یادداشت/

نقش آیت‌الله مطهری در پیروزی انقلاب

تفکر استاد مطهری مبنای انقلاب اسلامی بود و برای پیروزی آن بسیار تلاش کرد و امروز می‌توان از ظرفیت کلام، اندیشه و آموزه‌هایش در راستای بسط و تبیین معارف انقلاب استفاده کرد.
کد خبر: ۵۲۰۲۷۲
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۳:۳۰ - 03May 2022

مطهریگروه اخبار داخلی دفاع‌پرس _ سمانه حسن‌خانی؛ فضای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ و نهضتی که در جهتِ مبارزه با استبداد و استعمار در این دوره آغاز شد، طیف‌های گوناگون اجتماع ایران را وارد عرصه‌ی سیاسی کرد.

نهضت ملی‌شدن صنعت نفت ایران موضوعی بود که استاد مرتضی مطهری، روحانی جوان آن سال‌ها، برخلاف جوی که در حوزه‌ی علمیه‌ی قم مبنی بر سیاست‌گریزی وجود داشت، پیگیر و علاقه‌مند به آن بود.

افکار سیاسیش از سال‌های ۱۳۲۵ به بعد که تب آزادی‌خواهی در ایران بالا می‌رفت، اوج گرفت. به طوری که در دوران حکومت مصدق و پیش از آنکه واپسین سال‌های اقامت او در قم بود، مستقیماً با تحولات سیاسی همگام بود.

به‌ویژه تا آن هنگام که مرحوم آیت‌الله کاشانی و عالمانی از آن قبیل و فدائیان اسلام در قم و تهران در سیاست وقت، مقام و نقشی داشتند، امید افرادی مانند مطهری آن بود که آن جنبش به یک نوع حکومت اسلامی تمام‌عیار بینجامد.

با اینکه با کنار رفتن آن گروه، حکومت مصدق رنگ ملی صرف به خود گرفت، اما، چون مقداری از آرمان‌های اسلامی مانند آزادی و استقلال را تأمین می‌کرد، بازهم هواخواه آن بود، ولی کتمان نمی‌کرد که آنچه می‌گذرد تمام آرزوی او نیست. در این دوران بخش عمده‌ی از وقت و فکر او مصروف تحولات سیاسی بود. سخنرانی‌ها، اعلامیه‌ها و روزنامه‌ها را دنبال می‌کرد. به سرمقاله‌های باختر امروز که فاطمی، وزیر امور خارجه‌ی وقت، آن‌ها را می‌نوشت، دلبسته بود و با دقت آن‌ها را مطالعه و گاهی با دوستانش درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کرد.

استاد مطهری با گروه فدائیان اسلام هم در ارتباط بود و سعی در مصالحه میان آنان و مرجعیت وقت آیت‌الله بروجردی داشت. استاد مطهری با وجود انتقاداتی که نسبت به روش فدائیان اسلام داشت، اما از آنان غافل نبود. حجت‌الاسلام علی دوانی می‌گوید: «تا آنجا که به یاد دارم، شهید مطهری تا آخر هم به یاد فدائیان بود، ولی مثل خود من جوانی‌ها و تندروی‌های آنها، مخصوصاً تندروی‌های شهید واحدی را نمی‌پسندید. می‌دیدم یا می‌شنیدم که در هر فرصت، در قم و تهران به دیدن آن‌ها می‌رفت و از حالشان جویا می‌شد. آن‌ها نیز همان احترام را برای او قائل بودند. بعید نیست که نرمش بعدی فدائیان و تشکیل جلسات بیان مسائل شرعی از روی رساله‌ی مرحوم آیت‌الله بروجردی و ترک تندی‌های گذشته که در کار و کادر فدائیان دیده شد، تا حدی هم از همان نصایح شهید مطهری سرچشمه گرفته بود که هم آن‌ها برای شهید مطهری احترام زیادی قائل بودند و هم آن شهید علم و دین آن‌ها را رها نکرد.»

گزارش‌های ساواک حکایت از شرکت و سخنرانی استاد مطهری در محافل و مجامع مخالفان رژیم داشت. سخنرانی‌هایی که در اعتراض به وضع موجود بود. یکی از گزارش‌ها به تاریخ مرداد ماه ۱۳۳۹ سخنرانی شهید مطهری در یکی از این جلسات را چنین شرح می‌دهد: «در منزل علی بابایی، آقای مطهری درباره‌ی انتخابات سخنرانی کرده، اظهار داشت تمام افراد بشر باید در رفاه و آسایش به سر برند و اگر عده‌ای خون عده‌ای دیگر را بمکند و یک عمر بر آن‌ها حکومت کنند، نمی‌توان آن عده‌ی معدود را بشر نامید و کمونیست‌ها می‌گویند: احتیاجات بشر روی اقتصادیات است و سقراط می‌گوید: احتیاجات بشر روی علم است، ولی اسلام می‌گوید: افراد بشر به همه چیز احتیاج دارند و وقتی احتیاجات یک فرد مطابق قانون تأمین شود، آن فرد را می‌توان فرد آزاد نامید و در این صورت نمی‌توان گفت که کمونیست غلط گفته یا صحیح و نمی‌توان گفت جملات سقراط غلط بوده است، ولی گفته‌ی اسلام را می‌توان صحیح دانست؛ زیرا اسلام می‌گوید: تمام افراد بشر متساوی‌الحقوق آفریده شده و باید از همه‌ی لذات زندگی بهره‌مند گردند.»

آغاز نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۱ در اعتراض به لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی، زندگی سیاسی استاد مطهری را وارد مرحله‌ی تازه‌ای کرد. این بار او نقشی برجسته و منحصربه‌فرد داشت. وی نمی‌توانست خود را از این رویداد کنار بداند.

ایشان علاوه بر ارتباط تشکیلاتی، با توده‌ی مردم نیز در ارتباط بود و از سخنرانی در مجامع مذهبی غافل نبود. در همان شبی که امام خمینی (ره) در قم دستگیر شد، استاد مطهری نیز در تهران بازداشت شد.

شهید محلاتی می‌گوید: «من با مرحوم شهید مطهری شب‌ها در خیابان پیروزی سخنرانی داشتیم و افسر‌های نیروی هوایی هم می‌آمدند و منطقه‌ی حساسی بود. در خیابان هشت متری چادر زده بودند. مرحوم شهید مطهری اول صحبت می‌کرد، بعدش من صحبت می‌کردم. شب دوازدهم محرم، مرحوم شهید مطهری از منبر پایین آمد و من رفتم بالای منبر. وسط راه ایشان را دستگیر می‌کنند. بچه‌های مسجد فهمیده بودند و آمدند وسط منبر یادداشتی به من دادند که ایشان را دستگیر کرده‌اند و شما کوتاه بیایید. من هم کاغذ را پاره کردم و حرف‌هایم را ادامه دادم.»

انتهای پیام/341

نظر شما
پربیننده ها