درباره امام علی (ع) می‌خوانم، تصور می‌کنم این مرد خیلی باارزش‌تر و بزرگ‌تر از آن چیزی است که بتوان درباره آن مطلبی نوشت.

این سخن او در کتاب «امام علی صوت العدالة الانسانیة» معروف است که: «ای روزگار! کاش می‌توانستی همه قدرت‌هایت را، و‌ای طبیعت، کاش می‌توانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسانی بزرگ، نبوغی بزرگ و قهرمانی بزرگ جمع کنی و یک‌بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر بدهی».

محتوای این کتاب آیا مورد توجه علما و شخصیت‌های دینی نیز قرار گرفته است؟

بله؛ پس از انتشار کتاب در یک جلد، بسیاری از بزرگان و علما به تحسین او می‌پردازند که برخی سخنان آن‌ها در مقدمه تک‌جلدی با ترجمه استاد خسروشاهی و تقریباً ترجمه کامل این سخنان در پایان جلد پنجم با عنوان " آنچه دیگران درباره این کتاب گفته‌اند" آمده است.

برای مثال؛ آیت الله سید محسن حکیم هم گفته است: من این زحمت و کوشش و این اثر نفیس شما را به دیده عظمت می‌نگرم و به همگان توصیه می‌کنم که این کتاب را در پرتو عقل و فطرت بررسی کنند؛ تا حقیقت را از صدای عدالت انسانی بشنوند و با این روح عالی تربیت شوند.

از سید موسی آل بحرالعلوم طباطبایی هم نقل شده است: زمانی که من به ایران رفتم و در شهر قم خدمت آیت الله بروجردی رسیدم، در همان ابتدا ایشان از این کتاب سوال کردند و به قدری آن مرحوم تحت تأثیر این کتاب بودند که نسبت به هیچ کتابی تا این اندازه ندیده بودم که به آن توجه داشته باشند.

علامه محمدتقی جعفری هم در نامه‌ای به نویسنده چنین نوشته است: من در صفحات این کتاب فقط بررسی شخصیت مرد یگانه‌ای را که همیشه او با حق و حق با او بود، مطالعه نکردم؛ بلکه در کتاب شما رابطه انسان و هستی را که از جنبه‌های متعددی با یکدیگر پیوند دارند، مطالعه کردم.

هرچند که او خود، مدعی ادای کامل حق مطلب نیست و در نامه‌ای خطاب به مترجم فارسی کتاب، استاد سید هادی خسروشاهی، می‌گوید: در بررسی شخصیت علی‌بن‌ابی‌طالب، همچنان ناتوانم؛ زیرا یک نویسنده هراندازه کار کند و هرقدر کوشش بنماید و به هر میزان نیرومند باشد، اگر بخواهد شخصیت یک انسان عادی را بررسی نموده و به حقیقت او برسد، یا عمق واقعی او را دریابد، نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند؛ تا چه رسد به اینکه آن شخصیت علی‌بن‌ابی‌طالب و کسی مانند او باشد.

جرج جرداق مسیحی در کتاب تک‌جلدی نخست خود شخصیت حضرت علی (ع) را چگونه ترسیم می‌کند؟

او در کتاب یک جلدی ابتدا بحث خود را از پیامبر اسلام آغاز می‌کند و شرایط زمانی آن دوره عربستان را شرح می‌دهد و سپس به تبیین صفات اخلاقی بزرگ حضرت علی (ع) مانند زهد، جوانمردی، عدالت و … می‌پردازد. او چنین نتیجه می‌گیرد که بعثت پیامبر و انتخاب امام علی به‌عنوان امام، برانگیختگی رهبران انقلاب‌های اجتماعی بشردوستانه بر ضد بدبختی و درماندگی آن دوران است.

همچنین او هدف نهایی این معجزه را دعوت جهانی برای برادری انسانی، کوتاه‌شدن دست حاکمان ستمگر از دارایی و ثمره کوشش مردم، رهایی زن از ظلم و ستم مرد، آزادی کارگر از ستم کارفرما، آزادی بردگان و نوکران از بندگی و ذلت تا آنجا که شرایط زمان و امکانات محیط اجازه دهد، بیان می‌کند.

جرداق در بخشی از کتاب با عنوان اخلاق بزرگ، در زیر عنوان عبادت، درباره امام علی (ع) می‌گوید: این عبادت، نمودار بزرگی از روحیه شهادت در راه چیزی است که علی آن را عدالت می‌داند. آیا تقوای او از مقتضیات این ایمان نیست که خود از آن چنین سخن می‌گوید: «نشانه ایمان آن است که راستی را اگرچه به ضرر تو باشد، بر دروغ گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهی». همچنین در این کتاب تأکید دارد که علی (ع) همان‌گونه که می‌گفت، زندگی کرد و در همان راه نیز شهید شد.

مؤلف با استناد به کلام امیر مؤمنان علی (ع) می‌گوید، حضرت تأکید دارند که بنده دیگری نباش؛ چراکه خدا تو را آزاد آفریده است؛ همچنین این نویسنده وقتی می‌خواهد زندگی حضرت را معرفی کند، نتیجه می‌گیرد که انسان اگر اسیر نفس باشد نمی‌تواند از خود عبور کند و علی (ع) زمانی توانست جسم و تن خود را از امور دنیایی آزاد سازد که به ضروریات اکتفا کرد؛ تا حدی که از بیت‌المال نیز سهمی برنمی‌داشت؛ هرچند به میزان دیگران از آن سهم داشت. علی (ع) خود را از هر قیدوبندی آزاد کرد تا هیچ مانعی مانع اجرای عدالت نشود.

این نویسنده رهایی از شهوات نفسانی را ضامن آزادی انسان بیان می‌کند و در تحلیل خود می‌گوید، حضرت هرگز حاضر نشد پیروزی را از راه ستم به دست بیاورد؛ چراکه برقراری عدالت اراده و خواسته ایشان بود، اما متأسفانه زمانه او را نمی‌پذیرفت و ستمدیدگان حضرت را همراهی نمی‌کردند؛ چرا که هراس و ترسی دیرین در وجود آنان نهفته بود؛ درنتیجه، چنان بار آمده بودند که از مبارزه بر ضد ستمکاران می‌ترسیدند و یا از جهل و نادانی رشوه‌ای می‌گرفتند و ساکت می‌شدند"؛ سپس می‌گوید، متأسفانه امروز نیز قدرت‌های بزرگ از این هراس‌افکنی‌ها استفاده می‌کنند تا مردم مظلوم در برابر ظلم و ستم سکوت کنند.

دستور امام درباره وظایف زمامداری، طوفانی بر گرد حکومت، باد‌های طوفان‌زا، بلاغت امام در خدمت انسان، برگزیده‌هایی از سخنان امام علی (ع) و اروپاییان و امام علی (ع) از بخشش‌های دیگر نوشته شده در کتاب یک‌جلدی است که توصیه می‌کنم خوانندگان حتماً این بخش‌ها را هم مطالعه کنند.

تفاوت قوانین حقوق بشر با قوانین مکتب علی (ع) در این کتاب چگونه تبیین شده است؟

ابتدا عرض کنم، جرج جرداق مسیحی پس از نگارش کتاب یک‌جلدی «امام علی، صدای عدالت انسانی» آن را در پنج جلد و با عناوین علی و حقوق بشر، علی و انقلاب فرانسه، علی و سقراط، علی و دوران زندگانی‌اش و علی و قومیت عربی به رشته تحریر درآورد.

در جلد یک این کتاب، نویسنده در آن تمامی ۳۰ محور قانون جهانی حقوق بشر را آورده است و سپس به تبیین تفاوت بین مکتب امام علی (ع) با اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌پردازد و می‌گوید که مفاد قانون جهانی حقوق بشر را هزاران تن از متفکران جهانی که همه منسوب به دولت‌های جهانی هستند، وضع کرده‌اند؛ درحالی‌که همه اصول قانون علوی را تنها یک نفر نوشته است، همچنین امام علی بیش از ۱۰ قرن جلوتر از کسانی است که امروز اعلامیه حقوق جهانی را نوشته‌اند. دیگر اینکه آن پدیدآورندگان اعلامیه حقوق بشر زمانی که مفاد این قوانین را وضع کردند به خودستایی پرداخته، بر سر ملت‌ها منت گذاشتند؛ درحالی‌که حضرت علی (ع) هرگز چنین نکرد و همواره اظهار تواضع و فروتنی می‌کرد و آخر اینکه، دولت‌هایی که مهم‌ترین و بیشترین سهم را در پیدایش قوانین حقوق بشری داشتند، همان‌هایی هستند که امروز حقوق انسانی مردم جهان را سلب کرده و سربازانشان در هر گوشه و کناری از جهان برخلاف قوانین بین‌المللی ضد حقوق بشر عمل می‌کنند؛ درحالی‌که امام علی چنین نکرد و سیره زندگی ایشان گواه بر این مدعاست.

