به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بعضیها زاویه دیدشان به مسائل و مشکلات طوری است که هر کسی را انگشت به دهان نگه میدارد.
روایتی که میخوانید خاطرهای از محمد پورزکیخانی یکی از رزمندگان دفاع مقدس است که در کتاب «خاکریز و خاطره» آمده:
«در اولین اعزام به اهواز رفتم و مدت ۲ سال به صورت شراکتی با جهاد سمنان کار کردم. در کارهایی از قبیل جادهسازی و حمل مهمات شرکت داشتم. آن موقع مقرمان در زیباشهر اهواز بود. شب عملیات چنان باد شدیدی وزید که عراقیها نتوانستند چشمهایشان را باز کنند و عقبنشینی کردند.
یکی از شبها که با علی میرزا ابراهیمی ۲ دستگاه را بار زدیم تا از فاو به سوسنگرد ببریم. ماشین علی به تیر برق خانه فرماندار سوسنگرد خورد و تیر شکست. اهل محل با ما درگیر شدند. ما از برخورد ناشایست آنها ناامید شده و حیران، منتظر سرنوشتمان بودیم که چیزی حدود یک ساعت بعد فرماندار رسید و رو به اهالی گفت: «تیر برق خانه من شکسته، شما چرا ناراحتید و دخالت میکنید؟»
آن فرماندار مدتی بعد در یکی از عملیاتها به شهادت رسید، اما برخورد جوانمردانه آن شب هرگز از ذهن ما دور نشد.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