گروه حماسه و جهاد دفاعپرس - سید محمدجواد میرخانی؛ سکوت کن! این جمله در این روزگار غریب، سهمیه یک فرزند شهید از خون پدر خود است. شاید هم سهمیه یک جانباز از زندگی راحتی که از زمان مجروحیتش تاکنون آن را تجربه نکرده است. شاید هم سهمیه یک بچهرزمنده که اینروزها محاسن سپید کرده و دلش برای دیدن دوستان شهیدش لک زده است؛ آری! سکوت کن! آنقدر سکوت کن تا بغضت بشکند و بنشینی مانند ابر بهار در گوشهای، یک دل سیر گریه کنی تا شاید کمی آرام شوی.
سکوت کن! وقتی بهنام آزادی برای خودشان حق قائل میشوند و آزادی تو را تحقیر میکنند، سکوت کن! وقتی تو را نصیحت میکنند که مانند آنها باش، اگر بالاجبار هم خواستند تو را به شکل خودشان دربیاورند، باز هم سکوت کن و فقط مسیر خود را ادامه بده؛ چراکه مسیر تو حق و راه آنها باطل است.
سکوت کن! وقتی میبینی که پیراهن و شلوارهای خاکی، جای خود را به پیراهن و شلوارهای پاره داده است، سکوت کن! وقتی میبینی پاچههای خود را بالا زدهاند تا وقتی روی خون شهدا راه میروند، لباسشان خونی نشود، سکوت کن! وقتی میبینی گرمای جهنم آنقدر در این دنیا زیاد شده که از شدت آن، لباسهایشان از پایین و بالا کوتاه شده است، باز هم سکوت کن!
سکوت کن! آنزمانی که زخم زبان خوردی، سکوت کن! اگر مانند مادرت حضرت زهرا (س) کتک هم خوردی، سکوت کن! اگر پهلویت هم شکست باز هم سکوت کن! در این شهر غربت، جای فریاد زدن نیست؛ پس سکوت کن! آنقدر سکوت کن تا بغضت بشکند و بنشینی مانند ابر بهار در گوشهای، یک دل سیر گریه کنی تا شاید کمی آرام شوی.
سکوت کن! وقتی میبینی که جای جلاد و شهید با هم عوض شده است، سکوت کن! وقتی میبینی جای حق و باطل با هم عوض شده است، سکوت کن! وقتی میبینی بیقانونی، قانون تحمیلی خودشان شده است، باز هم سکوت کن، وقتی میبینی دیکتاتورها شعار مرگبر دیکتاتور سر میدهند، سکوت کن!
آری! اینروزها باید سکوت کرد، سکوتی به اندازه یک فریاد؛ نه اینکه سکوت کردن خوب است؛ بلکه مجبوری که سکوت کنی؛ چون اگر حرف بزنی میشوی متحجر، غیرمتمدن و... چراکه تمدن از نظر آنها برهنگی است، تمدن از نظر آنها انتخاب سگ بهعنوان فرزند است، تمدن از نظر آنها بیدینی است و دین هم از نظرشان، همان چیزی است که خودشان میخواهند؛ پس تو حق نداری حرف بزنی!
تو حق نداری حرف بزنی! چون متمدن نیستی؛ تو حق نداری حرف بزنی! چون قدیمی فکر میکنی؛ آری! تفکر تو برای ۱۴۰۰ سال قبل است و اینروزها دنیا، دنیای تکنولوژی؛ پس یککمی مدرنیته شو. لباس خاکی را از تن دربیاور؛ چون که دنیا، دنیای موشک نیست؛ دنیای گفتمان است؛ چفیه را هم از گردن بردار، صورتت را بتراش، شلوار تنگ بپوش و پیراهن بدون آستین. آری! اینجوری قابل احترام هستی. متمدن هستی.
آری! سکوت کن! چون کسانی که باید کاری انجام دهند، انگار در خواب ناز بهسر میبرند. نه از کار فرهنگی خبری است و نه از اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از برهنگی و بیبندوباری! تنها راه حل این است که سازمانی تشکیل شود برای اینکه اشکهای خانواده شهدا و بچههای جبهه و جنگ را از صورتشان پاک کند و به آنها امیدواری بدهد که روزی همهچیز حل خواهد شد؛ یکروز عصر جمعه...
انتهای پیام/ 113