مقاله/عبدالله مرادی

اقلیت دروزی؛ بهانه‌ی مداخله‌ی نظامی رژیم صهیونیستی در سوریه

موضوع تغییر ترکیب حضور نیروهای معارض در قنیطره به نفع گروه‌های افراطی، باعث شده است تا رژیم صهیونیستی نسبت به امنیت جولان اشغالی احساس تهدید نماید.
کد خبر: ۴۸۹۴۵
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۴ - 28June 2015

اقلیت دروزی؛ بهانه‌ی مداخله‌ی نظامی رژیم صهیونیستی در سوریه

به گزارش گروه بین الملل دفاع پرس، عبد الله مرادی، دانشجوی دکتری روابط بینالملل در اندیشکده تبین نوشت: موضوع تغییر ترکیب حضور نیروهای معارض در قنیطره به نفع گروههای افراطی، باعث شده است تا رژیم صهیونیستی نسبت به امنیت جولان اشغالی احساس تهدید نماید. لذا درخواست جامعه دروزی برای حمایت این رژیم با این هدف صورت میگیرد که تسلط اسرائیل بر جولان تثبیت شود. در واقع این مسئله بهانهای دیگر برای مداخله نظامی محدود خواهد بود، هر چند که اینبار این احتمال وجود دارد که این مداخله به شکل زمینی و در قالب ایجاد منطقه حائل درون اراضی سوری صورت گیرد.

سوریه به عنوان یکی از ارکان جبهه مقاومت به دلیل نیروی نظامی و مولفه نزدیکی جغرافیایی، همواره یکی از تهدیدات جدی رژیم صهیونیستی بوده است. بر همین اساس پس از آغاز بحران در سوریه، با نقشآفرینی بازیگران غربی به شدت بر دامنه بحران افزوده شد، تا اصل امنیت رژیم صهیونیستی تأمین گردد. رژیم صهیونیستی نیز با استفاده از ناتوانی حاکمیت سوری، چندین عملیات نظامی علیه این کشور صورت داد. اما در هفتههای اخیر متعاقب درخواست رهبران جامعه دروزی سرزمینهای اشغالی از سران رژیم صهیونیستی برای حمایت از این اقلیت مذهبی، موضوع احتمال مداخله نظامی این رژیم در سوریه مطرح شده است. لذا در این مقاله تلاش میگردد تا ضمن تبیین راهبرد رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، احتمال مداخله نظامی گسترده برای براندازی نظام بشار اسد یا مداخله محدود با هدف حمایت از جامعه دروزی مورد بررسی قرار گیرد.

تنشها میان سوریه و رژیم صهیونیستی

موقعیت سوریه به عنوان «قلب ناسیونالیسم عرب» با توجه به نزدیکی خاص آن به مسئله فلسطین و همچنین مسائل مرزی میان دو کشور، همواره از مسائل اصلی رژیم صهیونیستی بوده است. چرا که پس از اشغال بلندیهای جولان در سال 1967 و ناکامی سوریه در بازپسگیری آن، هرچند با میانجیگری هنری کسینجر، یک خط آتشبس میان دو کشور به وجود آمد، اما سوریه همواره برای تداوم مبارزه علیه اسرائیل، از طریق لبنان و با حمایت از گروههای فلسطینی اقدام کرده است (Rabinovich، 2012). از طرفی سوریه تاکید میکرد یک تصمیم راهبردی را برای تعقیب صلح با اسرائیل اتخاذ کرده است، اما در عین حال آماده دفاع از خود در برابر حملات نیز هست. در نقطه مقابل نیز رژیم صهیونیستی همواره آمادگی جنگی خود را در جولان حفظ کرده و حتی از سال 2007 تشکیلات وضعیت اضطراری ملی در این رژیم به عنوان بخش مکمل نظامی، با هدف آماده ساختن اسرائیل برای مقابله با «ظهور دردهای یک خاورمیانه جدید» تأسیس گردید (Nazemroaya، 2008).

