به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، روسیه و اوکراین، تایوان و چین و نوع تعامل جهان غرب با این پدیدهها با درگرفتن جنگ بزرگ اوکراین که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان سیاسی آغازگر عصر جدیدی از جهان سیاست است، مورد توجه و اهتمام اندیشمندان عرصه سیاست خارجی است.
در این میان نوع تعامل ایالات متحده امریکا با این بحرانها و همچنین بحرانهای سیاسی که خود در داخل از سر میگذراند در کنار ضعفها و بحرانهایی که اروپا به ویژه اتحادیه اروپایی تجربه میکند، توجهها را به تحولات جهانی بیش از پیش معطوف کرده است.
در این رابطه ریچارد هاس، مدیر سابق برنامهریزی سیاست وزارت امور خارجه ایالات متحده، رئیس شورای روابط خارجی و نویسنده کتاب «ده عادت شهروندان خوب» گفتوگویی را با پراجکت سیندکیت انجام داده که این مصاحبه به طور اختصاصی در اختیار دیپلماسی ایرانی قرار گرفته است. در ادامه این مصاحبه را میخوانید.
اخیراً پیشبینی کردهاید که «جنگ انتخابی بیموجه» ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه «به این زودیها پایان نخواهد یافت» و سال پیشرو نوید میدهد «بیشتر یادآور جنگ جهانی اول باشد تا جنگ جهانی دوم». اما پایان جنگ را چگونه میتوان بررسی کرد، اصلا حالا که یک سال از این جنگ گذشته آنچه تا کنون روی داده را جنگ میتوان بررسی کرد. کرملین تحت رهبری ولادیمیر پوتین و برخی در غرب، ایالات متحده و ناتو را به دلیل «تحریک کردن» روسیه سرزنش و ادعا میکنند که از اوکراین – به عنوان یک پیاده نظام یا به تعبیری دیگر یک قوچ تهاجمی – به نیابت از غرب استفاده شده است. آیا این روایت را میپذیرید و اصولا چنین دیدگاهی چگونه میتواند بر مسیر جنگ تأثیر بگذارد؟
این یک جنگ در مورد گسترش ناتو یا گسترش آینده ناتو برای این که اوکراین را هم شامل شود نیست؛ از قبلا هم قرار نبود چنین اتفاقی بیفتد. این اصلاً مربوط به ناتو یا ایالات متحده نیست. این جنگی است که روسیه برای از بین بردن اوکراین به عنوان یک نهاد مستقل آغاز کرده است. اوکراین یک راه جایگزین برای یک ملت اسلاو بود، کشوری که با سیستم سیاسی دموکراتیک و پیوندهای عمیق با غرب تعریف میشود.
این برای پوتین غیرقابل قبول بوده و هست، تا مبادا تقاضاهای داخلی برای سوق دادن روسیه به مسیری مشابه را افزایش دهد. اینکه اهداف پوتین تا این حد قابل لمس و وجودی است، پایان جنگ را برای دستیابی دو طرف به نوعی سازش ارضی دشوار میکند. همچنین این اعتقاد پوتین به اینکه زمان عزم غرب را تضعیف خواهد کرد، این احتمال را کاهش میدهد که او هر نوع حل و فصلی را برای پایان دادن به جنگ در نظر بگیرد. به نوبه خود، تمایل اوکراین برای بازپسگیری تمام اراضی از دست رفته خود، تأمین غرامتهای اقتصادی از روسیه و تضمین پاسخگویی در قبال جنایات جنگی روسیه به طور مشابه مانع سازش میشود؛ بنابراین باز هم باید خودمان را برای درگیری طولانی مدت آماده کنیم.
در سال ۲۰۲۱، شما نوشتید که هدف سیاست ایالات متحده در قبال تایوان «باید کاهش ابهام در مورد نیات آمریکا و توانایی این کشور برای برطرف کردن هرگونه ابهامی در این زمینه باشد و در عین حال بر هزینههای اقتصادی و نظامی تجاوز به تایوان به رهبران چین تاکید شود.» با در نظر گرفتن این موضوع، آیا واکنش غرب به تجاوز روسیه به اوکراین احتمال حمله چین به تایوان را کمتر کرده است؟ به طور گستردهتر، چه تغییراتی در سیاست آمریکا در مورد چین - یکی از معدود حوزههایی که توافق دو حزبی در آن وجود دارد - به فوریت مورد نیاز است؟
پاسخ غرب به تجاوز روسیه در اوکراین ممکن است بر محاسبات چین در مورد تایوان تأثیر بگذارد. چین باید فرض کند هرگونه استفاده از نیروی نظامی علیه تایوان به تحریمهای اقتصادی شدید منجر میشود. علاوه بر این، در حالی که ایالات متحده و سایرین فقط به طور غیرمستقیم به اوکراین کمک کرده اند، این احتمال وجود دارد که آنها مستقیماً در دفاع از تایوان شرکت کنند. ناکامی روسیه در دستیابی به یک پیروزی سریع و تداوم عقبنشینیهای آن در میدان نبرد، احتمالاً باعث توقف چین نیز شده است، اگرچه این کشور از اشتباهات روسیه درس خواهد گرفت و تواناییهای خود را تقویت خواهد کرد. در عین حال، چین ممکن است بر این باور باشد که تحویل مقادیر عظیمی از حمایتهای مادی و مالی به اوکراین، توانایی غرب برای کمک نظامی به تایوان را تضعیف خواهد کرد. رهبران این کشور همچنین میتوانند به این نتیجه برسند که روابط اقتصادی بسیار عمیقتر کشورهای غربی با چین نسبت به روسیه، آنها را کمتر تمایل به اعمال تحریمهای شدید خواهد کرد.
ایالات متحده باید با تایوان و ژاپن همکاری کند تا به چین نشان دهد که هرگونه استفاده از زور علیه تایوان هزینههای بیشتری به همراه خواهد داشت تا اینکه منافع داشته باشد، و در عین حال به تایوان توصیه کند که هیچ گونه اقدام تحریکآمیز بالقوهای انجام ندهد. در همین حال، ایالات متحده باید متحدان خود را در تلاش برای بررسی دقیق وابستگی اقتصادی آنها به چین رهبری کند، چینی که نباید اجازه داشته باشد تا از این وابستگی برای به دست آوردن اهرم ژئوپلیتیکی برای فشار بر غرب استفاده کند. در نهایت، ایالات متحده باید تلاش کند راهی منحصر به خود و دیپلماتیک در روابط شدید و خطرناک خود با چین بیابد.
شما در کتاب جدیدتان، «لایحه تعهدات»، استدلال میکنید که اگر آمریکا بخواهد با «تجاوز روسیه» یا «چین توانمندتر و قاطعتر» به طور مؤثر مقابله کند، باید «وخامت دموکراسی» را در داخل معکوس کند که به نظر شما احتمالاً «جدیترین تهدید برای امنیت و ثبات جهانی» است. چرا احیای دموکراسی ایالات متحده مستلزم تغییر مفهوم صرفاً «مبتنی بر حقوق» از شهروندی آمریکایی به مفهومی است که تعهدات را در موقعیتی برابر قرار دهد؟
حقوق برای هر دموکراسی محوری است. اما آنها به تنهایی نمیتوانند دموکراسی را ایمن یا کارآمد کنند. دلیل آن ساده است: حقوق ناگزیر با یکدیگر برخورد میکنند. ما هر روز این را در ایالات متحده در مورد مسائلی از سقط جنین گرفته تا اسلحه مشاهده میکنیم. هنگامی که چنین برخوردهای حقوقی رخ میدهد، نتیجه اغلب به بنبست میرسد که مانع از طراحی و اجرای پاسخ به چالشهای داخلی و خارجی میشود. تضاد حقوق همچنین میتواند به راحتی به خشونت داخلی منجر شود. تعهدات، هم در میان شهروندان و هم بین شهروندان و دولت آنها، برای اجتناب از این نتایج و فعال کردن دموکراسی برای عملکرد مؤثر و مسالمت آمیز ضروری است.
از «آگاه باشید» تا «درگیر شوید» تا «حمایت از آموزش مدنی»، آموزش نقش بزرگی در انجام تعدادی از ده تعهدی که ارائه میکنید دارد. چگونه باید سیستم آموزشی ایالات متحده تغییر کند تا "فرهنگ تعهد" را که شما از آن حمایت میکنید ایجاد کند؟
آموزش برای ایجاد و حفظ یک دموکراسی مرکزی است، به ویژه به این دلیل که نردبانی برای پیشرفت شهروندان فراهم میکند. آموزش مدنی، به ویژه، ابزاری حیاتی برای انتقال درک این موضوع است که چرا دموکراسی ارزشمند است، چگونه عمل میکند، و چه چیزی از شهروندانش میخواهد. در عصر اطلاعات نادرست، آموزش سواد اطلاعاتی - یعنی چگونگی بررسی و ارزیابی اطلاعات - ضروری است. برای تقویت دموکراسی ایالات متحده، آموزش مدنی باید در تمام مدارس راهنمایی و دبیرستان و همچنین در همه کالجها و دانشگاهها مورد نیاز باشد.
در تعهد هشتم، شما استدلال میکنید که ما باید «خدمات دولتی را بسیار رایجتر از آنچه هست کنیم.» چرا این مهم است و به نظر شما چه قوانین، برنامهها یا مشوقهای دیگری در تحقق آن مؤثرتر است؟
خدمات عمومی راهی برای گرد هم آوردن شهروندان با پیشینههای مختلف و کمک به شکستن برخی از موانع - مانند موانع ناشی از تفاوتهای مذهبی، طبقاتی، نژادی یا قومیتی یا ایدئولوژیکی - که یک ملت را تقسیم میکند، ارائه میکند. همچنین میتواند به بستن فاصله سیاسی بین شهروندان و دولتهایشان کمک کند و در عین حال مهارتهای مفیدی را برای افراد فراهم آورد.
من استدلال نمیکنم که خدمات عمومی باید اجباری شود؛ رویکردی که مقاومت سیاسی قابل توجهی را ایجاد میکند. در عوض، ما باید انگیزههای بهتری را برای شهروندان ایجاد کنیم تا خدمات عمومی را انتخاب کنند، از جمله مشوقهای مالی – از حقوق بالاتر گرفته تا بخشش وام دانشجویی – و فرصتهای ارتقای شغلی، مانند دسترسی بیشتر به مشاغل یا آموزش اضافی.
پس از ۲۰ سال به عنوان رئیس شورای روابط خارجی، شما در حال آماده شدن برای کناره گیری در ماه ژوئن هستید. امیدوارید چه میراثی را به جا بگذارید، و امیدوارید پس از ترک چه تغییراتی در CFR مشاهده کنید؟
من بیش از حد خوش شانس هستم که در ۲۰ سال گذشته به عنوان رئیس شورای روابط خارجی خدمت کردهام. در طول این مدت، ما به ارائه تحلیلهای جدی، مرتبط با سیاست، غیرحزبی و مستقل به اعضا، شرکتها، روزنامهنگاران و مقامات دولتی ادامه دادیم. علاوه بر این، ما مأموریت آموزشی بزرگی را برعهده گرفتیم و زمینهای را در مورد سیاست خارجی جهان و ایالات متحده به دانش آموزان و معلمان دبیرستانی، برای دانشجویان و اساتید دانشگاهی و برای شهروندان فراهم کردیم.
ما همه اینها را با انتشار قطعات کوتاهتر و در دسترستر – مانند خلاصهها و موجزها – بهصورت آنلاین، و همچنین گزارشها و کتابهای طولانیتر انجام دادیم، در حالی که مجله Foreign Affairs را به عنوان مجله برتر این حوزه حفظ کردیم. ما همچنین هزاران جلسه و نشست را با دانشمندان و رهبران سیاسی از سراسر جهان تشکیل دادیم. بیش از هر چیز دیگری، احساس رضایت دارم از تمام کارهایی که در دو دهه گذشته در CFR انجام دادیم تا تعداد بسیار بیشتری از مردم را در این کشور و در سراسر جهان به بحث در مورد سیاست خارجی و چرایی اهمیت آن وارد کنیم.
منبع: دیپلماسی ایرانی
انتهای پیام/ ۱۳۴