دلنوشته/

بابا خداحافظ!

دو دختر کوچک هنوز به اندازه وسعت دلشان به بابا سلام نکرده‌اند و حالا باید بگویند بابا جان، خداحافظ و منتظرند مثل همیشه بابا جواب بدهد جان بابا.
کد خبر: ۵۸۹۸۶۲
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۲ - 18May 2023

بابا خداحافظ!گروه استان‌های دفاع‌پرس - «غلامرضا تدینی‌راد» رئیس مرکز رصد فضای مجازی، اطلاع‌رسانی و افکار عمومی فرماندهی انتظامی خراسان رضوی؛ دهم فروردین برایش جشن تولد گرفتند. سرش را پایین انداخته بود و خیلی نجیب و مهربان لبخندی زیبا بر چهره داشت. بچه‌ها برای بابا دست زدند و تولدش را تبریک گفتند. دو هفته بعد، جشن تولد سید محمد مهدی بود.

مهدیه سادات با ناز کودکانه گفت: بابا، برای من هم جشن تولد بگیرید. آقا سید جعفر خندید و گفت: دختر گلم، یادت رفته ششم دی ماه برایت جشن تولد گرفتیم؛ حالا هم هر موقع بخواهی یک جشن می‌گیریم و برای تو باز هم کیک می‌خریم.

بابا دست بر سر زهرا سادات ۹ ساله کشید و گفت: ان‌شاءالله شانزدهم شهریور هم یک جشن تولد خوب برای دختر نازم داریم.

بابای مهربان همه مناسبت‌ها را یادش بود و همیشه می‌گفت باید به بچه‌ها احترام بگذاریم و خانواده همه هستی ماست.

این عشق و علاقه در کار او نمایان بود و با لبخندش به همه امید می‌داد. می‌گفت: هرکس وارد کلانتری و پاسگاه می‌شود با دیدن ما باید دلش گرم بشود که از جان و دل پیگیر کارش هستیم.

لباس نظامی به قد و قامت رعنایش می‌آمد و چهره معصومش را خواستنی‌تر می‌کرد.

پلیس مهربان، آخرین باری که با دختر کوچولویش تلفنی صحبت می‌کرد اسم مهدیه سادات را صدا می‌زد و انگار هر دویشان از تکرار جمله «بابا، جان بابا»  لذت می‌بردند.

زهرا سادات هم اصرار داشت گوشی را از خواهر کوچکش بگیرد و با بابا صحبت کند. ۲ دختر معصوم و برادر ۱۴ ساله‌شان همه دنیای بابا بودند. آن‌ها از محبت پدر سرشار می‌شدند و هیچ کس نمی‌دانست به این زودی باید لباس سیاه بپوشند و چهره بابا را در قاب آسمان تماشا کنند.

آقا سید جعفر صبح روز بیست و چهارم اردیبشهت ماه با خودروی سواری پژو خود به محل کارش می‌رفت که در جاده دچار حادثه شد.

افسر پلیس در تصادف خودرو و تراکتور جان خود را از دست داد و با گزارش این حادثه به فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ ساعت ۸:۲۰ بامداد بود که نسیمی غم‌انگیز اشک‌های زلال همکارانش را در پاسگاه انتظامی برغمد شهرستان جوین نوازش می‌کرد.

پیکر افسر پلیس به سردخانه انتقال یافت و ۲ دختر و پسرش و همسر او با چشم‌هایی اشکبار که زبان قادر به بیان پهنای اندوهش نیست، آمدند تا با بابای مهربان خداحافظی کنند.

مهدیه سادات و زهرا سادات ایستاده بودند و به رسم همیشه، آرام برای بابا دست تکان می‌دادند و قرارشان این بود هر موقع همدیگر را دیدند با لبخندی برای هم دعا کنند.

دو دختر کوچک هنوز به اندازه وسعت دلشان به بابا سلام نکرده‌اند و حالا باید بگویند بابا جان، خداحافظ و منتظرند مثل همیشه بابا جواب بدهد: جان بابا.

نسیم عطرآگین نفس‌های پاک آقا سید جعفر حسینی،  افسر وظیفه‌شناس پلیس که اهل نیشابور بود و چهاردهم اسفند ۱۳۸۱ با عشق و علاقه لباس مقدس پلیس به تن کرد و از جان و دل برای خدمت به مردم تلاش می‌کرد تا همیشه در مشام امنیت این شهر و دیار و جای جای مناطقی که او در آن حضور داشته، می‌وزد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها