گروه حماسه و جهاد خبرگزاری دفاع پرس: روایت دوم: یک جرقه، یک انفجار و ورق خوردن صفحهای از صفحات تاریخ، آنچه بر صفحات تاریخ میبینیم چهرهی مردان خدا است که بر علیه کفر و ظلم جور و ستم نقش بسته است یا سیاهی را مشاهده میکنی که در مقابل رشادتها و پاکیها و خوبیها به مبارزه برخاسته است.
وقتی قیام سرور شهیدان حسین بن علی(ع) تا خمینی را بررسی میکنیم مات و مبهوت میمانی که در طول تاریخ تشیع همیشه دو جبهه حق و باطل وجود داشته، حق و باطلی که دائماً با هم در ستیز بودهاند و خواهند بود.
نظاره میکنی که چگونه حسین گونههای زمان، پروانهوار امامشان را در میان میگیرند (امامی که همیشه و خالصانه خود را خدمتگزار آنان میداند و در مقابل آنان احساس حقارت میکند!!) و این باعث میشود که نگاهداران اسلام با شور و شوق بیشتر به دور وجودش حلقه زنند و پوزهی دریوزگان را به خاک بمالند. آنها راه حسین را میجویند و برای تناور کردن درخت اسلام با روحیهای عالی و به نیت شهادت داوطلبانه قدم به صحنهها و جبههها میگذارند.
وقتی با این مجاهدین اسلام به گفتگو مینشینی با چنان صداقت و شوری صحبت میکنند که احساس میکنی روح آنها است سخن میگوید نه جسمشان و از این که خود را زنده در میان ما بر روی تخت بیمارستان مییابند با دلی پر درد و آهی جانسوز و با دریغ از فیض شهادت لب به سخن باز میکنند:
”من شرمنده هستم از این که بجز دادن یک پا نتوانستم بیشتر در راه اسلام خدمت کنم، من شرمنده هستم که نتوانستم بیشتر بجنگم و شهید شوم“
و یا آن برادر عزیز سوسنگردی را میگویم که 16 نفر از خانوادهاش را از دست داده و در حالی که یک پایش قطع و دیگری نیز در گچ است میگوید:
”خدایا من دوست داشتم الان در جبهه بودم و با کفر جهانی میجنگیدم!!“
منبع: پیام انقلاب شماره بیست و دوم 29 آذرماه 1359