گروه سایر رسانههای دفاعپرس - عباس حاجینجاری؛ آنچه در هفتههای اخیر و بعد از طوفانالاقصی در منطقه اتفاق افتاده که به تبع آن امریکاییها و صهیونیستها و متحدان اروپاییاش شاهد هستند، ورود منطقه غرب آسیا به مرحله نوینی است که نقشآفرینان آن دیگر امریکا و دیگر قدرتهای سلطهگر غربی و دستنشاندگان منطقهای آنها نخواهند بود، بلکه این مقاومت منطقه و مردم منطقه هستند که با حمایت از نیروهای مقاومت سرنوشت آینده آن را تعیین میکنند.
اگر به تاریخ بنگریم اهمیت منطقه غرب آسیا را بیش از یک قرن قبل مکیندر نظریهپرداز معروف امریکایی در قالب «قلب جهان» مطرح کرده و گفته بود که این منطقه قلب جهان است و هر کس براین منطقه حاکم باشد بر کل جهان حاکم خواهد بود. نظریه مذکور در ابعادی چند و مبتنی بر واقعیتهای این منطقه مطرحشده بود یعنی به لحاظ فرهنگی این منطقه محل ظهور ادیان الهی و کانون اصلی شکل فرهنگهای مهم جهانی بود، به لحاظ سوقالجیشی این منطقه که غربیها متناسب با موقعیت خود در جهان عنوان خاورمیانه را انتخاب کردهاند، در محل اتصال سه قاره قرار داشته و اتصال زمینی شرق و غرب جهان تنها از این مسیر امکانپذیر است و به لحاظ اقتصادی نیز تسلط این منطقه بر منابع اصلی انرژی فسیلی جهان به آن ویژگی ممتازی میدهد که سبب شده است که از گذشتههای دور قدرتهای جهانی برای سلطه براین منطقه برنامهریزی، و حاکمیت بر آن به راهبرد اصلی آنها بهویژه بعد از جنگ جهانی دوم تبدیلشده بود.
به همین دلیل هم بود که بعد از فروپاشی دولت عثمانی و بعد از جنگ جهانی دوم، قدرتهای استکباری با ایجاد رژیم صهیونیستی در این منطقه و باهدف حفظ کانون بحران و درگیرسازی کشورهای اسلامی با آن، تلاش کردند که از این طریق سلطه خود را بر این منطقه حفظ و تقویت کنند و به همین دلیل در جریان جنگهای اعراب با رژیم صهیونیستی در نیمه دوم قرن بیستم با تمام توان از این رژیم مجعول حمایت و تلاش کردند تا بهمرور منطقه نفوذ آن را مبتنی بر پروتکلهای صهیون از نیل تا فرات گسترش دهند.
اما پیروزی انقلاب اسلامی این نقشه راه را باطل کرد و سبب شد که طرحهای امریکا و دیگر کشورهای سلطهگر اروپایی در ۴۵ سال گذشته برای این منطقه، متأثر از حرکت انقلاب اسلامی و نفوذش در میان کشورهای مسلمان به شکست رسیده و حتی علیه امریکا و دیگر سلطهگران تبدیل شود که در آن میان به طرحهایی نظیر «دکترین اقدام پیشدستانه» که به شکست امریکا در افغانستان و عراق انجامید و «طرح خاورمیانه بزرگ» که پرونده آن در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه بسته شد و همچنین طرح ایجاد «جریان موازی گروههای تکفیری» که برای درگیرسازی جهان اسلام با دوگانه شیعه و سنی و انحراف در مسیر حرکت بیداری اسلامی و جلوگیری از اقبال جوانان مسلمان به سمت انقلاب ایران طراحیشده بود، عملاً به ضد خود تبدیل و سبب شد که هر یک از این طرحها بهرغم اهداف طراحان آن به فرصتی برای تحکیم و تثبیت نیروهای مقاومت تبدیل و برخی از سلاطین منطقه را که طی سالهای اخیر متأثر از راهبرد امریکاییها در چرخه ضدیت و دشمنی با ایران گرفتارشده بودند وادار به تمکین و تعظیم در برابر اقتدار ایران و نفوذ منطقه آن کند.
دیوید ایگناتیوس روزنامهنگار امریکایی ماه گذشته و پیش از عملیات طوفان الاقصی در نشریه واشینگتنپست به این حقیقت اعتراف کرده و مینویسد که تحولات اخیر سبب شده است که کشورهای متحد واشینگتن در منطقه متوجه شوند که توازن قدرت در جهان و منطقه دچار تغییرات اساسی شده است. او نزدیکی عربستان به ایران را «تشییع» نفوذ امریکا در شرق جهان قلمداد و با تأکید بر اینکه نفوذ امریکا در منطقه دچار مرگ مغزی شده است، یادآور میشود: بعدازاینکه امریکاییها در حمله به عراق در مخمصه گیر افتادند، شکست خوردند و خاورمیانه امریکا به خاورمیانه ایران تبدیلشده است.
اکنون این مقاومت منطقه و مردم منطقه هستند که سرنوشت خود را به دست گرفتهاند و شاخصهای این حرکت جدید عبارتاند از:
۱- به حاشیه رفتن دوگانههایی نظیر دوگانه «عرب و غیر عرب»، «شیعه و سنی» و «افسانه هلال شیعی» که طی سالهای اخیر قدرتهای سلطه با اتکای به آن تلاش کرده بودند بر منطقه تحمیل و در سایه آن اهداف خود را به پیش ببرند. جای این دوگانههای مجعول را اکنون دوگانه مقاومت - تسلیم آنهم در یک عرصه جهانی گرفته است.
۲- بیآبرو شدن فرهنگ غرب پیامد دیگر این مقاومت است، همکاری و همراهی امریکا و برخی دیگر از کشورهای مطرح اروپایی با رژیم صهیونیستی در این جنگ و چشم بستن در برابر جنایات وحشیانه صهیونیستها در کشتار زنان و کودکان بیگناه فلسطینی، بهانه حقوق بشر را که تاکنون این سلطه گران بهعنوان ابزاری از آن برای مقابله با دولتهای مستقل استفاده میکردند، از دست آنها خارج ساخت و رفتار نژادپرستانه آنها در این جنگ، حتی رسانههای متحد و دستساخته آنها را نیز خلع سلاح کرده است.
۳ - تحکیم و تثبیت موقعیت هستههای مقاومت و در منطقه و تقویت همگرایی میان آنها در شرایط تهدید نظامی و امنیتی.
۴- امریکا زدایی و زمینهسازی برای حذف امریکا از منطقه که موجب برهم خوردن جدول سیاستهای امریکا در منطقه شده است.
۵- زمینهیابی حل مسئله فلسطین و شکلگیری یک دولت فراگیر فلسطینی.
۶ - تحکیم و تثبیت ارزشهای اسلامی و انقلابی و خنثیسازی راهبرد اسلام هراسی سلطهگران.
روندهای مذکور اگرچه در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاده و نمود آن منطقهای است، اما از آنجایی که تمام توان و اعتبار قدرتهای سلطه را به خود معطوف کرده تا بتوانند رژیم مجعول صهیونیستی را از این باتلاق خودساخته نجات دهند بیانگر نقش بارز نیروهای مقاومت در تراز جهانی است. مقام معظم رهبری در آبان ماه سال ۱۴۰۱ با پیشبینی تحول در نظم جهانی، سه ویژگی مهم تغییر نظم نوین جهانی را به شرح زیر برمیشمارند: انزوای ایالاتمتحده امریکا، انتقال قدرت به آسیا، گسترش ایدئولوژی مقاومت و توسعه میدانهای آن.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