به گزارش خبرنگار دفاع پرس از کرج، شهید عبدالله انواری، 31 شهريور 1344، در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش حسن و مادرش يوخابه نام داشت. عبدالله تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت و به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. هفتم اسفند 1364، با سمت فرمانده گردان در عملیات والفجر 8 در فاو عراق با اصابت تركش به شهادت رسيد. پیکر وی در گلزار شهدای روستای كلاک بالا از توابع زادگاهش به خاک سپرده شد. او را عبدی نيز میناميدند.
در ادامه متن وصیتنامه شهید عبدالله انواری را میخوانیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم. الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون (توبه /20)
آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است.
با درود و سلام به آقا امام زمان (عج)، با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب، با درود و سلام به تمامی شهدا، از شهدای کربلای حسینی تا شهدای کربلای خمینی، با درود و سلام بر تمامی خانوادههای شهدا و جانبازان، با درود و سلام به شما خانواده عزیز و بزرگوارم و اول حضور پدر و مادرگرامی ام سلام عرض میکنم و امیدوارم حال شما خوب باشد. من از شما کمال تشکر را دارم که توانستید طوری تربیتم کنید که جان ناقابلم را در راه اسلام و دین و قرآن فدا کنم و مرگ را در آغوش بگیرم و عاشقانه به سوی شهادت و معشوق خود برسم.
پدر و مادرعزیزم، من قدر زحمات شما را ندانستهام و آن طور که شاید و باید نتوانستم این زحمات شما را جبران کنم. اگر شما را از خودم رنجانیدهام معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید تا فشار قبر بر من کمتر شود و من امیدوار هستم که در آن دنیا شفیع شما باشم. بعد از شهادت من امیدوارم صبر و تحمل کنید و خوشحال باشید که چنین فرزندی تربیت کردهاید و تحویل جامعه دادید زیرا ما مثل سرورمان آقا امام حسین (ع) وارد جنگ شدیم و مثل او به شهادت می رسیم و هیچ باکی هم نداریم.
تا آخرین قطره خون خودتان از انقلاب و امام و اسلام دفاع کنید
مادرعزیزم، امیدوارم شما مانند بانوان بزرگ صدر اسلام صبر و تقوا را پیشه کنید و سعی کنید پیرو آنان باشید مانند فاطمه زهرا (س) که بهترین فرزندان خود را فدای اسلام کرد تا ما دنباله روی آنان باشیم. بعد از شهادت من هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهید تا دشمنان انقلاب و اسلام شاد شوند، ایمان خودتان را قویتر کنید که مبادا شیطان در دل شما راه پیدا کند و شما بعد از شهادتم مرتضی و بقیه بچهها را در صورت ضرورت و احتیاج، به جبهه بفرستید. تا آخرین قطره خون خودتان از انقلاب و امام و اسلام دفاع کنید.
این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها بر نعمتهای ابدی بیپایان خداوندی خواهید رسید و برسریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد و اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه از منزلت الهی شما میکاهد بر زبان نیاورید. دیگر عرضی با شما ندارم و شما را به خدای بزرگ میسپارم. فقط این را میتوانم بگویم که آنقدر دوستتان دارم که شما را در آن دنیا هم فراموش نخواهمکرد.
اسلام احتیاج به خون دارد تا زنده و پابرجا بماند
من برای یاری اسلام شتافتم چون اسلام احتیاج به خون دارد تا زنده و پا برجا بماند. امام حسین (ع) و 72 تن از یارانش برای اسلام جان خود را فدا کردند و باید این اسلام را که مانند یک هدیه الهی است به آقا امام زمان (عج) تحویل دهیم تا در روز قیامت بتوانیم جوابگوی امام حسین (ع) باشیم زیرا همانطور که امام امت فرمود: اگر این انقلاب و اسلام خدای نکرده شکست بخورد، اسلام قرنها به دست فراموشی خواهد رفت و باید تا آنجا که در توان داریم در حفظ آن کوشا باشیم حتی اگر شده جان و مال و اهل و عیال خود را فدای آن کنیم چون اسلام ارزشش بیشتر از همه این حرفهاست.
شما خواهران و برادران باید طوری فرزندانتان را تربیت کنید که اگر فردا اسلام به آنها احتیاج پیدا کرد بروند برای مبارزه با دشمنان. پیرو خطّ امام و پشتیبان ولایتفقیه باشید. از تمام شما عزیزان حلالیت میطلبم. در مورد مجلس ختم و محل دفن من نیز هر طوری که صلاح میدانید عمل کنید. در ضمن از همه اهل فامیل و دوستان و آشنایان طلب حلالیت میکنم و امیدوارم که در کنار قبر حضرت سیدالشهدا (ع) ما را نیز دعا کنید. خداحافظ. بیستم فروردین ماه 1364»
انتهای پیام/