روایتی از اسارت یک خمینی توسط بعثی‌ها!/ کلام سنگین شهید شریف‌قنوتی خطاب به ارتش صدام

حجت‌الاسلام شریف قنوتی از فرماندهان بسیج خرمشهر در روز‌های آغازین جنگ ایران و عراق بود؛ وی پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ از فعالان ضد حکومت پهلوی بود که پس از انقلاب و در سال ۱۳۵۹ به خرمشهر رفت و در تاریخ ۲۴ مهر ۵۹ شهید شد.
کد خبر: ۵۹۲۶۳۸
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۴:۳۷ - 30May 2023

روایتی از اسارت یک خمینی توسط بعثی‌ها/ کلام سنگین شهید شریف‌قنوتی خطاب به ارتش صدامبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید حجت‌الاسلام والمسلمین «محمدحسن شریف قنوتی» فرزند محمود در تاریخ سوم تیر ۱۳۱۳ در خانواده‌ای روحانی و متدین چشم به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات آکادمیک به دلیل علاقه‌ای که به روحانیت و علوم دینی، داشت وارد حوزه علمیه شد و پس از مدتی برای کسب مدارج علمی به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و با شرکت در دروس حضرت امام خمینی رحمه الله علیه و آیت الله گلپایگانی کسب فیض کرد و به درجه اجتهاد نایل آمد.

فعالیت‌های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

حجت الاسلام شریف قنوتی در شهر مقدس قم مبارزات خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. پس از پایان درس خارج در سال ۱۳۳۹ از سوی حضرت امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی گلپایگانی برای تبلیغ به اردکان اعزام شد و به عنوان نماینده حضرت امام رحمه الله علیه در اردکان و حومه برگزیده شد. او وجوهات شرعی مردم را دریافت کرده و به شهر قم و نجف ارسال می‌فرستاد.

وی پس از مدتی برای ادامه مبارزه به شیراز هجرت کرد. ساواک شیراز از فعالیت‌های وی احساس خطر کرده و برای دستگیری به منزلش هجوم برد که وی با کمک همسایگان از خانه گریخته و به اصفهان رفت از آنجا که مقداری اعلامیه به همراه داشت در آنجا دستگیر و مورد سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفت؛ به طوری که تمام ناخنهایش را می‌شکنند پس از بهبود نسبی بلافاصله به اردکان مراجعت کرده و مورد استقبال بی نظیر مردم قدرشناس آن دیار قرار گرفت.

پس از شهادت آیت الله سعیدی به دلیل فعالیت‌های سیاسی او را دوباره دستگیر کردند و این بار در دادگاه نظامی شیراز به اعدام محکوم شد، ولی او با عوامل نظامی چنان برخورد ارشادی می‌کند که سرانجام حکم اعدامش لغو و با ممنوع المنبر شدن آزاد می‌شود.

فعالیت‌های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب بار دیگر به اردکان عزیمت کرد و بنا به درخواست مردم منطقه مسئولیت نمایندگی شورای شهر را بر عهده گرفت و با یاری مرحوم آیت الله «ربانی شیرازی» و آیت الله محلاتی به فعالیت‌های عمرانی و اجتماعی مشغول شد و به رفع مشکلات فرهنگی مردم مبادرت ورزید. وی تا پایان سال ۱۳۵۸ در این سنگر خدمت کرد اوایل سال ۱۳۵۹ به بروجرد رفت و به عنوان نماینده ویژه دادستان انقلاب اسلامی بروجرد مشغول به خدمت شد.

فعالیت‌های شهید در دوران دفاع مقدس

حجت الاسلام شریف قنوتی با شروع جنگ تحمیلی ستاد کمک رسانی به مناطق جنگی جنوب و غرب کشور را در بروجرد تشکیل داد و روز سوم مهر ماه ۱۳۵۹ به همراه کاروانی متشکل از ۲۱ کامیون آذوقه اهدایی مردم مسلمان بروجرد به خرمشهر رفت پس از بازگشت از خرمشهر با تشکیل گروه‌هایی از جوانان غیور و مؤمن بروجرد به خرمشهر باز گشت وی با تشکیل گروه‌های الله اکبر و گروهان‌های مقاومت چندین بارشهر را از خطر سقوط نجات داد پس از آن اقدام به تشکیل لشکر «الله اکبر» می‌کند. ستون پنجم فعالیت‌ها و تحریکات او را به دشمن اطلاع داده و دشمن نیز تلاش می‌کند تا او را به دام اندازد. وی علاوه بر فرماندهی محور خرمشهر و هدایت نیرو‌ها مسئولیت تامین مهمات آنان را بر عهده گرفت و چندین بار با فداکاری و، رشادت دشمن متجاوز را از شهر بیرون راند.

سرانجام در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۹ ساعت حدود ۱۲:۳۰ بعد از نماز ظهر و عصر در خیابان چهل متری خرمشهر نزدیک مقر گروه الله اکبر خودرو وانت در کمین مزدوران عراقی قرار گرفت و ماشین او را به گلوله بستند. حدود ۷ تا ۸ گلوله به بدن شیخ اصابت کرد. در کوچه بعدی ماشین را با آرپی جی هدف قرار دادند. ماشین واژگون شد و دوبار به روی سقف غلتید و به حال اول برگشت.

بعثی‌ها شیخ را محاصره کردند. پنج نفر سراغ همرزم و راننده شیخ «رضا آلبوغبیش» رفتند. ۱۲ نفر سراغ شیخ آمدند. غبار لباس‌ها و کفش‌های، شیخ حالا پر از خون شده بود یک روحانی مجروح با وجود اصابت چندین گلوله در بدنش اکنون بعد از ۲۶ روز مقاومت و بی‌خوابی در برابر دشمن به اسارت گرفته شده است. بعثی‌ها اول عمامه اش را برداشته و آن را روی نیزه گذاشتند و اطرافش رقص و پایکوبی کردند و نعره زدند: «اسرنا الخمینی» ما یک خمینی را اسیر کردیم. او را می‌زدند و به زمین می‌انداختند، اما او بلند می‌شد و فریاد می‌کشید. در این هنگام هم دست از تبلیغ و ارشاد برنمی‌داشت. با عربی فصیح رو به بعثی‌ها کرد و گفت امروز «یزید، زمان صدام است و حسین، زمان خمینی، از بیرق یزید بیرون بیایید و زیر پرچم حسین علیه السلام قرار بگیرید».

ناگهان در این هنگام فرمانده سیه چهره و بلند قد بعثی‌ها با سرنیزه کلاشینکف به سمت شیخ حمله ور شد و سرنیزه را به شقیقه شیخ فرو کرد. از شیخ فقط تکبیر و آیه استرجاع «انا الله و اناالیه راجعون» شنیده می‌شد. شیخ در حالی که ایستاده بود کاسه سرش را برداشت و سپس جسم بی‌جانش روی زمین قرار گرفت. بعثی‌ها اطراف جسدش رقص و پایکوبی کردند و گفتند: «قتلنا الخمینی، قتلنا الخمینی» ما یک خمینی کشتیم چرا که برای بعثی‌ها چهره شیخ شریف در حکم چهره امام خمینی (ره) بود. روز ۲۴ مهر با خون شیخ و یارانش، خرمشهر خونین شهر شد.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار