گذری بر زندگی وزیر نفتی که شهید شد

شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران دوران دفاع مقدس روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد...
کد خبر: ۵۶۳۳۶
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۷ - 01November 2015

گذری بر زندگی وزیر نفتی که شهید شد

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس:

*دوران کودکی و نوجوانی و آشنایی با مسجد
شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران دوران دفاع مقدس روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد.. قبل از اینکه به مدرسه برود، پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیتالله «کاشانی» روحانی مبارز و مشهور نهضت ملی شدن نفت ایران بود.
اکثر شبها، همراه پدر و پدربزرگ به مسجد بینایی و هیات بنیفاطمه و فاطمیون درخانیآباد میرفت.

در کنار پدر و پدربزرگش در جلساتی که بعد از هیات به گونهای خصوصی برگزار میشد، شرکت داشت و با مبارزه مکتبی آشنا شد و تا آخرین دقایق حیات پرافتخارش از مبارزه دست نکشید و مسجد و هیات را ترک نکرد.

شوق آموختن و علاقه به اینکه جواد بتواند خودش کتاب بخواند و خط بنویسد، باعث شد که پدر زودتر او را در دبستان نام نویسی کند. دبستان اسلامی که جواد در آن درس میخواند، از شهرت خاصی در خانیآباد برخوردار بود. مدیر و معلمان مدرسه به این کودک لاغر اندام اما با هوش که میتوانست بیشتر آیات و سورههای کوچک قرآن را که از پدرش آموخته بود، بخواند؛ علاقه شدیدی داشتند.


بعد از گذشت سالها، هنوز قدیمیترهای خانیآباد به یاد دارند. در آن ایام، معمولاَ سرشب برق محلات تهران قطع میشد و مومنین مجبور میشدند قبل از وقت مسجد را ترک کنند. آن شب به محض اینکه برق قطع شد، جواد بلافاصله باصدای کودکانه خود شروع به خواندن دعای کمیل کرد و مانع ترک مسجد شد.


در دوره دانشآموزی جواد در دبستان، در فاصله بین سالهای 1332 تا 1336 اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور نیز دگرگون شد و حوادثی روی داد که زمینهساز قیام خونین 15خرداد 1342 در ایران شد. البته این وقایع در جنوب شهر بیشترین تاثیر را بر جای گذاشت و بر وضع خانواده تندگویان نیز تاثیر مستقیم داشت.


* دوره جوانی
وضع مالی پدر جواد همچون بقیه مردم نجیب جنوب شهر بود. از یکسو رکود کسب و کار و از سوی دیگر مخالفت با رژیم و بحران مالی شدید، او را به شدت تحت فشار قرار داده بود. دوران کودکی و نوجوانی جواد، چه در دبستان و چه در هنگام تحصیل در دبیرستان و دانشکده رنگی از رفاه نداشت. او بیشتر خرج تحصیل خود را در دوران دبیرستان، از راه کارکردن و تدریس خصوصی ریاضی، عربی و زبان انگلیسی تامین میکرد.
تحصیل او در دبیرستان اسلامی «جعفری» مصادف با قیام خونین پانزدهم خرداد 1342 بود. شاه قصد داشت به آمریکا امتیازات بیشتری برای غارت منابع ایران بدهد و هستی ملت را یکسره بر باد دهد. از جمله برای اتباع آمریکا، حق کاپیتولاسیون یا حق قضاوت کنسولی داده بود و قصد داشت تحت عنوان آزادی زنان و اعطای حقوق به آنان، بعضی از مواد قانون مشروطه را ملغی و به جای آن قوانین دلخواه آمریکا و مخالف با اسلام را جایگزین کند.


در تاریخ دهم ذیقعدهالحرام 1382 اعلامیهای از سوی امام خمینی(ره) در مخالفت با رژیم منتشر شد. پدر جواد طبق معمول تعدادی از این اعلامیهها را به دست آورد و در بازار تهران پخش کرد و نسخهای از آن را نیز به خانه آورد و به جواد داد.


این اعلامیه و تلگرافی که به مناسبت چهلم فاجعه قم از طرف امام خمینی(ره) انتشار یافته بود، تحول عمیقی در روحیه وی وجود آورد و او را یکسره دگرگون کرد.


دگرگونی که باعث شد او تا آخرین نفس و آخرین قطره خونش سربازی فداکار و رزمندهای شجاع برای امام خمینی(ره) باشد.


* دستگیری توسط ساواک
فعالیتهای شهید تندگویان باعث شد دانشجویان در چند نوبت دست به اعتصاب بزنند که همین امر موجب شد مسوولان دانشگاه به ساواک گزارش دهند و شهید تندگویان تحت پیگرد قرار گیرد.
برهان اشکوری با اشاره به دستگیری شهید تندگویان توسط ساواک، یادآور شد: به خاطر دارم وقتی بعد از جریانات دانشکده نفت متوجه شدیم شهید تندگویان تحت پیگرد ساواک قرار دارد، تمام کتابهای دکتر شریعتی را که در خانه بود به منزل پدربزرگ ایشان بردیم و شهید تندگویان کتابها را در سکوی حمام پنهان و بر روی آنها آجرچینی کرد. بعدها که کتابها را بیرون آوردیم بعضی از آنها پوسیده شده بودند.


همسر شهید تندگویان میگوید: سندها و کتابهای دیگری هم وجود داشت که ممکن بود ما را دچار دردسر کند، اما نیروهای ساواک هیچ کدام از آنها را پیدا نکردند. به عنوان مثال مادر محمد جواد اعلامیهای از حضرت امام را بخاطر نگرانی از اینکه مبادا محمد جواد دچار مشکل شود، چند قسمت کرده بود و هر قسمت را در یک نقطه پنهان کرده بود؛ اما شهید تندگویان آنها را پیدا کرده بود و با چسب آنها را مرتب کرده و پس از تکثیر، آن را بین دوستان و فعالان انقلابی توزیع کرده بود. وی مدت 8 ماه در زندان بود و با مقاومت وی در برابر شکنجههای ساواک مجبور شدند وی را آزاد کنند.


* صلاحیت اعزام به خارج را ندارد!
وی عضو حزب و گروه خاصی نبود و مانند بسیاری از نیروهای انقلابی با رهبری امام به فعالیتهای خویش ادامه میداد. بعد از رهایی از زندان ساواک، اجازه حضور و استخدام در مشاغل دولتی را نداشت. لذا مدتی بیکار بود تا اینکه عدهای از دوستان و هم دورهایهای وی در دانشکده، کاری در بوتان گاز برای او مهیا کردند.


در این مدت ساواک مدام از فعالیتهای شهید تندگویان سوال و تحقیق میکرد. او وقتی این مزاحمتها را دید، ترجیح داد به دعوت مهندس بوشهری که از دوستان شهید تندگویان در دانشکده نفت بود، به رشت بروند و در کارخانه «توشیبا»ی سابق مشغول به کار شوند. در همین اثنا شهید تندگویان دوره فوق لیسانس را نیز طی میکرد.


مهندس «تندگویان» با وجود اینکه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانک ملی به دست آورده بود، در مصاحبه به دلیل اینکه مذهبی ومتعصب شناخته شد، کنار گذاشته و از اعزام او به خارج از کشور برای تحصیل ممانعت به عمل آمد.


* ماجرای مصاحبهی قبل از اعزام
جواد به عنوان نفر سوم سهمیه انتخابی جهت اعزام به انگلستان انتخاب شد. آخرین مرحله مصاحبه بود که وی به دلیل اینکه مذهبی متعصب شناخته شد کنار گذاشته شد. مصاحبهکننده از او پرسید: «اگر در خیابانها و یا پارکهای لندن با یک دختر خانم عریان رو به رو شوی و یا در یکی از محافل تهران با یک دختر خانم نیمه عریان رو به رو شوی چه عکسالعملی از خود نشان میدهی؟» جواد پاسخ داده بود: «در صورتی که با چنین وضعی رو به روشوم، چون قادر نیستم مانع رواج منکرات شوم ابتدا سعی میکنم خودم را از مسیر دور کنم و به او نگاه نکنم و بعد از خداوند درخواست میکنم مرا یاری دهد که بر نفس امارهام مسلط شوم و طلب توفیق میکنم که حتی در عالم تصور و رویا هم به او نیندیشم.»


به این ترتیب جواد در برابر نگاه تمسخرآمیز داوران، در گزینش بانک ملی مردود شناخته شد. زیر ورقه آزمون او این عبارت به چشم میخورد: «نامبرده به علت تعصبات مذهبی صلاحیت اعزام به خارج از کشور را ندارد حتی وجودش در میان سهمیه بانک نیز خالی از دردسر نیست.»


جواد با توجه به علاقهای که داشت، پس از قبولی در دانشکده «نفت» در «آبادان» مشغول میشود و فعالیتهای اسلامی و انقلابی خود را در انجمن اسلامی این دانشکده دنبال میکند.


* وزارت نفت و اسارت و شهادت
پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابی مهندس تندگویان، ایشان از سوی شهید رجایی به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شدند. با شروع جنگ تحمیلی و 40 روز بعد از وزارت شهید تندگویان که به قصد سرکشی از تاسیسات نفتی عازم آبادان بود، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفت و به اسارت دشمن درآمد. او پس از تحمل سالها اسارت وسختترین شکنجهها در زندانهای مخوف عراق در حکومت دیکتاتوری صدام به درجه رفیع شهادت نائل آمد، و در سال 1370پیکر مطهرش به کشور بازگردانده شد.


همسر شهید تندگویان گفت: در همان روزهای ابتدایی اسارت شهید تندگویان، شهید رجایی به خانه ما آمد و پس از احوالپرسی و جویا شدن حال بچهها گفت که عراقیها حاضرند شهید تندگویان را در قبال آزادی هشت تن از خلبانانشان آزاد کنند که من گفتم اگر بنده هم این شرط را بپذیرم مطمئنم خود آقای تندگویان نمیپذیرد که در قبال آزادیاش کسانی آزاد شوند که مجددا پس از مراجعت به کشورشان میخواهند باز بر سر مردم بیگناه ما آتش بریزند و موشک بزنند. البته ما به همراه خانوادههای بوشهری، یحیوی و سادات از طریق نهادهای بینالمللی همچون صلیب سرخ جهانی، سازمان حقوق بشر مساله را پیگیری میکردیم اما متاسفانه آنها نیز به غیر از همدردی زبانی کار دیگری انجام ندادند.


بعد از آنکه از زنده بودن آقای تندگویان ناامید شدیم، از رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای خواستیم که قضیه را پیگیری کنند تا به نتیجه مشخص برسیم. همان زمان هیاتی تشکیل شد متشکل از نماینده وزارت خارجه، خانواده شهید تندگویان و یک نماینده از پزشکی قانونی. این هیات به عراق رفته بودند و آنجا نیز ابتدا جسد دیگری را تحویل گرفته بودند که متعلق به شهید تندگویان نبود.

من هم کارت پایان خدمت شهید تندگویان که حاوی تمامی مشخصات ظاهری ایشان بود را به برادرم داده بودم و هم اطلاعاتی که ممکن بود به شناسایی ایشان کمک کند. به عنوان مثال مچ پای راست شهید تندگویان بر اثر شکنجههای ساواک نشانه خاصی داشت چراکه آن زمان با مته پای او را سوراخ کرده بودند و جالب است از روی همین نکته متوجه شده بودند جنازه اولی که تحویل داده بودند مربوط به شهید تندگویان نیست. آنها نیز دولت عراق را تهدید کرده بودند اگر پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل ندهید ما بازمیگردیم ایران و اعلام میکنیم آقای تندگویان زنده است و دولت عراق نمیخواهد به ما تحویل دهد.


همین تهدید کارگر شده بود و آنها پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل داده بودند و برادرم نیز همانجا دوربینی خریده بود و از تمام مراحل تحویل و تشییع جنازه در عراق فیلمبرداری کرده بود.


وی یادآور شد: زمانی که رفته بودیم پیکر شهید تندگویان را به تهران بیاوریم، پیکر ایشان را سه نوع مومیایی کرده بودند که وقتی علت را جویا شدم نماینده پزشکی قانونی گفت شاید به این دلیل باشد که زمان شهادت را به راحتی تشخیص ندهیم. بر طبق گفتههای نماینده پزشکی قانونی تاریخ شهادت ایشان برمیگشت به این اواخر و ظاهرا آقای تندگویان تا سال 68 نیز زنده بود اما همان زمان یک استخوانشناس نیز از صلیب سرخ آمده بود و قرار بود هم او و هم کارشناسان پزشکی قانونی بر روی پیکر شهید تندگویان تحقیقات لازم را انجام دهند.

به همین منظور جلسهای در وزارت خارجه جهت ارائه گزارش درباه زمان شهادت شهید تندگویان برگزار شد که متاسفانه ما نتیجه این جلسه را هیچگاه متوجه نشدیم. قرار بود در این جلسه نتیجه نهایی و گزارش مکتوب درباره تحقیقاتی که درباره پیکر شهید تندگویان انجام شده است را اعلام کنند اما آن گزارش محرمانه اعلام شد. لذا ما هیچگاه زمان و تاریخ شهادت شهیدتندگویان را متوجه نشدیم.

منبع:روزنامه جمهوری اسلامی

نظر شما
پربیننده ها