به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، شهید «ابوالقاسم جوادی» فرزند «ابوالحسن»، سیام فروردین ۱۳۳۸ در تهران دیده به جهان گشود و سرانجام در تاریخ ششم اردیبهشت ۱۳۶۰ در بازیدراز به فیض شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید ابوالقاسم جوادی
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»
در روزگاری که میرفت تا در زیر چکمه استعمار مکتب رهایی بخش اسلام محو و نابود گردد و در زمانی که خفقان شکنجه به حد نهایت خود رسیده بود، بهترین فرزندان این امت را به کام مرگ فرو میبرد، به ناگهان صاعقهای رعد آسا آسمان کفر و جهالتزده شر و ریشههای ظلم و فساد را سوزاند و شب تاریک مستضعفین سراسر جهان را، چون روز روشن کرد و از این میان فرزند شایستهای از تبار حسینیان یعنی خمینی بت شکن ظهور کرد و با قیام خود چنان لرزهای بر اندام فرعونیان تاریخ انداخت که هیچ طاغوتی را یارای مقابله با او نماند، آنگاه ندا سر داد: «ای جوانان عزیزی که چشم امیدم به شماست، با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و آنچنان از حیثیت و شرف خود دفاع کنید که قدرت هرگونه تفکر از آنان سلب کنید.»
آری! من چگونه میتوانم به خود اجازه دهم که در ناز و نعمت به سر برم و به ندای حق لبیک نگویم. سرور شهیدان، امام حسین (ع) فرمود: اگر دین خدا جز با خون من زنده نمیگردد پسای شمشیرها بر من فرود آیید.
من که حتی ذرهای از خاک پای آن بزرگوار نیستم، حداقل میتوانم در راه تحقق اسلام خون بیارزش خود را ایثار کنم شاید که مورد قبول درگاه حق قرار گیرد. به گفته امام خمینی، روایت است که با اولین قطره خونی که از بدن شهید به زمین میریزد تمام گناهان او آمرزیده میشود پس چه سعادتی از این بالاتر و چه مرگی از این شیرینتر.
این مرغ بال و پر زده صد پریده نیست این تیرخورده از اصحاب اصغر است
پایان زندگی هرکس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است
و، اما لازم است بر حسب وظیفه شرعی کاغذ پارهای به عنوان وصیت بنویسم و خطابم را به عزیزترین کسانم در زندگی میکنم.
پدر و مادر عزیز و مهربانم! راهی را که در آن قدم گذاشتم با بینش کامل و ایمان راسخ انتخاب کردم و هیچ چیز جز عشق به الله مرا به سوی شهادت نکشانید. حال که افتخار شهادت نصیب من شده، آرزو دارم در مقابل تقدیر الهی سر تعظیم فرود آورده و از خدا بخواهید که این قربانی را از شما قبول کند. ولله هیچ چیز جز خوشحالی شما مرا خوشحال نمیکند، همان طوری که نمیتوانم اندوه شما را تحمل کنم. امیدوارم که جان بی ارزشی که دارم بتواند گوشهای از وظیفه سنگینی که بر دوشم بوده به انجام برساند.
مجلس ختم سادهای برایم برگزار نموده، جنازهام را در بهشت زهرا (س) دفن کنید و بر سر مزارم به یاد شهدای تشنه لب کربلا اشک بریزید.
مال دنیا چشم انسان را خیره میکند و عقل را میدزدد، توشه و کوله بار آخرت را از مال دنیا خالی و از نماز و روزه و خیرات پُر سازید تا روز رستاخیز در پیشگاه خداوند شرمنده نباشید.
بدانید و آگاه باشید که حجاب شما همچون پتکی محکم است که بر فرق دشمنان اسلام فرود میآید، از آن خوب پاسداری کنید و دیگران را به حفظ آن گوشزد نمایید و سعی کنید قرآن را بیاموزید.
جمهوری اسلامی نعمتی بزرگ است در دست شما، آن را قدر بدانید و گوش به فرمان امام خمینی، این وحی الهی و قرآن ناطق بر زمین باشید و تا جان در بدن دارید او را یاری کنید تا اینکه پرچم اسلام را به دست جد بزرگوارش حضرت مهدی (عجالله) برسانید. گول منافقین را نخورید که منافقین از کفار بدترند و لیبرالها از هر ۲ آنها خبیثتر.
در خاتمه موفقیت روز افزون ارتش اسلام علیه کفر و نصرت اسلام و مسلمین را ازخداوند بزرگ خواستارم.
از همه دوستان حلالیت میطلبم و التماس دعا دارم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
خداحافظ
بعدازظهر پنجشنبه ۱۳/۱/۱۳۶۰
کوچک شما ابوالقاسم جوادی»
منبع: نوید شاهد
انتهای پیام/ ۹۱۱