وصیتنامه شهید «محمد خادم‌زاده»؛

حضور همیشگی مردم در صحنه توطئه‌گران را ناامید می‌کند

شهید «محمد خادم‌زاده» در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: تقاضای من از ملت مسلمان و قهرمان پرور ايران است كه امام خمینی را تنها نگذارند و هميشه در صحنه باشند تا توطئه‌گران آرزوی خود را به گور ببرند.
کد خبر: ۴۸۱۸۳۱
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۴۰۰ - ۰۱:۲۳ - 05October 2021

ملت ایران هميشه در صحنه باشید تا توطئه گران آرزوی خود را به گور ببرندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، «محمد خادم‌زاده» در هفتم آبان سال 1341 در شهر برازجان به دنیا آمد. با اینکه پدرش «غلامعلی» نابینا بود و خانواده بشدت در تنگدستی به سر می‌بردند؛ اما پدر، محمد را به مدرسه فرستاد.

محمد دوره ابتدايی را در دبستان «خضر» شهر برازجان و  مقطع راهنمايی را در مدرسه شهيد «منتظری» گذراند.

دوره نوجوانیش مصادف با اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی بود. محمد نیز در کنار دوستان و همکلاسی‌های خود در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت فعال و حضوری مؤثر داشت و پس از انقلاب به‌ دنبال صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج و ارتش بیست میلیونی، با اشتیاق در بسیج نام نویسی کرد.

وی سپس به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و تمام مأموریت‌های محوله را با جان و دل به نحو احسن انجام ‌داد. مسئولیت پایگاه بسیج باهنر را نیز بر عهده داشت و مدت شش ماه افراد داوطلب را آموزش نظامی می‌داد.

از آنجا که محمد شور و شوق یاری و مددرسانی به اسلام و انقلاب داشت در سمت مسئولیت دسته و گروهان در عمليات هایی همچون «طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، محرم، والفجر یک و خيبر شركت فعال داشت.

محمد چندین بار از ناحیه سر، دست، پا و شکم مجروح و در بیمارستان بستری شده بود؛ اما پس از استراحت های پزشكی، مجددا باز دلش هوای جبهه ها را داشت به جبهه اعزام می شد و در آخرین مرخصی اش ازدواج کرد.

پس از گذشت چند روز از ازدواجش باز با عشق و علاقه بیشتر حنظله وار روانه میدان های نبرد شد و خدمت به اسلام و پیروی از ولایت فقیه را بر زندگی فانی دنیا ترجیح داد و به خود را به عملیات خیبر رسانید.

سرانجام محمد در تاریخ 23 اسفندماه سال 1362 هنگام دفع پاتک دشمن بعثی در جبهه طلائیه بر اثر ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه خود شهادت رسید.

وصیت نامه شهید «خادم زاده»

اینجانب محمد خادم زاده وصیت نامه خود را رابا نام خدا و با یاد امام خمینی آغاز می کنم و به جبهه جنگ حق علیه باطل عازم می شوم که با نثار خون ناقابل خود به این نابخردان و بی دینان بفهمانم که اگر نبودم در صحرای کربلا یاری امام حسین (ع) رهبر آزاد مردان را نمایم به ندای حسین زمان خمینی بت شکن فریاد لبیک را سر می‌دهم و تا آخرین قطه خونم دست از چنین رهبری و چنین مکتبی نخواهم کشید.

تقاضای من از ملت مسلمان و قهرمان پرور ایران است که امام را تنها نگذارند و همیشه در صحنه باشند تا توطئه گران آرزوی خود را به گور ببرند و تقاضای دیگر من از ملت این است که از روحانیت متعهد و مسئول جدانشوند، چون این روحانیون هستند که خون هشتاد هزار شهید را لحظه به لحظه بدوش می کشند و هرگز نمی‌گذارند پایمال شود.
 
پدرم برایم دعا کن شاید خداوند برای دعای تو از گناهان من بگذرد. مادر عزیزم من در حق تو پسری نکردم در حالیکه تو حق مادری را برای من کاملا ادا کردی بهرحال خداوند ان شالله بتو جزا و پاداش بدهد. مادر بار دیگر به برادرانم بگو که فقط یک چیز را در دنیا دنبال بگیرند و آن دین مقدس اسلام است.
 
مادر مبادا ناشکری کنی مادرم شکر خدا را کن که خدا چنین سعادت نصیب تو کرده  و پسرت در راه خدا و اسلام و قرآن شهید شد.  مادر عزیزم شما منتظر آمدن من نباشید، چون من منتظر شهادت بودم و به آن رسیدم.
 
خواهر و برادرم می دانم برای آمدنم ثانیه شماری می کنی ولی چه کنم خدا مرا به مهمانی دعوت کرده و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم.
 
خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر. به هرحال برای شما آرزوی موفقیت می‌کنم و از خداوند برای شما توفیق طلب می‌کنم که در راه خدمت به خدا و قرآن کوشا باشید.

انتهای پیام/ 

نظر شما
پربیننده ها