به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، شهادت سهم کسانی است که با ایثار و از خودگذشتگی در دفاع از عزت و شرف و اقتدار میهن اسلامی ایران از عزیزترین سرمایه خود گذشتند و در آغوش خدا جای گرفتند.
استان مازندران با تقدیم بیش از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید در دفاع از آرمانها و ارزشهای الهی در کتاب انقلاب اسلامی جایگاه ارزشمندی دارد. شهید «ناصر اسلامی ورکی» یکی از شهیدانی است که در چنین روزی جام شهادت نوشید و نامش جاودان شد. در ادامه و در سالروز شهادت این شهید بزرگوار، برگهای زرین زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید
در سال ۱۳۴۷ در حالیکه بهار کولهبارش را جمع میکرد تا جایش را به تابستان بدهد، یعنی در ۲۸ خرداد، خداوند به «غلامحسین و نورجهان» پسری داد که نامش را «ناصر» گذاشتند. در روستای «ورکی» از توابع بخش «کلیجانرستاق» شهرستان «ساری» متولد شد. تا دوم متوسطه درس خواند؛ اما در مقطع راهنمائی، چندین بار به جبهه اعزام شد.
۱۷تیر ۱۳۶۵ بود که به عضویت رسمی سپاه در آمد. کردستان، مریوان، دزلی، مهران و نَقَده، از جمله مناطق عملیاتی بود که او به نبرد علیه باطل پرداخت.
با اینکه برای مدتی فرمانده گردان ابوالفضل بود، اما در بخش تبلیغاتی سپاه نیز، انجام وظیفه کرد. علاقه زیادی به این کار داشت. همچنین، برای جمعآوری کمکهای مردمی نیز، بسیار تلاش میکرد.
پدرش در اینباره میگوید: «به خانه آمد و از من خواست که مهریه مادرش را بدهم تا او برای کمک به جبهه ببرد. میگفت: رزمندهها در حال جنگ هستند و شما هم باید از این ثواب برخوردار شوید. با اصرار او، ما هم قبول کردیم و مهریه مادرش را برای کمک به جبهه دادیم.
ناصر اصرار به ازدواج داشت، امّا پدر که میدید بسیاری از جوانان به شهادت میرسند، مخالفت میکرد و میگفت: «یا بگذار جنگ به پایان برسد، یا به جبهه نرو!» در نهایت، با اصرار ناصر، پدر تسلیم شد و در ۹ آذر ۱۳۶۶ با «طاهره زارع» ازدواج کرد.
پدر در مورد علاقه ناصر به خانواده شهدا میگوید: «از جبهه که میآمد، پیامها و نامههای دوستانش را به خانوادهشان میرساند. یکی از دوستانش که اهل افراپل بود، به شهادت رسید و او لباسش را برای خانوادهاش برد. مادرش، ناصر را قسم داد که از محل شهادت پسرش خاک بیاورد؛ که ناصر هم، این کار را کرد و باعث خوشحالی خانوادهاش شد.»
تمام وسایل عروسیاش را فراهم کرده بودیم. قرار بود چند روز بعد، مراسم عروسیاش برگزار شود؛ اما پیام دادند که جبههها را پر کنید. ناصر هم گفت: «چون یک هفته برای آموزشی میخواهم به گُهر باران بروم، عروسی را به تأخیر بیندازید. اما بعد از یک هفته، تماس گرفت و گفت: از نقده تماس میگیرم. معذرت میخواهم که راستش را نگفتم. شما برای مدتی عروسی را به تأخیر بیندازید.»
«حسین مسلمی» که دوست و همرزم شهید است، در مورد نحوه شهادت ناصر میگوید: «در ۳۰ خرداد ۱۳۶۷ در منطقه ماووت عراق در کنار جاده نشسته بودیم. ناصر با اصرار میگفت: من و تو هر دو در یک روز شهید میشویم و در محل غوغا میشود. من به او گفتم: من که کسی را ندارم، غمی ندارم. شما باید غصه بخورید که نامزد دارید. دو دقیقه نشد که ترکش توپ، درست به نوک آر پی چی خورد؛ و بعد از چند دقیقه، دوباره توپ شلیک شد و ترکش توپ به بدن او اصابت کرد و ناصر هم به دوستان شهیدش پیوست.» پیکر پاک ناصر عزیز، در گلزار شهدای ورکی به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید
با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام زمان (ع) و نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و با سلام و درود بر رزمندگان اسلام و شهدای اسلام از کربلای حسین تا کربلای ایران و با سلام به شما والدین عزیزم
والدین عزیز این وصیتنامه در حالی بدست شما میرسد که دیگر من در این جهان فانی نیستم و به جهان باقی شنافتم و از هیچ به همه چیز رسیدم. از شما میخواهم که در نبودم از یاد خدا غافل نشوید و صبر پیشه کنید. والدین عزیز شما در حق من زحمت خیلی کشیدید، ولی من نتوانستم قطرهای از زحمات بیکران شما را جبران نمایم و از شما عذر میخواهم، ولی شما درک خواهید کرد که هدف مقدس بود و وسایل فراهم و حرام بود که در این برهه از زمان به جبهه نروم و ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خویش لبیک نگویم و عاقبت این سعادت را پیدا کردم و در پیکار با مشرکین به معشوق خود رسیدم.
مادر عزیز موقعی که شهید شدم از شما میخواهم که جسد مرا برای شما آوردند دست خود را به جای زخم من بگذارید و بعد دست خون آلود خود را به طرف آسمان بگیرید و بگوئید امانتی که تو به من اعطاء کردی به تو سپردم.
پدر و مادر عزیز! من از شما نمیخواهم که گریه نکنید چرا که به گفته امام گریه کردن بر شهید زنده نگه داشتن نهضت است، ولی از شما میخواهم که گریه ضعف نکنید که موجب خوشحالی دشمن شوید.
ای بستگان و امت حزب الله! اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه که از عظمت و شکوه شما میکاهد بر زبان نیاورید چرا که فردای قیامت شهدای اسلام دامن شما را میگیرند و از شما برادران عزیز میخواهم که نگذارید سلاح گرم بر زمین بیافتد بلکه آن را بردارید و با شدت تمام بر علیه دشمن بجنگید.
از شما خواهران عزیز میخواهم که عفت خویش که سلاح زمن مؤمنه است حفظ نمائید و با حجاب خود به پاسداری از اسلام و انقلاب بپردازید. وصیتی هم به جوانان برومند دارم که نکند در رختخواب بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا که در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) با هدف شهید شد.
مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است، ولی پاداش این جانفشانی و فداکاریها به نعمت ابدی و بیپایان خداوند خواهید رسید و واقعا میارزد که جان خود را فدای اسلام، قرآن، امام و انقلاب نمائیم و سر آخر هم پیامی به امت حزب الله دارم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و از تفرقه بپرهیزید و به کتاب خدا (قرآن) و ولی امر چنگ زنید و از آن جدا نشوید که با چنگ زدن به آن میتوانید باقی بمانید و موجب زنده شدن اسلام شوید.
انتهای پیام/