به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، اسرای زیادی در طول دوران اسارت خود که در اردوگاههای عراق با شرایط بدی روزگار میگذراندند به واسطه شکنجهها و یا مریضی و عدم رسیدگی درست به شهادت رسیدند. روایت شهادت بسیاری از این افراد دل هر شنوندهای را به درد میآورد چرا که پرواز آنان توامان با درد غربت و دوری از خانواده و مهجوریت و مظلومیت بود.
شهید «حسین پیراینده» یکی از اسرای ایرانی دربند اردوگاههای رژیم بعث تنها یک روز مانده به آزادیاش به شهادت رسید. نام او به عنوان آخرین شهید آزاده در دفتر خاطرات آزادگان به ثبت رسیده است. فرهاد سعیدی یکی از دوستان این شهید در اسارت از شهادتش چنین روایت میکند:
با نزدیک شدن موعد آزادی، ما تصمیم گرفتیم جاسوسانی که قصد پناهندگی به عراق و منافقین را داشتند مجازات کنیم. تنبیه قاطع جاسوسان در اردوگاه ۱۸ موجب نگرانی نیروهای انتظامی اردوگاه شد. بعثیها که با ایجاد فضای امن برای مزدوران جنایتکار ایرانی خود موجب آغاز این درگیری شده بودند بدون ورود به اردوگاه و در پشت سیمخاردارها بصورت آماده باش حاضر شدند و دور تا دور اردوگاه پر از نگهبانان مسلح شد.
بچهها دستبردار نبودند و میخواستند از افرادی که طی اسارت جنایت کرده بودند انتقام بگیرند، اما بعثیها بر اثر وحشت از ادامه این وضع بجای جلب رضایت ما سعی کردند با توسل به سلاح سرکوبمان کنند، آنها از پشت سیم خاردار بصورت هوایی شلیک میکردند، ولی گویا یکی از سربازان خیلی هم هوایی شلیک نکرده بود چرا که یک فاجعه را رقم زد و تیر به داخل آسایشگاه دوم کمانه کرد و موجب زخمی شدن حسین پیراینده شد.
سرباز بعثی محبوس در غرفه برای برگشتن به حالت عادی آزاد شد و نکته جالبی که پیش آمد این بود که آن عراقی از پشت بچههایی که در حال فرار به سمت آسایشگاه و مخفی شدن بودند با کابل میزد در حالیکه دیگر ما ترسی از آنها نداشتیم. چند نفره پریدیم روی پشتش و برای جلوگیری از کتک زدن هایش، سواری گرفتیم.
در حال فرار به سمت آسایشگاه بودیم که در مسیر متوجه شدم حسین آقا روی زمین افتاده و چند نفر از بچهها دور و برش جمع شدهند، ابتدا اثری از جای تیر روی بدن مطهر این شهید ندیدم، سیاهی چشمان شهید رفته بود و چشمش یک تکه سفید شده بود، دقت که کردم دیدم روی سینه شهید جای گلوله هست.
بعد از شهادت پیراینده، اردوگاه یکپارچه عزادار بود و یکپارچه خواهان رسیدگی جدی به جنایت سرباز عراقی بودیم. بعد از اتمام درگیری، فرمانده اردوگاه از بچهها خواست که دقایقی در محوطه اردوگاه جمع شوند تا نطق کند، او ابتدا ضمن ملامت و سرزنش گفت با وجود مزدوران کشته شده شما چگونه میخواهید جواب دولت ایران را بدهید، که نادر دشتیپور بلند شد و طی یک نطق کوبنده و منطقی به افسر بعثی گفت شما جواب تنها شهید ما را بدهید ما خودمان جواب مزدوران را خواهیم داد.
پس از پایان درگیری به مدت سه روز درب آسایشگاهها به روی ما بسته شد. آب رسانی به ما ممنوع بود و همینطور غذا. اسرا بعد از آزادی لباس خونی شهید پیراینده را به خانوادهاش تحویل دادند.
لباس زرد اسارت دستمایه یک فیلم دفاع مقدس
پیراهن زرد اسارتی آزاده شهید حسین پیراینده، هم اکنون در موزه کوچکی در مسجد نزدیک محل سکونت این شهید نگهداری میشود.
فیلم سینمایی «بوی پیراهن یوسف» محصول ۱۳۷۴ با نویسندگی و کارگردانی حاتمی کیا با موضوع رساندن پیراهن شهید حسین پیراینده به مادر بزرگوار این شهید ساخته شده است.
بازگشت یک پرستو
پس از ۱۲ سال از طریق بنیاد شهید اطلاع داده شد که دولت عراق قصد دارد پیکر شهدا و اسرای ایرانی را تحویل دهد و پیکر حسین نیز به ایران بازگردانده خواهد شد. این خبر با مخالفت خانواده حسین مواجه شد؛ زیرا آنها به هیچ قیمتی حاضر به نبش قبر نبودند. اما بنابر مشیت الهی پیش از این موضوع توسط عراقیها نبش قبر انجام شده بود و پس از چندین ماه پیکر به وطن بازگردانده شد.
انتهای پیام/ ۱۴۱