شیخ عباس قمی؛ از آن‌چه در مفاتیح بیان کرده تا آن‌چه در خانواده انجام می‌داد

«پدرم قدردان زحمات مادرم بود و چون برایش تشت می‌آورد، خم می‌گردید و دست او را به عنوان تشکر می‌بوسید. وقتی مادرمان از نزد ایشان که در راهرو بستری بودند بیرون می‌رفت، با حالت تضرع خاصی همان‌طورکه رو به سوی حرم مطهر امیرمؤمنان (ع) داشتند می‌گفتند: یا علی! در این لحظات دست مرا بگیرید و مرا تنها نگذارید.»
کد خبر: ۵۴۶۰۹
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۱ - 08October 2015

شیخ عباس قمی؛ از آن‌چه در مفاتیح بیان کرده تا آن‌چه در خانواده انجام می‌داد

به گزارش دفاع پرس، در کتابخانه هر خانواده مسلمان شیعه، در کنار قرآن، یک جلد مفاتیحالجنان هم هست؛ کتابی ناظر بر ایام و روزهای هفته و ماه و سال، مشتمل بر اعمال و ادعیه وارده از معصومین در اینباره. شیخ عباس قمی، برای گردآوری این کتاب، زحمات زیادی متقبل شده است؛ بهطوریکه گفته شده بعد از اتمام آن، تا یک سال خود را مقید ساخته بود به هر آنچه که گردآورده، عمل کند.

شیخ عباس قمی، محدثی بزرگ، عالمی عامل و مبلغی پارسا بود. بررسی این شخصیت بزرگ اسلامی، در قاب خانواده و زندگی شخصی، نشانگر تأثیر آموختههای دینی بر حیات بشری افراد است؛ ازاینرو، در سالگرد رحلت این محدث بزرگ، نگاهی خواهیم داشت به زندگی شخصی و خانوادگی ایشان.

همسر اول

شیخ عباس قمی، بعد از تحصیل در قم و نجف، بار دیگر به قم بازگشت و اینبار تصمیم گرفت به سنت رسول اکرم (ص) عمل کرده و دین خود را کامل کند. به همین خاطر، با دختر آیتاللّه سیدزکریا قزوینی، از علمای بزرگ قم ازدواج کرد (1)؛ ازدواجی که دیری نپایید و با ناسازگاری دختر و بهانهجوییهای او به طلاق انجامید.

شیخ عباس برای تسکین ناراحتی و تألمات ناشی از طلاق، رهسپار حریم امام هشتم (ع) شد. او در انتهای یکی از مکتوبات خود چنین مینگارد: «تا اینجا رساله شریفه به پایان رسید؛ در روز جمعه اول ربیعالثانی سنه 1332ه.ق و این در ایام، تهاجم هموم و غموم بر مفارقت، جلیسم بوده است. خدا هم و غم و ناراحتی مرا برطرف کند. در این وقت مهیای حرکت به سوی خراسان برای زیارت ابوالحسن ثانی علیالرضا علیهالسلام میباشم.» (2)

مجالس درس و بحث شیخ در مشهد رونق خوبی یافته بود؛ بهطوریکه روزی همسر اول حاج شیخ عباس که با شوهر دوم خود برای زیارت به مشهد آمده بود، شیخ عباس را میبیند که در زیر باران، از درس اخلاق مدرسه میرزا جعفر برمیگردد و شاگردانش با تجلیل و احترام خاصی با ایشان رفتار میکنند؛ زن، از دیدن این منظره سخت متأثر میشود که چرا شوهری با این مقام معنوی را از دست داده است.

گفته شده است که بعدها او از شوهر دوم خود نیز طلاق گرفته و به خانه خواهرزادهاش، همسر مرحوم آیت اللّه صدر در مشهد رفته و از پریشانی و وضع نامساعد خود سخن میگوید؛ شیخ عباس با مشاهده اوضاع مرارتبار زن، سفارش میکند به وضعش رسیدگی کنند و نگذارند به او سخت بگذرد (3).

همسر دوم

شیخ عباس، به اصرار آیتالله حسین قمی در مشهد و در منزل ایشان ماندگار میشود و از پیشنهاد این عالم برای ازدواج با دختر برادرش استقبال میکند. عقد ازدواج شیخ عباس و بیبیسکینه طباطبایی در مشهد برگزار میشود و این دو در خانهای کوچک واقع در جنب منزل آیتاللّه سیدصدرالدین صدر که همان سال از عتبات آمده و با دختر بزرگ آیتاللّه قمی ازدواج کرده بود، ساکن میشوند (4).

همراهی همسر

در مسیر زندگی، حوادث روزگار شیخ و خانواده شش نفرهاش را رهسپار نجف میکند. در نجف به خانه مرحوم محمدعلی اشکتانی واقع در محله جدیده میروند و آنجا را به قصد اقامت دایم اجاره میکنند. خانهای محقر و ساده که زنی چون بیبیسکینه را به صبر و همراهی فرامیخواند؛ چنانچه دختر بزرگ شیخ عباس نقل میکند: «مادرم میگفت: خدایا من با این زندگی میسازم، دیگران سرداب سه طبقه دارند و با وضعی بهتر از ما روزگار میگذرانند، ولی من با این حالت میسازم و تو در آخرت عوض این را به من بده و از وضعی که داشت، هیچ گلایهای نداشت.»

این همراهی در حدی است که حاجمیرزا علی محدث فرزند آن مرحوم میگوید: «عمده توفیقات پدر ما از وجود این زن بساز؛ یعنی مادر ما بود.» (5)

در کنار خانواده

عمده اوقات شیخ، صرف مطالعه و نگارش میشد. با این وجود از مسایل خانواده غافل نبود، او از همسر اول فرزندی نداشت، اما از همسر دوم خود چهار پسر و دو دختر داشت و در مواقع مقتضی به یاری همسرش میشتافت و با او در امور خانه و رسیدگی به امور فرزندان همکاری میکرد. اخلاق شیخ بهگونهای بود که چیزی را بر کسی تحمیل نمیکرد و از کسی خواهشی نمینمود؛ در مقابل دیگران سپاسگزاری میکرد و گرچه نهایت عواطف و علایق خود را نسبت به اهل خانه بروز میداد، اما اگر از آنان خلافی سر میزد که با موازین دینی مغایرت داشت، برمیآشفت. با وجود صرف اوقاتش در عبادت، مطالعه و نگارش، اما از انس و ایجاد ارتباط عاطفی با همسر و فرزندانش غافل نبود (6).

فرزند ارشد شیخ در مورد اواخر عمر و ایام بیماری او میگوید: «پدرم قدردان زحمات مادرم بود و چون برایش تشت میآورد، خم میگردید و دست او را به عنوان تشکر میبوسید. وقتی مادرمان از نزد ایشان که در راهرو بستری بودند بیرون میرفت، با حالت تضرع خاصی همانطورکه رو به سوی حرم مطهر امیرمؤمنان (ع) داشتند میگفتند: یا علی! در این لحظات دست مرا بگیرید و مرا تنها نگذارید.» (7)

رحلت

حاج شیخ عباس قمی بعد از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و تبلیغ معارف دین، سهشنبه 22 ذی الحجه سال 1359 قمری و در سن 65 سالگی، در نجف اشرف رحلت کرد و بعد از تشیع باعظمت و نماز آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام دفن گردید.

منابع

1.    نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج دوم، ص791.
2.    مفاخر اسلام، ج11، قسمت اول، علی دوانی، ص59.
3.    مفاخر اسلام، همان، ص440.
4.    مفاخر اسلام، ج11، قسمت اول، ص62.
5.    مفاخر اسلام، ج11، قسمت اول، ص84.
6.    ستارگان حرم، ج4، ص166، به نقل از طبقات اعلام الشیعه، جزء اول، قسم اول، ص998.
7.    مفاخر اسلام، ج11، قسمت اول، ص89-91.
8.    معرفت و مودّت، پیام زن، آذر 1381، شماره 129، ص38.

منبع: مهرخانه

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار