به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «سید اصغر تولیت» رزمنده دفاع مقدس و از نیروهای آموزشی پادگان امام حسین (ع) که بعدها به عنوان فرمانده تیپ آموزش در پادگان کار میکرد سال ۱۳۵۹ وارد سپاه پاسداران شد و در چندین عملیات حضور یافت. او خاطرهای از دوران حضورش در جبهه و مشاهده فداکاری و استقامت یکی از رزمندگان آن دوران روایت کرده است که در ادامه میخوانید.
گاهی با دیدن صحنهای ناب انسان به این باور میرسد که بسیجی عاشق خط ولایت برای رسیدن به هدف مقدس رضایت حق تعالی است که میتواند معجزه کند و یا توانی از خود نشان دهد که بی شباهت به معجزه نیست. اواخر سال ۱۳۶۲ بود که عملیات بزرگ خیبر را طرح ریزی کردند. نیروهای بسیجی بسیاری جهت اعزام به جبههها به مناطق اعزام معرفی شدند که بسیاری از آنان به علت عدم گذراندن دورههای آموزشی امکان حضور در جبهه را نداشتند.
مراکز آموزش سپاه و بسیج هم چند برابر سقف و توان آموزشی نیر پذیرش کرده بودند. پادگان آموزشی امام حسین علیه السلام در تهران تقریبا دو سه برابر توان و ظرفیت خود نیروی در حال آموزش داشت. نه تنها آسایشگاهها با دو برابر ظرفیت پر شدند بلکه تختهای سه طبقه و حتی کف آسایشگاهها نیز نیرو میخوابید. سالنهای غذا خوری که تجهیز نشده بود به عنوان آسایشگاه استفاده میشد و غیر از مشکل سرما دستشویی و توالت هم برای استفاده بسیجیهای مسقر در این سالنها مشکل آفرین شده بود.
با همه این مشکلات و کمبودها از کیفیت و سختیهای آموزش در پادگان امام حسین (ع) چیزی کم نمیشد. خشم شبانههایی که برای یک گردان زده میشد به دلیل نزدیک بودن نیروها به یکدیگر همه را درگیر و بیخواب و زمان غذاخوردن و استراحت را نیز برای همه به خصوص بسیجیهای در حال آموزش محدودتر میکرد. در این حد که انسان قوی، سالم و توانمند را دچار مشکل میکرد و با سختی دوره آموزش را به پایان میرساند. هرکس که موفق به گذراندن دوره آموزشی میشد حداقل ۱۰ کیلو وزن کم میکرد. واقعا بیان آن وضعیت در قلم و بیان نمیگنجد.
در همین ایام در بین بسیجیهایی که برای آموزش به پادگان امام حسین (ع) آمده بودند یک جوان بسیجی را دیدم که از هر دو پا معلول بود و برای راه رفتن عادی از دو عصا کمک میگرفت. وقتی نیروهای بسیجی در میدان صبحگاه جهت گروهان بندی به خط شدند این برادر بسیجی معلول در بین بسیجیها ایستاده بود. وقتی همه بسیجیها گروهان بندی شدند این برادر بسیجی که از هر دو پا حتی برای ایستادن هم مشکل داشت را به کناری آوردم و گفتم برادر عزیز آموزش در پادگان امام حسین (ع) آنقدر مشکل و طاقت فرساست که خیلی از افرادی هم که ورزشکار هستند و مقام و مدال در مسابقات استانی و کشوری دارند نمیتوانند تا آخر آموزش دوام بیاورند.
اصرار و استدلال کردم که شما نمیتوانی این آموزش را حتی برای یک روز هم بگذرانی. در آخر گفت مرا به یک گروهان اضافه کنید اگر نتوانستم خودم از پادگان میروم و خلاصه مرا از رو برد. من هم او را به یکی از گروهانها فرستادم. چند روز بعد که خیال میکردم این بسیجی حتما از پادگان رفته در کمال تعجب او را در مراسم صبحگاه دیدم، بعد از مراسم در دومیدانی و نرمش صبحگاهی هم شرکت کرد و در میان مابقی نیروها مشغول به دویدن با دو عصا شد. فهمیدم هنوز از رو نرفته است! با خودم گفتم حتما تا چند روز دیگر از پادگان رفته و ادامه آموزش انصراف میدهد. مطمئن بودم که توان گذراندن آن آموزشهای طاقت فرسا و سختیها و خشمهای شبانه و... را که قابل تحمل برای خیلیها نبود و نیست را ندارد، خصوصا او که هر دو پایش نقص داشت.
اما این بسیجی خستگی ناپذیر خستگی را خسته کرد و نقص عضو را جا گذاشت و تا آخر آموزش ادامه داد. در اردوی عملیاتی آخر دوره با دو عصا شرکت کرد و برگه پایان آموزش که شرط اصلی برای حضور در جبهه بود را دریافت کرد که باعث شد با مابقی نیرو به جبهه برود.
بعدها سراغ او را از چند نفر از نیروهای یگانهای رزم گرفتم و خبردار شدم که آموزش تخریب هم دیده و با نیروهای تخریبچی به صورت سینه خیز میدان مین را طی کرده و مینهای کاشته شده توسط نیروهای بعثی را پاکسازی و معبر برای رزمندگان باز میکند.
سالها از اتمام جنگ تحمیلی گذشت و من خبری از این بسیجی نداشتم تا اینکه به واسطه یکی از دوستان فهمیدم که همچون دیگر بسیجیهای مظلوم و بی ادعای دفاع مقدس به فراموشی سپرده شده است. وای به حال ما و مسوولین اگر این بسیجیها را فراموش کرده باشیم.
گفتنی است اکبر رحیمی، نام این رزمنده معلول بود که در یگان تخریب قرارگاه خاتم (ص) با فرماندهی علیرضا عاصمی مشغول به خدمت و جهاد شد.
تصویر این بسیجی را در ادامه میبینید.
انتهای پیام/ ۱۴۱