در طول چهار دهه گذشته، رژیم صهیونیستی و سوریه چندین دوره از مذاکرات صلح دوجانبه و برخورد نظامی غیرمستقیم را از سر گذرانده و همچنین درگیر رقابت دوجانبه تسلیحاتی و رقابت برای نفوذ در لبنان نیز بودهاند. با این حال، در طول این مدت مرز اسرائیل- سوریه تماماً آرام و امن باقی ماند. لذا اسرائیل، سوریه را به عنوان یک عامل تهدید نظامی جدی ولی در عین حال شریکی بالقوه برای ایجاد صلح در نظر گرفته است (لویت، 1393). چرا که هدف اصلی این رژیم ایجاد صلح و ثبات در مرزهای شمالی خود بوده است.

جنگ داخلی در سوریه و ابهام راهبردی رژیم صهیونیستی

جنگ داخلی سوریه شرایط را برای رژیم صهیونیستی پیچیدهتر از گذشته کرده است. در حالی که این رژیم، سوریه را به عنوان دشمن اصلی خود مینگرد که تاکنون وارد یک فرایند صلح دائمی نشده و به ویژه در جنگ 33روزه از حزبالله لبنان حمایت جدی صورت داده است، اما از سوی دیگر دشمنان بشار اسد در سوریه، گروههای تکفیری هستند که ممکن است به محض در دست گرفتن قدرت، برضد اسرائیل موضع بگیرد. تجزیه و تحلیل رژیم صهیونیستی نشان میدهد که؛ هرچند آمریکا و دیگر کشورهای غربی ائتلاف ملی سوریه را به عنوان نماینده انحصاری معارضان سوری به رسمیت شناختهاند، اما در واقع اکثر قریب به اتفاق نیروهای معارض در سوریه، گروههای سلفی تکفیری هستند مانند؛ جبهه النصره که شاخهای از القاعده محسوب میشود و همچنین داعش (Halevi، 2012).

لذا سرنگونی اسد منجر به بیثباتی سرزمینی میگردد که با وجود این گروههای افراطی، یک تهدید بالقوه برای اسرائیل بشمار میرود. چرا که برخلاف سایر کشورهایی که تحولات انقلابی را از سر گذراندند نظیر مصر و تونس، سوریه یک سنت تاریخی مبتنی وحدت ملی ندارد، بنابراین آیندهای مبهم در انتظار این کشور است که احتمالاً پس از فروپاشی به بخشهای مختلفی نظیر؛ ائتلاف سنیها، حزب بعث، علویها، دروزیها و... تجزیه میشود، نظیر آنچه در لیبی اتفاق افتاد. از طرف دیگر با توجه به قدرت جریانهای افراطی که مخرج مشترک همه آنها ایجاد یک سوریه جدید با اکثریت مسلمان سنی است این امکان نیز وجود دارد که آنها برای گسترش جهاد، پس از دمشق به آزادسازی بیتالمقدس متمایل شوند (Bar، 2012). از طرف دیگر سران رژیم صهیونیستی در کنار نگرانی فوق و به همان میزان نگران پیروزی بشار اسد نیز میباشند. چرا که این پیروزی به معنای تثبیت اقتدار جبهه مقاومت و تشجیع مبارزان برای آزادی فلسطین خواهد بود.

لذا بحران سوریه با نتیجه نامعلوم خود، معضلات آزاردهندهای را برای رژیم صهیونیستی به وجود میآورد که این امر سبب شده است تا این رژیم تصمیم به عدم مداخله و رویکردی محتاطانه بگیرد. مقامات اسرائیلی برخلاف معمول سعی در مداخله بسیار کم در این موضوع از زمان شروع جنگ داخلی داشته و تنها در تعداد انگشتشماری از بیانیههای رسمی به این مسئله پرداختهاند (لویت، 1393).

خطوط قرمز و گزینههای راهبردی رژیم صهیونیستی

هرچند گزینه مطلوب رژیم صهیونیستی جایگزینی بشار اسد با یک حکومت سکولار غربگرا است، اما آنان به خوبی میدانند این گزینه بسیار غیرواقعی است. در عوض، آنچه امکان تحقق بیشتری دارد، فروپاشی رژیم پس از عقبنشینی در برابر مخالفان و محدود شدن آن به سواحل مدیترانه، خودمختاری کردها در شمال شرق و خشونتهای جاری در سایر مناطق است (Rabinovich، 2012). لذا خطوط قرمز و راهبردهای رژیم صهیونیستی هم با توجه به همین سناریو طرحریزی و اجرا میشود:

1- گسترش کمکها در قالب حقوق بشردوستانه به کسانی که در جنگ داخلی دچار تلفات شدهاند. این مورد صرفاً شامل کمکهای پزشکی در بیمارستانهای این رژیم میشود، چرا که این رژیم به هیچ عنوان آوارگان جنگ را در مرزهای خود پناه نمیدهد. البته لازم به ذکر است کمکهای پزشکی عمدتاً برای مجروحان جبهه النصره و ارتش آزاد صورت میگیرد.

2- رژیم صهیونیستی حملات هوایی را نیز با هدف نابودی زیرساختهای نظامی سوریه صورت میدهد. جلوگیری از انتقال سلاح به حزبالله لبنان نیز از جمله خطوط قرمز رژیم صهیونیستی است. بر این اساس موشه یعالون وزیر جنگ این رژیم گفته است: «اسرائیل برای نظام سوریه خطوط قرمزی را در خصوص انتقال سلاحهای پیشرفته و شیمیائی به سازمانهای خطرناک ترسیم کرده است.» (رویکرد، 25/10/1393).

3- راهبرد دیگر رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، جلوگیری از تثبیت قدرت در منطقه جولان سوریه است. به ویژه این رژیم از حضور عناصر سلفی تکفیری در شمال جولان به عنوان شیوهای قابل مقایسه با آنچه در صحرای سینا اتفاق اقتاد نگران است (Rabinovich، 2012) و لذا حضور نظامی خود را در بلندیهای جولان ارتقا بخشیده است.


با توجه به همه این موارد واضح است که تداوم بیثباتی و شرایط شبه جنگ داخلی در سوریه به دلیل از میان بردن ظرفیتهای ملی این کشور و ترسیم یک سوریه ضعیف برای رژیم صهیونیستی یک فرصت راهبردی مطلوب است. چرا که ضعف این دولت نه تنها تهدید اسرائیل توسط سوریه را منتفی میکند، بلکه همچنین سوریه را از بسیج کردن و تجهیز مخالفان اسرائیل ناتوان میکند. سوریه قادر نیست ابتکار عمل را در ارتباط با بازیگران ضد اسرائیلی مانند حماس و حزبالله به دست گیرد. دلیل سوم این است که تضعیف سوریه باعث تضعیف نفوذ منطقهای ایران میشود که محور اصلی سیاست خارجی منطقهای آن ضدیت با اسرائیل است (غلامی، 1391).

بنابراین رژیم صهیوینیستی تلاش خود را بر:

1. عدم سرایت بحران به درون مرزهای اشغالی،

2. ایجاد توازن میان طرفهای درگیر در سوریه و

3. نابودی ظرفیتهای هر یک از طرفین که ممکن است تهدیدی برای این رژیم باشد،

بکار میگیرد.

وضعیت میدانی در مرزهای جولان

در شرایط فعلی به نظر میرسد که عرصه میدانی سوریه به ویژه در جنوب این کشور دستخوش تحولاتی است. در همین راستا اخیرا پایگاه خبری «دبکا» به نقل از منابع نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی گزارش داده است که: «اسرائیل به دلیل حضور فزاینده شورشیان افراطی در گذرگاه قنیطره، تغییر رویه داده است. چرا که طبق برآورد حدود 4 تا 5 هزار نیروی شورشی جبهه النصره، در مرز بلندیهای جولان مستقر شدهاند. که این امر از تغییر نسبت شورشیهای افراطی داعش و النصره- میانهروها نظیر ارتش آزاد، حکایت دارد. اسرائیل در حالی که به دنبال پیروزی اسد در این جنگ نیست، تمایلی نیز ندارد که جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، کنترل بخشهای سوری جولان از جمله قنیطره را به دست گیرد» (خبرگزاری فارس، 19/6/1393). در واقع راهبرد اصلی این رژیم در زمینه عدم سرایت بحران به مرزهای اشغالی و ایجاد توازن میان طرفهای درگیر در سوریه همچنان پابرجاست، آنچه در این زمینه دچار تحول شده است اتخاذ رویکرد تهاجمی رژیم صهیونیستی به جای رویکرد دفاعی توسط آنان است. در گذشته به دلیل اینکه مرزهای جولان از سوی عناصر تکفیری تهدید نمیشد، رژیم صهیونیستی طبق ادعای خود ضمن عدم مداخله در جنگ داخلی سوریه، به ساکنین روستاهای مرزی تحت تصرف شورشیان در بلندیهای جولان کمکهای بشردوستانه ارائه میکرد. همچنان که وزیر دفاع رژیم صهیونیستی گفته است: «اسرائیل نگران تسلط ارتش آزاد سوریه بر برخی مناطق مرزی نیست، چون این گروهها را میانهرو قلمداد میکند و لذا این کمکها به این شرط ارسال میشود که ارتش آزاد سوریه اجازه ندهد گروههای افراطی و تندرو به مرزهای اسرائیل نزدیک شوند.» (رویکرد، 25/10/1393).

اما در این شرایط با توجه به قدرت گرفتن النصره در قنیطره و حضور داعش در برخی شهرکهای جنوبی سوریه، شرایط را برای رژیم صهیونیستی متحول نموده است که از همین منظر میتوان درخواست رهبران دروزیهای ساکن فلسطین اشغالی از سران رژیم صهیونیستی برای کمک به اقلیت دروزیها در جنوب سوریه را تحلیل کرد. متعاقب آن نیز «روون رولین» رئیس رژیم صهیونیستی با اعلام این مطلب که نزدیک به 500 هزار تن از اقلیت دروزیها که در مناطق نزدیک مرز فلسطین اشغالی سکونت دارند، توسط ستیزهجویان داعش تهدید میشوند، از این وضعیت اعلام نگرانی کرد (خبرگزاری صداوسیما، 21/3/1394).

احتمال مداخله نظامی رژیم صهیونیستی به بهانه اقلیت دروزی

آنچه در این رابطه مهم به نظر میرسد، این نکته میباشد که اساساً مداخله رژیم صهیونیستی در سوریه با هدف رفع تهدیدات امنیتی صورت میگیرد. با توجه به وضعیت میدانی سوریه نیز به نظر نمیرسد، در راهبردهای رژیم صهیونیستی نسبت به سوریه تغییری ایجاد شده باشد. این رژیم از توانایی لازم نظامی برای حمله گسترده نظامی و همچنین مشروعیت بینالمللی لازم برای اینکار برخوردار نیست و حتی در محاسبات آنان حمله نظامی گسترده با هدف براندازی اسد اساساً معقولانه نیست. بنابراین طرح موضوع دروزیها نیز همچون بهانه انتقال سلاح به حزبالله لبنان، با هدف زمینهسازی برای یک حمله محدود دیگر صورت میگیرد. در همین ارتباط چند روز پیش یک افسر بلندپایه ارتش اسرائیل اخبار مربوط به نقشه اسرائیل برای دخالت نظامی در سوریه را تکذیب و عنوان کرده است: «اسرائیل ترجیح میدهد اوضاع به همین روال کنونی و بدون دخالت نظامی باقی بماند و در صورتی که دروزیها تصمیم بگیرند به سمت مرزها فرار کنند، چهبسا مناطق مشخصی را برای پذیرش آنان در نظر بگیریم که در همان مرزهای سوریه خواهد بود.» (تسنیم نیوز، 16/3/1394)

آنچه واضح است رژیم صهیونیستی، تکرار الگوی صلح با انور سادات و بازپس دادن صحرای سینا را در مورد سوریه و جولان اشغالی، اساساً منتفی میداند، لذا تثبیت جولان به عنوان یک اولویت برای این رژیم مطرح است (Rabinovich، 2012).  لذا مداخله در مرزهای جولان به بهانه حمایت از دروزیها اولاً؛ با هدف دفع تهدید احتمالی گروههای تکفیری صورت میگیرد و ثانیاً؛ با هدف عبور از مرزهای جولان اشغالی و تثبیت این منطقه به عنوان بخشی از اسرائیل صورت میگیرد. بنابراین احتمالا ترکیبی از حملات هوایی و پیشروی زمینی برای ایجاد یک منطقه حائل و اشغال همیشگی جولان در دستور کار قرار گیرد.

از طرف دیگر ایجاد هراس در جامعه دروزی که پس از کشتار برخی از دروزیهای ادلب توسط جبهه النصره صورت گرفت، در کنار ایجاد یک منطقه حائل و امن برای آنان، میتواند زمینهساز تشویق و تسلیح آنان برای مقابله با بشار اسد نیز باشد. در هفتههای اخیر تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا از این ظرفیت علیه بشار اسد استفاده شود به گونهای که ولید جنبلاط رهبر دروزیان لبنان، از دروزیهای سوریه خواسته است در برابر دولت اسد سلاح بردارند. برخی مقامات نظامی و امنیتی آمریکایی نیز از ضرورت مسلح شدن دروزیها و هماهنگی میان آمریکا، اسرائیل و اردن در این زمینه سخن گفتهاند. این سیاست منطبق بر همان راهبرد اصلی است که توصیه میکند؛ با مسلح شدن مخالفان، تنشها تعمیق گشته و تلفات و ویرانیهای افزایش یابد، به گونهای که اساساً پیروزی در منازعه وجود نداشته باشد.

بنابراین مداخله احتمالی در جولان توسط رژیم صهیونیستی تا حد امکان محدود خواهد بود چرا که این امکان وجود دارد در پی حملات رژیم صهیونیستی علیه سوریه و در صورت عدم مدیریت منازعه، این بحران از حالت یک منازعه داخلی همراه با دخالت و نقشآفرینی بازیگران خارجی به یک منازعه بین دولتی در سطح منطقه تبدیل شود (زرگری، 1392). موضوعی که رژیم صهیونیستی به شدت از آن احتراز دارد.

جمعبندی

راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال بحران سوریه از همان ابتدا بر عدم سرایت بحران به درون مرزهای اشغالی و نیز ایجاد توازن میان طرفهای درگیر در سوریه قرار داشته است. تحلیل وضعیت میدانی و چشمانداز رژیم صهیونیستی از آینده جنگ نیز نشان دهنده آن است که همچنان باید راهبردهای فوق پیگیری شوند. بر این اساس موضوع تغییر ترکیب حضور نیروهای معارض در قنیطره به نفع گروههای افراطی باعث شده است تا این رژیم نسبت به امنیت جولان اشغالی احساس تهدید نماید. لذا درخواست جامعه دروزی برای حمایت این رژیم با این هدف صورت میگیرد که تسلط اسرائیل بر جولان تثبیت شود. در واقع این مسئله بهانهای دیگر برای مداخله نظامی محدود خواهد بود، هر چند که اینبار این احتمال وجود دارد که این مداخله به شکل زمینی و در قالب ایجاد منطقه حائل درون اراضی سوری صورت گیرد.

----------------------------------------

منابع:

زرگری، هادی (1392)، حملات هوایی رژیم صهیونیستی و تغییر ماهیت بحران سوریه، مرکز بین المللی مطالعات صلح.

غلامی، طهمورث (1391)، اسرائیل و بحران سوریه، مرکز بین المللی مطالعات صلح.

لویت، آریل (1393)، گزارش اندیشکده کارنگی: اسرائیل چه رویکردی نسبت به جنگ سوریه دارد، مرکز راهبردی اشراف.



Bar, Shmuel (2012), Syria-What Next?, Israel Journal of foreign Affairs Vol 3.

Halevi, Jonathan D (2012), The Day After: Scenario in Syria,

Nazemroaya, Mahdi Darius (2008), Beating the Drums of a Broader Middle East War Israel, Syria, and Lebanon Prepare the "Home Fronts", www.globalresearch.ca

Rabinovich, Itamar (2012), Israel’s View Of The Syrian Crisis, Brookings Institute, November 2012.
 

انتهای پیام/ک.ف

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار