به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، «الهام نجمی» شاعر آئینی کشورمان همزمان با ایام دهه اول ماه محرم، یک غزل و یک مثنوی با موضوع عزای امام حسین (ع) سرود. متن اشعار او به شرح زیر است:
ای سپهدار وای میر لشکر
یاور دین حق، پور حیدر
ای شکوهآفرین و دلاور
از یَلانِ جهانی تو برتر
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
چشم ما مانده چشمانتظارت
یک جهان واله و بیقرارت
دستهایت علمهای دیناند
بیرقِ راه حق و یقیناند
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
ای تو برهان دین، جان قرآن
مسجد چشم تو قبلهی جان
تو یدالهی و فاتحِ شب
ای مسیحا دمت، کاشف الکرب
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
بوسهگاه امیران رکابت
تکیه گاه دلیران رکابت
وا اخا فرق تو تا دو تا شد
قد من هم، خم از این عزا شد
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
ای پناه دو عالم به پاخیز
اهل من مانده در غم به پاخیز
چهرهات نیلی و غرق خون شد
ای برادر، تنت لاله گون شد
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
تیر و سرنیزهها سمت مشک ات
خون بگریم بر این سیل اشک ات
داغ بعد از تو داغی دگر بود
کی کسی از غمم با خبر بود
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
داغ این غم برایم فزون است
آه ابالفضل من غرق خون است
اشک بیحد بر این غم ببارم
آسمان آسمان گریه دارم
میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)
ای دریغا، دو چشمش دو چشمش
وا خدایا! دو چشمش دو چشمش
****
راوی داغِ عطش، راوی غم، کرب و بلاست
راهِ معراجِ شهیدان و حسینی شده هاست
کربلا زخمی و غم دار و پریشان احوال
آه این خاک، سیهپوش غم عاشوراست
شده تکثیر غمش در همه ذرات جهان
هر نسیمی علم افراشته و وقت عزاست
این چه شوریست که در جان جهان افتاده؟
این چه رازی ست که از ماه محرم برخاست؟
گل ششماهه پرپر، گل شش ماه شهید
داغهایی ابدی بر جگر این صحراست
نیزه در نیزه، تنِ اکبر (ع) او مرثیهخوان
واژه در واژه به خون مرثیه اربا ارباست
علقمه مضطرب و منتظر مشک عموست
او که بیتاب نگاهش دل صدها دریاست
تشنه لب آمده ماهی به فرات از پی آب
غنچهای دل نگران، چشم به راهش تنهاست
آسمان در شفق افتاده از آن قربانگاه
هر طرف مینگری قطرهای از خون خداست
خنجر و حنجر گلگون همه را میدیده
روضه خوانِ غم گودالِ پر از خون زهراست
شعلهها میوزد و باغ خدا سوخته چون
داغ هفتاد و دوتا لاله گلگون اینجاست
شعله در خیمه غم، خیمه طوبی افتاد
رد خاکستر و خون، هر طرف این صحراست
زینب (س) و قافلهی سوخته دلها تا شام
باز هم در نظرش این همه غمها زیباست
خار در پای، تنی خسته و داغی بر دل
آه از شام که سرمنزل آخر آنجاست
میشنیدند هو النور و هوالعشق حسین (ع)
نغمهی عشق به لبهای شهیدان پیداست
تا ابد نام حسین (ع) است که میماند و بس
«عشق میجوشد و این پرچم خونین بالاست»
انتهای پیام/ 118