به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی، در در همایش تجلیل از خانوادههای شهدای اقلیت دینی که در باغموزه دفاع مقدس برگزار شد، متنی را قرائت کرد که در ادامه میخوانید:
خیلی وقت است دوباره میخواهم بنویسم. مدتهاست که دوباره میخواهم از مردان بزرگ و شیرزنان ایرانزمین بنویسم. میخواهم دوباره از دوستانم بنویسم که در کنارم نیستند. میخواهم از خیلیهایی بنویسم که اسطورههای ما هستند. اسطورههای واقعی، خیلی واقعی.
ولی هروقت قلم به دست شدم، دیدم خیلیها نوشتهاند، خیلیها خوب نوشتهاند. خیلیها بهتر از من نوشتهاند. یا بهرت بگویم خیلیها سعی کردهاند به تصویر بکشند این بزرگی را. ولی باید اعتراف کنم که نتوانستیم؛ اصلاً نتوانستیم.
این بار اما با دلی پر از دلتنگی رفتم ببینمشان. با امید و آرزو، همین چندماه پیش بود که رفتم. خیلیها آمده بودند. همه آنهایی که نمیتوانستند بنویسند یا میتوانستند، نمیدانم ولی آمده بودند تا با آمدنشان پیام دهند. پیامی که اصلاً نباید سیاسی میشد. پیامی که فقط بوی دلتنگی و دوست داشتن میداد. چقدر باشکوه بود؛ خیلی باشکوه.
ایستادم و دیدم. همان موقع یادم آمد. روزهایی که باید مردان و زنانی از جنس غیرت و شجاعت جلوی دشمن میایستادند. دشمنی سرسخت که بویی از انسانیت نبرده بود. دشمنی که همه کمکاش کردند، ولی ایرانی با ایرانی بودنش از جان گذشت ولی اجازه نداد خرمشهر، محمره شود و تا همیشهی همیشه، خرمشهر ماند و میماند؛ حتماً میماند.
داشتم میدیدم که یاد دوستانم و همراهانم دوباره به ذهنم آمد. آنانی که هنوز با خاطراتشان زندگی میکنم و هنوز هم انرژیام را از آنها میگیرم. آنان زنده هستند. زنده، زندهتر از هر زندهای به عظمت تاریخ. تا ایران و تاریخش بوده و هست و خواهد بود.
داشتم به آنهایی که مظلومانه رفتند نگاه میکردم، به شهیدانمان. شهدایی که خط و مرز نداشتند و ندارند. همه آنانی که بدون تبعیض متعلق به همه ما هستند؛ از باباییها، صیاد شیرازیها، جهانآراها، ستاریها و دیگر سرداران و جانبرکفان دفاع مقدس که در ایرانزمین جایگاه خاص و ویژهای دارند، تا شهدای نمونه و فرشتهخوی چون مهرداد فرارونی، کامران گنجی، کیخسرو کیخسروی، بهروز باستانی، پرویز آبادی، داریوش شهزادی، فرهاد خادم، اسفندیار دارابیان، فریدون نژادکی، جمشید گشتاسبی، رستم آذرباد، دیهیم شهریاری، جهانبخش نمیرانیان، داریوش آبادیان، مهرداد آبادیان، پرویز سرایی نیز دارای همان درجه، ارزش و احترام هستند. که حتماً همینگونه است. دوستشان دارم آنانی که نام و نشانی دارند و یا آنانی که گمنام هستند، اما همگی جاویدالاثرند. روانشان شاد و بهشت برین جایگاهشان باد.
نه فراموش نکردهام، عزیزان و دوستانی را که ایثارگر و جانبازند. شهدای زنده را میگویم. آنان هم خیلی عزیزند. عزیزتر از جان چراکه بوی خاطرههای خوب ایثار و فداکاری میدهند. چشمانشان آینه تمامنمای دوران دفاع از این خاک بیمانند هستند و با نگاهشان میگویند آنان که رفتهاند، نمردهاند، بلکه زندگی جاودانه را تجربه میکنند در بهشت برین.
نه فراموش نکردهام خانواده این اسطورههای مردانگی را، که چقدر بزرگمنش و بزرگ کردار و باشکوهاند. باورتان میشود که آهسته گریه میکنند، مبادا خاطر کسی آزرده و غمگین شود؟ باورتان میشود چه بسیار بودند خانوادههایی که از تنها پسر خود چشم پوشیدند، مبادا وجبی از خاک ایران اهورایی جایگاه ددمنشان گردد. در کجای این دنیای سنگی و خاکی، چنین ایثار و ازخودگذشتگی و بزرگمنشی را سراغ دارد؟ فقط یکجا: ایرانزمین.
اینجا ایران است و ما همه ایرانی هستیم و تا نفس داریم به ایرانی بودنمان میبالیم. همه این اسطورههای شجاعت و دلاوری و مردانگی سرزمینم را دوست دارم. خیلی دوستشان دارم، خیلی.
دیدی که خواستم بنویسم باز نشد. میخواهم خوب بنویسم ولی قلمم از نوشتن عاجز است. اگر قلم نمیتواند باکی نیست چون هرروز، در قلب و ذهنم حسشان میکنم و با تمام وجود میگویم: چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد.
انتهای پیام/