گروه استانهای دفاعپرس ـ جواد صحرایی رستمی؛ یکی از مشکلات جامعهای چون ایران، فقدان نگاه راهبردنگر و جامعالاطراف است. ایران از حیث موقعیت تاریخی، جز موارد بسیار معدود، سرشار از تجربههای تکساحتی آنهم در سطوح عملیاتی - تاکتیکی و نه راهبردی بوده است. این ویژگی تنها به گسترهی حکمرانی محدود نبوده و زندگی توده (فرودستان) نیز همواره در مناسبات خود، از چنین عمق و سطح محدودی رنج میبرده است.
سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» با نگاه راهبردی خود و علیرغم همه موانع داخلی، هم از حیث انگارههای موجود در بخشی از فضای فکری و احساسی جامعه که حضور ایران را در منطقه شامات، امری عقلایی و همسو با منافع ملی قلمداد نمیکرد و هم از حیث عدم تخصیص اولویتدار منابع مالی و لجستیکی به ماموریت نیروی قدس سپاه در جبهه مقاومت توانست منطقه را از لوث داعش پاک سازد؛ اما همزمان با توفیقات شگرف و معجزهگون وی در فتح سنگر به سنگر میدانهای رزم و جهاد، شاهد کمترین پیوست اقتصادی و فرهنگی به ماموریت اصلیاش که همانا (عمق بخشی داخلی) بوده، هستیم.
با وجود این دو پیوست؛ بیشک جمهوری اسلامی ایران قادر بود تا همزمان یا بلافاصله پس از تثبیت اوضاع و برچیده شدن خلافت داعش و متعاقباً غالب شدن گفتمان مقاومت، وارد صحنه شده و به احیا یا بازسازی زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی لرزان و دقیقتر، ویران سوریه و عراق بپردازد.
در خلأ چنین پیوستنگاری اقتصادی و فرهنگی است که ظرفیتهای رقبای جمهوری اسلامی ایران همچون ترکیه، با وجود سوابق خصومتآمیز خود در نسبت با مشی مقاومت، بهپا خاسته و با غنیمت شمردن فرصت، تصاحب بازارهای سوریه که یک مصداق آن، افزایش ۱۳ برابری حجم صادرات به سوریه در مقایسه با ایران بوده است را در دستور کار قرار میدهد.
با گشایش خط تجاری میان دو کشور ترکیه و سوریه، محصول و نمادهای فرهنگی نیز تشخص یافته و مجال روحبخشی و جولان مییابند و کشور درگیر با کابوس جنگ همچون سوریه را در پیلهی نرم فرهنگ، به سودای پروانه شدن و رهایی - البته با قرائت خاص پانترکیسم خود - سوق میدهد؛ از این رو میتوان گفت که ماموریت شهید حاج قاسم سلیمانی، پایان نیافته و متولیان امر با ورود به جبهههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، باید راه ناتمام وی را تا رسیدن به سرحدات مطلوب ادامه دهند.
انتهای پیام/