به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آنها با تکیه بر توان و استعدادشان که حاصل سالها زندگی در شرایط سخت بوده است، در دوران دفاع مقدس و پس از آن نقشی مهم بر عهده گرفتند. عسکر ابراهیمی که زمان جنگ از رزمندگان عشایر بوده، با پایان جنگ هم با فعالیتهای اقتصادی بومیاش مسیر جهاد را ادامه داده است. با او درباره نقش عشایر در جنگ و سهمشان در اقتصاد مقاومتی گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
حضور شما به عنوان عضوی از عشایر چگونه در جبهه رقم خورد؟
یکی از شهیدان عملیات والفجر3 زمان تحصیل معلمم بود و در رابطه با انقلاب صحبتهای زیادی میکرد و از همان دوران خیلی خوب با قرآن و مفاهیم و آیات قرآنی آشنا شدم. این آشنایی سبب شد در همان دوران حضور فعالی در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شهر مهران داشته باشم. پدرم از عشایر بود و من هم محصل بودم که جنگ شروع شد. با شروع جنگ ما آواره شدیم و به روستاهای ملکشاهی آمدیم. یک سال برای تحصیل به تهران آمدم و پیش یکی از اقوام تحصیلم را ادامه دادم. دوم دبیرستان را که تمام کردم سال 61 وارد سپاه شدم. دیگر از همان زمان تا پایان جنگ در مناطق مختلف عملیاتی حضور داشتم که دو سالش را فقط در خط مقدم معاون فرمانده و گروهان بودم.
عشایر در دوران دفاع مقدس چقدر نقش داشتند؟
در منطقه ما عشایر بیشترین نقش را داشتند. عشایر با اسلحه و موقعیت جغرافیایی منطقه که شامل کوهها و درهها در مناطق مرزی میشد آشنا بودند که این موضوع در زمان جنگ از اهمیت زیادی برخوردار بود. طبیعی است عشایری که در منطقه گوسفندانشان را برای چرا میبرند با تمام منطقه آشنایی پیدا خواهند کرد و دیگر از چیزی ترس ندارند. ما در میان عشایر جانبازان زیادی داریم. بسیاری از چوپانها در خنثیسازی مین کمک رزمندگان بودهاند. از همین مردم عشایر کسی مثل شهید غیوری به جبهه میآید و سه، چهار بار تک و تنها با یک گردان میجنگد. در آخر جنگ هم شهید میشود و پیکرش بعد از 11 سال پیدا میشود.
عشایر کارهایی مثل خنثیسازی مین و کار با اسلحه را چطور یاد گرفته بودند؟
بیشتر عشایری که به جبهه میرفتند خانه و زندگیشان هم دیگر جزو مناطق جنگی حساب میشد و از همان ابتدا درگیر جنگ بودند؛ عشایری که در سیاهچادر زندگی میکردند و جنگ زندگی و اقامتگاهشان را تحت تأثیر مستقیم قرار داده بود. وقتی بسیاری از عشایر به مناطق عملیاتی اعزام میشدند صدای همه خمپارهها را میشناختند. در استان ایلام بیش از یک سوم نیروهای استان از مردم عشایر بود و عشایر در ارتفاعات ملکشاهی که اهمیت بسیار زیادی در جنگ داشت حضور داشتند و تک و تنها از منطقه نگهبانی میکردند و با یک گردان میجنگیدند. در اواخر جنگ فرمانده سپاه ملکشاهی گفت که با عشایر منطقه میتوانید مناطق مرزیای که نیروی نظامی در آن حضور ندارد و نیروهایش اسیر و شهید شده را اداره کنید. بسیاری از عشایر هم با هر اسلحهای که داشتند، چه تفنگ شکاری و چه اسلحه نظامی و با نان ساجیک تا زمان پذیرش قطعنامه در مرز حضوری جدی داشتند. بسیاری از آنها کسانی بودند که تا به حال به جنگ نرفته بودند و اولین حضور جدیشان در مناطق جنگی را تجربه میکردند. وقتی به آن دوران و دلاوریهای عشایر فکر میکنم میگویم این مردم چطور خانههایشان را رها و در خط مقدم حضور پیدا کردند. اواخر جنگ شهید سرهنگ فتحیزاده به همراه یک بسیجی عشایری که هیچ پروندهای نداشت با یک گردان درگیر میشوند و با 60، 70 نفر از دشمنان میجنگند و چند نفر را هم اسیر میکنند.
عشایری که در جنگ حضور داشتند حدوداً تعدادشان به چند نفر میرسید؟
اینطور نبود که همه عشایر در یک برهه زمانی در جنگ حاضر باشند. عدهای میرفتند، چند ماه در جبهه میماندند برمیگشتند و یک گروه دیگر جایشان میرفت. بعضیها با دستکاری شناسنامه در جنگ حضور پیدا میکردند. عشایر چون در کوهها با سنگ و کوه و دره مواجه بودند رعب و وحشتی از جنگ نداشتند. به حضور هر کدام از نیروهای عشایر که نگاه میکنید نمونهای از معجزه را در حضورشان میبینید. کسانی که با 10 نفر مقابل 100 نفر میجنگیدند و تکیهگاهشان فقط قدرت ایمانشان بود. نیروهای عشایری میدیدند که توپخانه و خمپارههای عراق چقدر شدید کار میکند به حدی که از شدت گرد و خاک روز به شب تبدیل میشد اما با تمام این اوصاف هیچگاه روحیهشان را نمیباختند و خیلی با روحیه کار میکردند. همیشه حرفشان این بود که خدا با ماست و ما پیروزیم. همه اراده و عشق خاصی به امام داشتند و هنگام رحلت امام اگر به مناطق عشایری میرفتید میدیدید پیرمرد، پیرزن و جوان چگونه عزاداری میکنند و میماندید این عشایر که کیلومترها از مراکز سیاسی و خبررسانی فاصله داشتند و دسترسیشان به رسانهها کم است چطور امام را شناختهاند که حالا با رحلتش اینگونه بر سر و سینه خود میزنند.
چند سال پس از پایان جنگ عشایر فعالیتهای اقتصادی و زندگی روزمرهشان را از سر گرفتند؟
این منطقه اکثراً کارشان کشاورزی و دامداری است. با اتمام جنگ عشایر دوباره به سکونتگاههای قبلی خود برگشتند. بعد از جنگ جاده زیاد کشیده شد و چاههای برقی زده شد که خیلی کمک حال عشایر است. قبلاً چنین امکاناتی وجود نداشت و برق و ماشین و یخچال نداشتند و الان همه عشایر از امکانات خوبی در زندگیشان برخوردارند که وضعیتشان را خیلی بهتر از گذشته کرده است. از نظر نقدینگی هم وضعشان خوب است و چون لب مرز هستیم و از کشورهای دیگر از این مسیر تردد میکنند چهره خوبی هم برای کشور دارد. هر کسی که به زندگیشان نگاه کند میگوید از شهر شلوغی مثل تهران وضع عشایر بهتر است.
امروز عشایر در مباحث اقتصادی حضور پررنگی دارند و در سنگر اقتصادی فعال هستند. آیا این حضور را میتوان تداوم جهادی دانست که از دوران انقلاب و دفاع مقدس شروع شده است؟
اول انقلاب که آیاتی از قرآن میخواندیم همواره در رابطه با نجات و کمک به مستضعفین از همان زمان همواره مطالبی درباره جهاد در راه خدا در ذهنمان ماند. ما در جنگ از سی و چند کشور اسیر گرفتیم و بیش از 60 کشور به دشمن ما کمک کردند و وقتی آن زمان تک و تنها مقابل دشمنان ایستادیم حالا در دوران ثبات باید برای پیشرفت کشور تلاش کنیم. عشایر از همان ابتدا با تکیه بر تواناییهای خود در تولید، نیازهایشان را برطرف کردند و حالا با گسترش فعالیتهایشان آن را گسترش هم دادهاند. خودکفایی و روی پای خود ایستادن از ویژگیهای بارز عشایر است که با حمایت از آنها میتوانیم اقتصاد کشورمان را پویا کنیم و در بسیاری از بخشها با تکیه بر توان عشایر از خارجیها بینیاز شویم. امام معصوم میفرماید بذری بکار و اگر پرندهها از آن بخورند برایت صدقه محسوب میشود. بسیاری از عشایر چنین دیدگاهی را درباره کار و تولید دارند. مهران هوای گرمی دارد و امروز بسیاری از فرماندهان زمان جنگ را میبینم که بیل به دست گرفتهاند و مشغول کار هستند. خیلیها که قبلاً عارشان میآمد چنین کارهایی انجام دهند و دنبال فروش گوشی در تهران بودند الان به شهر خودشان برگشتهاند و با عشق و علاقه کشاورزی و دامداری میکنند و درآمد خوبی هم دارند. ما یک لیوان دوغ و ماست محلی میخوریم و با کار در اینجا با اعصاب راحت زندگی میکنیم. کار اقتصادی عشایر درآمد و سود خوبی دارد و مانند گذشته نیست. البته اگر دولت بیشتر نظارت و کمک کند و به جای اینکه گوشت یخزده برزیلی وارد کند از گوشت گوسفندانی که عشایر پرورش دادهاند استفاده کند هم محصول بهتری میخرد هم به اقتصاد عشایر کمک میکند. الان من 300 رأس گوسفند دارم ولی کسی آن را از من نمیخرد چون گوشت برزیلی وارد میشود. گوشت برزیلی هم گوشت گوسفند من نمیشود و همین مسائل باعث ترک کار و ورشکستگی و در نهایت حاشیهنشینی در یک شهر میشود. امام فرموده بود عشایر ذخایر انقلاب هستند و واقعاً از همه نظر کلام امام درست است. عشایر چه در دوران جنگ و چه در دوران پس از جنگ پشتیبان خوبی برای کشور بودهاند و همیشه در صحنههای مختلف حضور داشتهاند.
پس در صورت حمایت از عشایر تولیداتشان در برخی زمینهها توانایی قطع وابستگی و خودکفایی را دارد؟
اگر دولت کمکی که میکند در راستای تولید باشد، نه تنها قطع وابستگی میشود بلکه در صادرات و ورود ارز هم کمک خواهد کرد. آن هم صادراتی که به وفور است نه در حد کم و ضعیف. اگر گوسفند ما به عراق و سوریه و کویت برود تقاضا بیشتر میشود. گوشت گوسفند ایرانی با گوشتی که آنجاست فرق میکند و کیفیت بهتری دارد. دولت بگوید عشایر میتوانند در زمینی که بلااستفاده افتاده اسکان یابند و کار کشاورزی و دامداری را شروع کنند. مثلاً اگر از زمینهایی که در مرز است چنین استفاده شود، در مسائل نظامی و امنیتی هم تأثیر دارد. عشایری که در منطقه مرزی کار میکنند مواظب مرز میشوند و مثل یک بسیجی از مرزهای کشور حراست میکنند و یک نیروی تولیدکننده رزمی و آماده میشود که در هر میدانی حاضر است. ما هر چقدر به عشایر بیشتر اعتماد کنیم و از تواناییهایشان استفاده کنیم برای کشورمان بهتر خواهد بود.
منبع: جوان