یادداشت/ ابوالقاسم محمدزاده

خدا هست و دیگر هیچ

مجروحین را به بیمارستان می‌آورند. مجروح کودک است اما امکانات دارویی، امکانات بیهوشی و آرام‌بخش نیست و کودک زیر تیغ جراحی قرآن می‌خواند تا درد را تاب بیاورد، ایمان و اعتقاد هست، چون خدا هست و دیگر هیچ.
کد خبر: ۶۲۵۵۱۸
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰ - 25October 2023

خدا هست و دیگر هیچگروه استان‌های دفاع‌پرس‌ـ «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ می‌خواستم برای این روزهای غزه، حرفی و شعری گفته باشم، کلمات کم آوردند و قلم از حرکت ایستاد و واژه‌های شجاعت، مردانگی، حب‌الوطن، ارزش‌های انسانی و دینی نمود پیدا کردند و من، عاجز از نوشتن شدم.

مسجد را بمباران می‌کنند اما در سایه ویرانه‌هایش نماز جماعت پربا می‌شود یعنی خدا هست و دیگر هیچ....

بیمارستان بمباران می‌شود و هزاران نفر به شهادت می‌رسند اما موشک شلیک می‌شود تا ثابت کند هنوز رزمنده هست، غیرت هست، شجاعت هست چون خدا هست و دیگر هیچ....

مجروحین را به بیمارستان می‌آورند. مجروح کودک است اما امکانات دارویی، امکانات بیهوشی و آرام‌بخش نیست و کودک زیر تیغ جراحی قرآن می‌خواند تا درد را تاب بیاورد، ایمان و اعتقاد هست، چون خدا هست و دیگر هیچ....

از خودم می‌پرسم؛ من کجای کارم؟ و دیگران کجایند؟ هرچند غیرت هست، مردانگی هست، شجاعت هست، پایمردی هست، ایمان هست و اعتقاد به جهاد. مگر نه این که خداوند فرموده؛ «آن تنصرالله ینصروا کم و یثبت اقدامکم» پس خدا هست و دیگر هیچ....

فرق داره مَرد باشی و غیرت داشته باشی و حتی زیر آتش دشمن حرامزاده، مراقب ناموس مسلمین باشی، آماده باشی و به یاد حاج قاسم شهید بیفتی که در آخرین نوشته‌اش که به درد این روزها می‌خورد قلم زده بود؛ «خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم، نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می‌جنگم.

عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.

خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند».

یقینا می‌دانست که خدا هست و دیگر هیچ....

و چنین است، با همه آنچه در فلسطین و غزه رخ می‌دهد و بر مظلومیت آنان دنیایی نظاره می‌کنند تنها می‌توان گفت که خدا هست....

خدا هست که چنین غیرت و حمت جهانیان را برانگیخته که هرروز مدافعان و هواداران ملت مظلوم فلسطین در پهنه دنیا، حتی قلب استکبار فزونی پیدا می‌کند و در قالب راهپیمایی و تظاهرات نمود پیدا می‌کند و تنها باید گفت: «خدا هست و دیگر هیچ».

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها