به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، واشنگتن سیاست سنتی خود در دهههای اخیر مبنی بر تمرکز بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را تعدیل کرده و به دنبال واگذاری تعهدات راهبردی خود به هم پیمانانش است.
به عنوان نمونه در سیاست خاورمیانهای جدید آمریکا دیگر لازم نیست نیروهای این کشور به شکل مستقیم در منطقه حضور داشته باشند، بلکه هم پیمانان این کشور مسئولیت اجرای سیاست واشنگتن در منطقه را به سرکردگی رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی برعهده خواهند داشت.
طرح ناتوی عربی را میتوان مولود سیاستهای کلان آمریکا مبنی بر تمرکز بر روی منطقه ایندوپاسیفیک دانست. اما اجرای این طرح با موانع و چالشهای بسیاری روبهرو است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.
نخستین چالش در مسیر تشکیل ناتوی عربی را میتوان تعریف «دشمن مشترک» دانست. در دوران جنگ سرد آمریکا و هم پیمانان این کشور در بلوک غرب برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و مقابله با نفوذ کمونیسم در نقاط مختلف جهان، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را ایجاد کردند. شوروی به عنوان تهدیدی مشترک و حیاتی علیه حاکمیت و بقای کشورهای بلوک غرب سبب شد تا آنها بتوانند به راحتی با تفاهم و درک مشترک رسیده و به مقابله با این تهدید نوپدید بپردازند.
در سالهای اخیر که روابط دیپلماتیک اسرائیل با بحرین و امارات برقرار شد و سطح مهمی از روابط پنهان و نیمه آشکار نیز با عربستان شکل گرفت، مناسبات تل آویو در منطقه ژئواستراتژیک خلیج فارس به ویژه با ابوظبی به شکل غیر منتظرهای به سطح ائتلافی همه جانبه (سیاسی، اقتصادی و نظامی) ارتقا یافته است؛ تا جایی که هرگز روابط اسرائیل با مصر و اردن پس از چندین دهه به چنین سطحی نرسیده و همین رویکرد امارات، به ویژه مصر را نگران تضعیف جایگاه و نقش منطقهای خود ساخت.
مصری که پس از کامپ دیوید همواره خود دروازه ارتباط اسرائیل با جهان عرب میدید و از این طریق موقعیتی ویژه در سیاست منطقهای و روابط با آمریکا و غرب برای خود تعریف کرده بود، اما قاهره نه تنها تحرکی در جهت رفع این نگرانی از خود نشان نداد بلکه تحت تاثیر اوضاع متزلزل سیاسی و اقتصادی داخلی و وابستگی به کمکهای مالی خلیج فارس، خود را ناچار به همراهی بیشتر با این تحولات و تقویت بیشتر روابط با تل آویو و ابوظبی دید.
به اصل موضوع که بازگردیم، در واقع، هدف تشکیل ناتوی خاورمیانهای میان متحدان عربی و اسرائیلی آمریکا در منطقه در وهله نخست مواجهه با ایران و محور تحت رهبری آن است.
ایده ناتوی خاورمیانهای در اصل نسخه ارتقا یافته ایده قدیمی ناتوی عربی است که عضویت و محوریت اسرائیل در آن موجب تغییر نام ناتوی عربی به ناتوی خاورمیانه شده است. در واقع ناتوی عربی هم ایدهای مصری بود که طنطاوی وزیر دفاع پیشین مصر در ژوئن ۱۹۸۸ آن را مطرح کرد و سپس سیسی رئیس جمهور مصر در فوریه ۲۰۱۵ در سفر به اردن بار دیگر تشکیل آن را گوشزد کرد؛ تا این که در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و قبل از سفرش به ریاض در می ۲۰۱۷ دوباره بر زبانها افتاد. اخیرا هم پس از گسترش قابل تامل روابط عربی اسرائیلی، این ایده به طرح ناتوی خاورمیانه ارتقا یافته است و سفر آتی جو بایدن به منطقه میتواند به پیشبرد تشکیل این ائتلاف نظامی در منطقه و پیگیری آن از سوی اسرائیل و کشورهای عربی همسو و متحد آمریکا کمک کند.
واقعیت این است که آنچه متحدان آمریکا را به این سمت سوق داده، نه صرفا همکاری مشترک برای مقابله با چالشهای کنونی، بلکه به نوعی آماده شدن برای مواجهه جمعی با خلأها و چالشهای امنیتی بزرگتری است که احتمالا منطقه خاورمیانه در امتداد پیامدهای امنیتی و ژئوپلتیکی نزاع میان قدرتهای غربی و آمریکا با روسیه در حال حاضر و چین در آینده، شاهد آن خواهد بود.
اما پیشبرد طرح تشکیل ناتوی خاورمیانه مستلزم وجود تنشی مستمر در منطقه با طرفیت ایران است و از این رو، اگر هم برجام احیا شود، باز سطحی از تنش منطقهای در راستای تحقق هدف پیشگفته ادامه خواهد یافت. از دیگر سو، تقابل با ایران و متحدان آن هر چند اولویت نخست تشکیل ناتوی خاورمیانه است، اما تنها هدف آن نیست، بلکه ترکیه نیز احتمالا هدف بعدی آن بوده و بعید است که آشتیهای کنونی نگرانیهای راهبردی محور عربی اسرائیلی از سیاستهای نوعثمانی گرایانه ترکیه را در درازمدت برطرف کند.
البته گویا ترکیه زودهنگام این خطر را احساس کرده و آشتی و نزدیکی به این محور احتمالا معطوف به این نگرانی و تلاشی برای ملحق شدن به ائتلاف در حال تشکیل برای مصمون ماندن از خطرات بعدی آن باشد.
گزارش از امیر قشقایی
انتهای پیام/341