به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، تجاوز رژیم بعثی عراق به خاک کشورمان در سال ۱۳۵۹، هر جوانمردی را برای دفاع از وطن میطلبید؛ جوانانی که به دعوت حضرت امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی لبیک گفته و با دست خالی مقابل دشمن سینه سپر کردند.
«جعفر ارژنگی» نوجوان ۱۵ سالهای بود که دستدرازی دشمن به خاک کشورمان را برنتافت و بدون توجه به سن و سالش، با غیرت مثالزدنی عازم جبهه شد.
در ادامه بخشی از زندگی و سلحشوریهای این شهید والامقام را در دوران هشت سال دفاع مقدس را مرور میکنیم.
زندگینامه شهید «ارژنگی»
«جعفر ارژنگی» فرزند اصغر در چهارم شهریور سال ۱۳۴۵ در شهرستان مراغه در خانوادهای متدین و با تقوا دیده به جهان گشود.
وی در کودکی به همراه خانواده به تبریز رفت و به دلیل مشکلات مادی و معیشتی خانواده، به جای بازیهای کودکانه، پشت دار قالی نشست؛ اما علاقه و اشتیاق فراوان به تحصیل، باعث شد که جعفر در دبستان شبانهی کودکان تبریز مشغول به تحصیل شود.
زمان جنگ تحمیلی بود و خاک میهن لگدکوب قدمهای سیاه و شوم بیگانه، حفاظت از ایران و انقلاب اسلامی هر جوانمردی را به دفاع میطلبید. جعفر با اینکه نوجوان ۱۵ ساله بود، برای اعزام به مناظق جنگی داوطلب شد. او در بخش مهندسی رزمی «قرارگاه سید الشهدا» در پنج عملیات پرافتخار شرکت کرد. وی طی پنج سال حضور خود در جبهه، سه سال به عنوان بسیجی و مابقی را با لباس مقدس سربازی، انجام وظیفه کرد.
جعفر در اوایل حضورش در جبهه در عملیات طریقالقدس از ناحیه سر مجروح میشود و حدود ۲۰ روز به او مرخصی میدهند، ولی تنها ۱۰ روز آن هم با اصرار مادرش در خانه استراحت میکند و در جواب مادر که از وی تقاضای ماندن در خانه و بهبودی زخمش را کرده بود، این چنین میگوید: مادر من چگونه در خانه بمانم در حالی که دوستانم در جبهه و در مقابل دشمن به تنهایی مقاومت میکنند؟ وی بدون فوت وقت به جبهه برمیگردد. این بار به جبههی «آلواتان» میرود و هنگام برگرداندن دستگاههای سنگین مانند بولدوزر و لودر به کمین میافتد، ولی بعد از مقاومت و فداکاری زیرکانه نجات مییابد.
شهید جعفر ارژنگی بعدها پس از پنج سال ایثار و نبرد جوانمردانه در ۱۹ شهریور سال ۱۳۶۵ در منطقه «حاج عمران» به شهادت رسیده و لالهای بر لالهزار وطن افزوده میشود و پیکر پاکش در گلشن زهرای مراغه آرام میگیرد تا میعادگاه جاماندگان از قافلهی عشق باشد.
انتهای پیام/