همچنین، نویسنده زمانی هم که می‌خواهد دوران معاویه را به تصویر بکشد، درباره کاخ‌های مجلل و اشرافی که او ساخت و تجمل‌گرایی‌هایی که در آن دوران رخ داد، می‌نویسد و این مسئله را از مواردی اعلام می‌کند که سبب می‌شود برخی انسان‌ها نسبت به اسلام بدبین شوند. همان موضوعی متأسفانه امروز دامنگیر برخی مسئولان در کشور‌های مختلف اسلامی شده است.

در این کتاب تفاوت و شباهت عملکرد امام علی (ع) با دیگر حکیمان گذشته چگونه ارزیابی شده است؟

به باور مؤلف، امام علی (ع) با منطقی نیرومند همانند یک حکیم آشنا به حوزه‌های روزگار و وضع مردم مذهبی و توده‌ها حرف می‌زند، او در کتاب نهج‌البلاغه از آفرینش مورچه و طاووس گرفته تا دستور‌های اجتماعی و اخلاقی مطالبی ارزشمند و راه‌گشا بیان می‌کند؛ دستور‌هایی که برای حیات جامعه بشری حیاتی است و سپس می‌گوید، همه این تنوع موضوعی که در نهج‌البلاغه به تصویر کشیده شده، بیانگر حکمت بی‌حدوحصر حضرت علی (ع) است.

این نویسنده در جلد سوم که با عنوان علی و سقراط است، افکار سقراط را با امام علی مقایسه و سقراط را حکیم آتن و علی را حکیم کوفه معرفی می‌کند و در این معرفی به تشابهات بسیاری نیز اشاره دارد؛ البته این تشابهات در اعتقاد شیعه به صورت مطلق پذیرفته‌شده نیست؛ چراکه امام علی را نمی‌توان شبیه و هم‌تراز هیچ حکیمی غیرمعصوم دانست.

او می‌نویسد، علی (ع) و سقراط هر دو به خیر بودن مطلق هستی و انسان اعتقاد داشتند و خود، نمونه کامل و عالی انسانی بودند؛ و داستان مبارزه آن دو با دشمنانشان، داستان مبارزه میان نور و ظلمت، یا بهتر بگوییم، حق و باطل بود. آنگاه به بیان وجوه تشابه زندگی و مبارزات آن دو می‌پردازد و به مواردی همچون تشابه میان جوامع آن دو، ارتباط نزدیک هر دو با انسانی بزرگ، جنگ آنان با سرکشان، رویارویی هر دو با ثروتمندان و اعتقاد هر دو به رسالت اجتماعی متفکران اشاره می‌کند.

با استناد به این کتاب دانشمندان و متفکران غربی درباره امام علی (ع) چه می‌گویند؟

جرداق در این کتاب معتقد است که دانشمندان اروپایی به دو دسته منصف و غیر منصف تقسیم می‌شوند و کسانی مانند کارلایل، فیلسوف انگلیسی که در زمره دسته دوم قرار دارد، درباره حضرت علی اعتراف می‌کند که علی (ع) کسی است که ما ناگزیر هستیم او را دوست بداریم؛ چراکه ایشان جوانمردی شریف و بزرگوار است که از وجدان او رحمت و نیکی می‌جوشد و، از قلبش دلاوری و حماسه زبانه می‌کشد و ناجوانمردانه ایشان را در کوفه کشتند.

همچنین دانشمند دیگری با نام کارادیفو؛ محقق فرانسوی درباره علی (ع) می‌گوید، علی قهرمان بزرگی بود که کنار پیامبر می‌جنگید و پیروزی معجزه‌آسا به دست می‌آورد و در سن ۲۰ سالگی با یک ضربت یکی از سواران قریش را به دو نیم ساخت و با دستان نیرومندش درب عظیم خیبر را از جای درآورد. پیامبر او را دوست داشت و برای همین گفت: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ این بسیار جالب است که یک فرانسوی تا این حد درباره امام علی (ع) مطالعه داشته باشد که بتواند بسیار دقیق جزئیات را بیان و توصیف کند.

چرا جرج جرداق صدر اسلام را یکی از پربارترین دوره‌های تاریخ بشری معرفی می‌کند؟

نویسنده در جلد علی و عصر زندگی‌اش، به بیان حوادث روزگار علی (ع) می‌پردازد و از ویژگی‌های خاندان اموی که مخالف حضرت بودند، نام می‌برد. همچنین جرداق به جنبه‌های اجتماعی تعالیم اسلام و موضوع انقلابی این دین در برابر نیرو‌های استبدادی و مستضعفان و تهیدستان می‌پردازد و می‌گوید، اسلام، عرب را از خواب گران چندین‌ساله‌اش بیدار کرد؛ و این بیداری در پرتو انقلاب اجتماعی اسلام، اوضاع طبقاتی جامعه را دگرگون ساخت.

به اعتقاد مؤلف، دوران کوتاه صدر اسلام یکی از پربارترین دوره‌های تاریخ بشری است؛ چراکه مردم شرافت نفس پیدا کردند و احساساتشان بیدار شد. دوعاملی که به نوبه خود موجب وحدت کامل انسان‌ها می‌گردد؛ به‌طوری‌که تعارض میان کردار، گفتار و اندیشه‌ها از میان می‌رود. وی بزرگترین خطر برای جوامع اسلامی را این می‌داند که کسانی حوادث بزرگی را که با طبیعت جامعه و پایه‌های نظام‌های اقتصادی و اجتماعی ارتباط محکمی دارند، معلول اراده افراد بدانند.

آیا همه مطالب این کتاب با اعتقادات شیعه سازگاری دارد؟

جرداق در این اثر ارزشمند خویش، به‌جای آنکه یک مورخ باشد، یک ادیب است و به‌جای پرداختن به تاریخ زندگانی علی (ع) شخصیت و دیدگاه‌های سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی آن حضرت را از لابه‌لای سخنان خود ایشان شناسانده است. ازاین‌رو برخی دیدگاه‌های وی با باور‌های تاریخی و اعتقادات شیعیان ناسازگار است.

برای مثال او پس از بیان ارزش‌نهادن علی (ع) به آرای عمومی و آزاد بودن مردم در انتخاب حاکم و تحمیلی‌نبودن حکومت در اسلام می‌گوید: به‌خاطر این‌ها و غیر این‌ها بود که کسی را پس از خود به خلافت سفارش نکرد، برای اینکه این امر فقط باید منوط به نظر توده باشد؛ و آنگاه که مردم پیش وی آمده، از او خواستند که فرزندش، حسن را جانشین خود سازد، آن را نپذیرفت و سخنی گفت که عالی‌ترین مرتبه صفات یک حاکم را نشان می‌دهد: «من نه به شما دستور می‌دهم و نه شما را منع می‌کنم، شما خود بهتر می‌دانید.» روشن است که این سخن با اعتقاد شیعیان مبنی بر امام بودن امام حسن (ع) پس از پدرش سازگار نیست.

جرداق در فصلی پس از بیان نمونه‌هایی از گفتار علی (ع) درباره مبارزه با استبداد، ثروت‌اندوزی، اجتماع طبقاتی و نیز مبارزه با فقر و گرسنگی و استیفای حقوق ستمدیدگان می‌نویسد: به این ترتیب علی (ع) به‌زودی در آن ساعتی که اداره امور مردم به دست او سپرده شد، از همین جا کار را آغاز کرد. فراهم‌کردن نان و آب و پوشاک برای همه مردم! با اسلوب و روشی که به راه‌های سوسیالیسم نزدیک‌تر است.» روشن است که هرچند مبارزه با فقر سرلوحه کار علی (ع) بوده است، ولی آن حضرت هیچ‌گاه اسلوب و روش سوسیالیسم را در پیش نگرفته‌اند.

منبع: مهر

انتهای پیام/ 341

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار