به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، کتاب «دِین» خاطرات بچههای مسجد جزایری اهواز است که علی مسرتی اقدام به جمعآوری آن از همرزمان خود کرده و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.
نوشتار زیر که از این کتاب انتخاب شده است، در مورد شب و روز عملیات رمضان است که رزمندگان حین پیشروی به موانعی برخوردند که سردار «محسن رضایی» فرمانده وقت کل سپاه دستور عقبنشینی صادر کرد و برخی از نیروها با سنگرهای سهضلعی روبهرو شدند که مشاوران نظامی خارجی برای عراقی طراحی کرده بودند.
این روایت را در ادامه مطالعه کنید:
«کمتر از دو ماه از عملیات بیتالمقدس گذشته بود که سعید تجویدی به بچهها خبر داد که عملیات جدیدی در پیش است. «عزیز جعفری» معاون لشکر جدیدالتأسیس قدس بهواسطه سابقه حضور بچههای مسجد جزایری در جبهه سوسنگرد و همکاری نزدیک با سعید تحویدی به او گفت که با بچهها برای راهاندازی اطلاعات عملیات لشکر به او ملحق شوند. سعید ابتدا نپذیرفت، اما پس از مشورت با بچهها قبول کرد.
احمد غلامپور، فرمانده و عزیز جعفری معاون وی بود. سعید، من (علی مسرتی)، حمید رمضانی، محمدرضا نیلهچی، سید رکنالدین آقامیری و سید مجتبی مرعشی به آن قرارگاه که در حوالی ایستگاه حسینیه مستقر شده بود، رفتیم.
دو سوله بزرگ فرماندهی در کنار هم بودند که یکی در اختیار فرماندهی سپاه و دیگری در اختیار فرماندهی ارتش بود. سنگرهای واحدهای مختلف هم در اطراف این سولهها احداث شده بودند.
سید مجتبی مرعشی مسئولیت پیکهای قرارگاه را برعهده گرفت و با ۱۴ دستگاه موتور سیکلت پیامهای فوری و محرمانه را از خط اول و دوم به قرارگاه و بالعکس از قرارگاه به خط اول و دوم میرساند.
احمد نبوی، سعید سراج، محمود چناری، سعید شجاعی و عبدالصمد زبیدی که اغلب بچههای نسل دوم مسجد بودند و ۱۵-۱۶ سال سن داشتند، بههمراه عبدالرضا دغاغله و سید مجتبی کار میکردند.
من (علی مسرتی)، سعید تجویدی، حمید رمضانی، محمدرضا نیلهچی و سید رکنالدین آقامیری هم در معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه مشغول به کار شدیم.
یک دوره فشرده آموزش نقشهخوانی و دیدهبانی توپخانه در قرارگاه کربلا برگزار شد که من و سید رکنالدین و حمید بهطور کامل در آن شرکت کردیم. هرچه به شب عملیات نزدیک میشد، کارها بیشتر و فشردهتر میشد.
روز قبل از عملیات، عدهای از بچههای مسجد بهاتفاق مهدی شریفنیا و پسرش علیرضا مانند عملیات قبل، یک دسته رزمی تشکیل دادند که در عملیات گردانها شرکت کنند.
آن شب از بیسیم فرماندهی، کلیه مکالمات تیپها با قرارگاه را میشنیدیم. عملیات آغاز شد. تیپ امام حسین (ع) اصفهان چندین کیلومتر در عمق مواضع دشمن نفوذ کرد و به سر کانال ماهی در شرق بصره رسید. تیپهای محمد رسولالله (ص) تهران و امام حسن مجتبی (ع) خوزستان و مابقی تیپها پیشروی کمتری داشتند و نتوانستند با تیپ امام حسین (ع) در یک خط قرار بگیرند و الحاق کنند.
نزدیک صبح، «محسن رضایی» فرمانده وقت کل سپاه برای آنکه نیروها در محاصره نیافتند و قیچی نشوند، به همه یگانها رمز و عقبنشینی را اعلام کرد. با این حال؛ تعدادی از نیروهای تیپ امام حسین (ع) که از جانب تانکهای لشکر ۹۲ زرهی حمایت میشدند، در محاصره افتادند و شهید یا اسیر شدند.
نیروهایی که موفق به پیشروی نشدند، با نوعی سنگرهای جدید سه ضلعی روبهرو شدند که گفته میشد مشاوران نظامی خارجی برای عراقیها طراحی کرده بودند. این سهضلعیها طوری طراحی شده بود که حتی در صورت سقوط یک ضلع آن، تیربارهای اضلاع دیگر، نیروهای نفوذکننده را قلع و قمع میکردند.
آن مقدار از خط هم که سقوط کرده بود و نیروهای ما در مواضع جدید مستقر شده بودند، صبحهنگام با پاتک سنگین عراق مواجه شد.
صبح عملیات، حمید رمضانی و من (علی مسرتی) برای بررسی وضعیت خط مقدم و پاتک تانکهای عراقی با موتور سیکلت به خط رفتیم. حمید رمضانی حین تهیه گزارش از خط به آر. پی. جیزنها تذکراتی برای شلیک صحیحتر و مؤثرتر داد و خودش مانند یک مربی ورزیده نظامی، یک موشک برای آنها شلیک کرد.
او گفت: «باید بگذارید تا تانکها در تیررس مؤثر شما قرار بگیرند. سپس تا کمر از خاکریز بالا بیایید و شلیک کنید و مجدداً بنشینید و موشک بعدی را آماده کنید.»
حمید آن زمان ۲۱ سال داشت، اما مهارتها و رفتار او چند سال بالاتر از سنش بود.
پس از پیروزیهای بزرگ عملیاتهای طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس، موفق نبودن نسبی عملیات رمضان، نشان از مطالعه جبهه کفر جهانی روی شیوهها و تاکتیکهای نیروهای ما و طراحی روشهای مقابله مؤثرتر با آن داشت. پس از چند روز خطها تثبیت و از شدت درگیریها کاسته شد.
انتهای پیام/ 118