گروه بینالملل دفاعپرس- سعید ربیعی؛ در جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، برخی از مؤلفهها و متغیرهای مهم دیده شد که بر روند تحولات آینده تأثیر داشته و در نظر گرفتن آنها در تحلیل امنیت ملی ایران اهمیت بسزایی دارد؛ چرا که این مؤلفهها میتواند در طولانیمدت، موجب خارج شدن سیستم ژئوپلیتیکی قفقاز از حالت تعادل و بروز اخلال در فرآیندهای فضای جغرافیایی و زیستگاه انسانها شود.
علائق ژئوپلیتیکی ترکیه در منطقه قفقاز، دریای خزر و آسیای میانه و نقشآفرینی این کشور در جنگ به نفع آذربایجان، نفوذ سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در قالب شرکتهای اقتصادی و لجستیکی در آذربایجان و استفاده از نیروهای سلفی جهادی در جنگ قرهباغ توسط ترکیه و آذربایجان از جمله مؤلفههاست.
نحوه مواجهه روسیه بهعنوان قدرت اول منطقه قفقاز نسبت به بحران ژئوپلیتیکی این سیستم جغرافیایی و سکوت معنادار ایالات متحده آمریکا و برخی از دولتهای دیگر در برابر بحران ژئوپلیتیکی قفقاز، واقعیت دیگری است که بر پیچیدگی وضعیت این منطقه افزوده است؛ بنابراین عقل استراتژیک حکم میکند که جمهوری اسلامی ایران برای تحقق اهداف سیاست خارجی و منافع ملی خود، راهبردهای امنیتی اطمینانبخش را تدوین و در دستور کار قرار دهد که این نیز بدون برخورداری از اطلاعات راهبردی و درک عالمانه از واقعیات محیط جغرافیایی قفقاز امکانپذیر نیست؛ اما به نظر میرسد جهتگیری رسانهای و بخشی از فضای نخبگی در کشور که به دنبال تحلیل صحیح تحولات قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران هستند، دچار نوعی خطای محاسباتی و غفلت از بررسی قفقاز از یک منظر بالاتر هستند که تلاش میشود در این نوشتار بدان پرداخته شود.
در تحلیلهای مربوط به تحولات قفقاز، چند گزاره تحلیلی به چشم میخورد از جمله:
الف) ترکیه و آذربایجان بهدنبال تغییر مرزهای سیاسی هستند.
ب) کریدور زنگزور هدف نظامی آذربایجان و ترکیه است که با اجرای آن، دسترسی ایران به ارمنستان قطع خواهد شد.
ج) اقدام آذربایجان در توقف کامیونهای ایرانی، یک تست برای قطع کامل دسترسی ایران است.
د) بهزودی ترکیه و آذربایجان جنگ دیگری را علیه ارمنستان اجرا خواهند کرد.
در این نوشتار تلاش میشود از دریچه و منظری متفاوت از آنچه که رسانهها و کارشناسان دغدغهمند و دلسوز برخی از کشورهای منطقه ترسیم کرده اند و منظومه فکری افکار عمومی را بر اساس آن جهت داده اند، به این گزارهها پرداخته شود:
الف) تهدید تغییر مرزهای ژئوپلیتیک
در حالی گفته میشود آذربایجان به دنبال اتصال و تصرف سرزمین نخجوان و آذربایجان و قطع دسترسی ایران به ارمنستان است که نشانکها و کدهای اطلاعاتی دقیق و مستند این گزاره را تأیید نمیکند، باید در نظر گرفت که آذربایجان در حالی با حمایت سیاسی، اطلاعاتی و نظامی ترکیه جنگ قرهباغ را آغاز کرد که چند قطعنامه سازمان ملل متحد، از حق حاکمیت آذربایجان بر سرزمینهای اشغالی تصریح و تأکید داشته و همسایگان آذربایجان از جمله جمهوری اسلامی ایران و همچنین بازیگران منطقهای و جهانی البته با انگیزههای گوناگون، این هدف نظامی آذربایجان را مورد حمایت قرار دادند. در حقیقت، روند رخدادها و فضای منطقه در آن در آن مقطع به سمتی پیش رفت که تعلقات ژئوپلیتیک و اهداف استراتژیک بازیگران جهانی و منطقهای یعنی روسیه، آمریکا، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و آذربایجان و... در موضوع بازپسگیری اراضی اشغالی قرهباغ، البته با مقاصد و انگیزههای متفاوت به یکدیگر پیوند خورد.
در چنین شرایطی، اقدام نظامی آذربایجان علاوه بر حقوق بین الملل، از منظر سیاست بین الملل نیز توجیهپذیر بود؛ اما اینکه این موضوع موجب جاهطلبی و گستاخی آذربایجان در تغییر مرزهای ژئوپلیتیک منطقه و قطع اتصال ایران با ارمنستان شود، قابل تأمل به نظر میرسد به خصوص اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقامات جمهوری اسلامی ایران به روشنی موضع کشور را نسبت به این موضوع از قبل اعلام کردهاند و برگزاری رزمایش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نیز هشدارها و پیامهای لازم از عزم جمهوری اسلامی ایران در دفاع از منافع ملی و امنیت ملی خود در مرزهای ایران با ارمنستان و اذربایجان را به نمایش گذاشت.
نکته دیگر که میتواند مانع از این اقدام آذربایجان و ترکیه شود، عضویت ارمنستان در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) است که اتفاقاً ریاست دورهای آن اخیراً به ارمنستان رسیده است. بر اساس این معاهده نظامی و چندمنظوره، حمله نظامی به یکی از امضاکنندگان پیمان به منزله تعرّض به همه امضاکنندگان تلقی میشود و همه یکجا به دفاع برمیخیزند. ممکن است سؤال شود که چرا در زمان جنگ قرهباغ در مهرماه سال ۱۳۹۹ روسیه و سایر اعضاء اقدامی در حمایت نظامی از ارمنستان انجام ندادند؟ پاسخ را مقامات روسیه به روشنی بیان کردهاند که تعهدات روسیه در سازمان پیمان امنیت جمعی درحالی که شامل امنیت ارمنستان میشود، منطقه قرهباغ را دربرنمیگیرد؛ چراکه جزو قلمرو ارمنستان محسوب نمیشود. به همین دلیل، ارتش ارمنستان در خلال جنگ اخیر تلاش کرد با گسترش دامنه جنگ به قلمرو جغرافیاییاش، روسیه را در حمایت از خود به صحنه بکشاند و در بحبوحه جنگ نیروهای ارمنی با هدف تحریک آذربایجان، برخی از شهرها و مناطق مسکونی آذربایجان را مورد هدف قرار دادند تا با پاسخ متقابل آذربایجان، زمینه برای ورود روسیه بر اساس آن معاهده امنیتی فراهم شود، اما آذربایجان از این اقدام امتناع ورزید و دایره درگیری نظامی را گسترش نداد، حال در چنین شرایطی بر اساس کدام مؤلفه و عامل توانمندساز، آذربایجان و ترکیه با تصرف خاک ارمنستان، به دنبال مواجهه با قدرت بزرگ این منطقه یعنی روسیه برآمدهاند؟!
ب) کریدور زنگزور در نواز مرزی ارمنستان و ایران
در بسیاری از تحلیلهای موجود نسبت به قفقاز، با تکنیک رسانهای «بیان بخشی از واقعیت» و «پنهانسازی هدفمند نکات تکمیلکننده» مواجه هستیم.
گفته میشود، آذربایجان و ترکیه به دنبال ایجاد کریدور زنگزور در نوار مرزی ایران با ارمنستان و اتصال این کریدور از مسیر آذربایجان به نخجوان هستند؛ اما این گزاره به نوعی دچار تکنیک رسانهای «بازنمایی» شده و اعلام نمیشود که دسترسی آذربایجان به نخجوان، در محور نهم قرارداد آتشبس ۹ مادهای میان آذربایجان و ارمنستان با حمایت روسیه اشاره شده که اتفاقاً مورد حمایت کشورهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران نیز قرار گرفته است؛ لذا نباید طرح آن را موضوع و هدف ژئوپلیتیکی جدیدی محسوب کرد. بر اساس این قرارداد صلح، جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین میکند. کنترل حمل و نقل توسط ارگانهای سرویس مرزی FSB روسیه انجام میشود. با توافق طرفین، ساخت زیرساختهای جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند میدهد، انجام میشود.
ج) کریدور زنگزور و قطع دسترسی ایران به اروسیا و اروپا
همانطور که بیان شد، دسترسی آذربایجان به ارمنستان در آن توافق ۹ مادهای مورد تأکید قرار گرفته است، اما آیا این انگاره که با اجرا و ایجاد کریدور زنگزور، دسترسی ایران به اروسیا و اروپا قطع میشود، تحلیل صحیحی است؟ پاسخ روشن است، این کریدور بر اساس آن توافقنامه، به معنای تصرف سرزمینی نیست، بلکه به معنای ایجاد خط آهن و مسیر جاده که بخشی از آن هم اکنون در جغرافیای زمین موجود است میباشد، طبق توافق قبلی، امنیت این کریدور با نیروهای روسیه خواهد بود؛ بنابراین قرار نیست دسترسی ایران به ارمنستان قطع شود، بلکه با احداث پل و ترمیم زیرساختها در جاده دوم ارمنستان به موازات جاده فعلی، همچنان ترانزیت ایران به ارمنستان، اروسیا و اروپا برقرار خواهد بود.
البته تردیدی نیست که جلوگیری از راهاندازی این کریدور به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است، اما راهکار آن ایجاد مزیتهای ترانزیتی برای دسترسی آذربایجان به نخجوان از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران است. ازقضا این موضوع به مصلحت آذربایجان و ارمنستان و ترکیه نیز خواهد بود که میتواند از طریق دیپلماسی آشکار و پنهان پیگیری شود. در صورت راهاندازی این کریدور، از آنجا که روسیه تأمینکننده امنیت و در حقیقت ضمانت اجرای این طرح محسوب میشود، ممکن است در جریان رقابتهای منطقهای با ترکیه، آن را قطع کند، یا اینکه از آن به عنوان اهرمی برای کنترل آذربایجان و ارمنستان استفاده کند، در حالی که ترانزیت از طریق ایران، با توجه به زیرساختهای موجود و امنیت پایدار جمهوری اسلامی ایران، از ضمانت اجرایی بیشتری برخوردار است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران میتواند با تکیه بر مزیتهای ترانزیتی جلفا، آن را به هاب ترانزیتی قفقاز، اوراسیا و اروپا تبدیل کند.
اقدام آذربایجان در توقیف کامیونهای ایرانی
گفته میشود آذربایجان در یک اقدام تحریکآمیز، از ورود کامیونهای ایرانی به منطقه قرهباغ ممانعت کرده است، اما این نکته بیان نمیشود که آذربایجان از هفتهها قبل از مسیرهای رسمی و غیررسمی دیپلماتیک، خواسته بود اولاً کامیونهای ایرانی بار خود را در ارمنستان پیاده کنند و توسط کامیونها و با پلاک ارمنی، بار به مناطق تحت کنترل ارمنستان در قرهباغ برسد، از آنجا که این کامیونها در بخشی از مسیر وارد خاک آذربایجان میشوند، از قبل هم میتوان انتظار داشت که این موضوع زمینهای برای افزایش سطح تنش با آذربایجان خواهد شد و آذربایجان به علت اینکه در بارنامههای این کامیونها مقصد سفر آرتساخ (نام ارمنی قرهباغ که سرزمین اشغالی است) ذکر شده و با پلاک مخدوش قصد ورود به منطقه را داشتهاند، از ادامه مسیر آنها جلوگیری کرده است، در حالی که این ماجرا طوری تصویرسازی ژئوپلیتیکی شده است که گویا این یک آزمایش برای جلوگیری کامل و قطع دسترسی ایران به قره باغ و نشانهای از وقوع جنگ آینده شده است.
پیشنهادات
در فضای سیاسی و رسانهای با بکارگیری تمهیدات مؤثر، واقعیات منطقه برای افکار عمومی تبیین و توجیه شود و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز، به سمت تعادل پیش برود.
در سطوح دیپلماتیک، بر پایه اقتدار ایجاد شده ناشی از رزمایشهای افتخارآمیز نیروهای مسلح در شمال غرب کشور، به دنبال کاهش اختلافات و پیشبرد دیپلماسی حرکت و آذربایجان را وادار به جلوگیری از نفوذ و حضور رژیم صهیونیستی در مرزهای ایران کرد.
در سطوح دیپلماتیک، عدم تردد کامیونها به مناطق اشغالی پیگیری شود، چون این ترددها به نوعی نقض حاکمیت آذربایجان و شناسایی مناطق اشغالی به صورت دوفاکتو خواهد بود.
با استفاده از دیپلماسی در سطوح خارجی و بکارگیری ظرفیتهای داخلی، مزیتهای ترانزیتی میان آذربایجان به نخجوان را از مسیر ایران و جلفا تقویت و آن را به به هاب ترانزیتی منطقه تبدیل کرد و با این کار موضوع ایجاد کریدور زنگزور را از حیّز انتفاع انداخت.
علاوه بر اینکه باید به صورت جدی، با تحرکات رژیم صهیونیستی در محیط پیرامونی ایران بهویژه در قفقاز مقابله کرد، اما این نباید به معنای غلطیدن کشور به دامان ارمنستان شود، بلکه روسیه را برای مقابله با سیاستهای نئوعثمانیسم ترکیه و آذربایجان به میدان کشاند تا این بازیگر مهم منطقه قفقاز بر اساس مؤلفههای جغرافیایی و فضایی، در این منطقه حضور پررنگتر داشته باشد و هزینههای آن را نیز بپردازد.
جمعبندی
به نظر میرسد تحولات قفقاز با روایتها و برداشتهای ناقصی از سوی برخی از جریانات سیاسی و رسانهای مواجه شده است و برخی رسانهها نیز با بازنشر اخبار چندسال گذشته و دامن زدن به رجزخوانیها، به دنبال متورمسازی و بزرگنمایی تهدید آذربایجان با هدف ایجاد خطای محاسباتی در میان مسئولان کشور و هدایت ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی در حمایت از ارمنستان و افزایش شکاف و تنش میان ملت ایران و آذربایجان هستند. این در حالی است که فارغ از عملکرد دولتمردان آذربایجان، این کشور از منظر استراتژیک در قلمرو ژئوکالچر جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و مکملهای فضائی و جغرافیایی از جمله خصیصههای طبیعی و انسانی، فرهنگی، اجتماعی و دینی در ماورای مرزهای ایران و آذربایجان به لحاظ ساختاری از تجانس برخوردار بوده و به لحاظ کارکردی نیز میتواند تأمینکننده نیازهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی کشور باشد. در نتیجه ایجاد تنش و اختلاف میان ایران و آذربایجان و درگیر کردن دستگاه محاسباتی ایران به کشورهای کوچک مانند آذربایجان که در دایره تهدید نظامی علیه ایران نمیگنجند، هدف استراتژیک آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. طبیعی است که تولید معمای امنیت برای آذربایجان، ناخواسته در میدان مورد نظر ایالات متحده آمریکا و در جهت هدایت بیشتر آذربایجان به دامان ترکیه و رژیم صهیونیستی نتیجه خواهد داد و ترکیه نیز به خوبی میداند چگونه از این موضوع برای افزایش وزن سیاسی خود در رقابت و گسترش حوزه نفوذ خود در کمربند شمالی مرزهای ایران، بهرهبرداری کند.
البته، اقدامات دولت آذربایجان در فضادادن به رژیم صهیونیستی در مرزهای ایران و استفاده از سلفیها، اقدامی نابخردانه، گستاخانه و تحریکآمیز است که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را با تهدید مواجه میکند و قطعاً باید به نحو مقتضی بدان پاسخ داده شود. ایجاد بستر برای حضور و نفوذ رژیم صهیونیستی و سلفیها، گناه نابخشودنی آذربایجان به شمار میرود، اما برای مقابله با آن نباید تعادل و موازنه قدرت در منطقه قفقاز را به نفع سایر بازیگران بر هم زد؛ بنابراین از دریچهای متفاوت از فضاسازی ایجاد شده توسط رسانهها که به دنبال بالابردن سطح تنش میان جمهوری اسلامی ایران و آذربایجان هستند، باید به این تحولات نگاه کرد؛لذا چشمها را باید شست، جور دیگر باید نگریست... .
انتهای پیام/ 134