به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، کتاب «چشمهای دوربین» خاطرات سردار تقی مهری از دوران دفاع مقدس است که به قلم امیرمحمد عباسنژاد به نگارش در آمده و در ۱۹۵ صفحه توسط انتشارات صریر روانه بازار نشر شده است.
امیرمحمد عباسنژاد در مقدمه این کتاب آورده است: بعضی چشمها دوربین هستند و بعضی نزدیکبین. اما در جنگ آدمهایی بودند که چشمهایشان واقعبین بود. بچههای اطلاعات -عملیات را میگویم. آنها دوربینشان، چشمهایشان بود. وقتی عملیات نزدیک میشد و برای شناسایی میرفتند، دوربینهایشان با چشمهایشان یکی میشد و دیگر چیزی جز واقعیت نمیدیدند.
تقی مهری را همیشه با لباس نیروی انتظامی میشناختم. او را در لباس پلیس پیشگیری و لباس پلیس راهنمایی و رانندگی (راهور) هم دیده بودم. وقتی برای نوشتن خاطراتش روبهرویش نشستم، فهمیدم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود، اما به دلایلی تاریخ استخدام رسمیاش در سپاه، مهرماه ۱۳۶۰ ثبت شده است. او از همان اول ورودش به سپاه، جزو نیروهای مبارزه با ضد انقلاب در طرح جنگل بوده است. هنوز جنگلهای شمال ردپای او و دوستانش در تعقیب ضد انقلاب و تارومار کردنشان را به یادگار نگه داشته است. او بعد از شکست دادن ضد انقلاب در شمال کشور، در سال ۱۳۶۱ وارد جبهههای جنگ شده است.
در هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به عنوان نیروی پاسدار حضور داشته و یکی از نیروهای اطلاعات-عملیات، معاون فرماندهی و رئیس ستاد لشکر ویژهی ۲۵ کربلا بوده که شب و روز چشمهایش را به دوربین میسپرد و به دل دشمن میزد. دیدههایش از جبههی عراقیها وقتی روی کالک و نقشه مینشستند، پایهگذار طراحی عملیات میشدند.
تقی مهری اصالتاً اهل روستای مهر از توابع سبزوار است که امروز جز شهرستان داورزن استان خراسان رضوی است. وقتی او در قنداق بوده، پدر و مادرش در سال ۱۳۴۰ به گرگان میآیند. پدرش حسین و مادرش فاطمه فیضآبادی است. او در خانوادهی پرجمعیت بزرگ شده است. پنج برادر و چهار خواهر دارد. پدرش باغبان بود و مادرش هم خانهدار.
چیزی که از پدرش میگوید، اذان گفتم او در هر شرایطی است. حتی وقتی در اتاق عمل و نمیهبیهوش بوده، در وقت نماز اذان میگوید. بزرگ شدن در کنار این پدر باعث شده تقی مهری فردی صبور باشد. آرام و شمرده حرف میزند و همین ویژگیها در شناساییهای جنگ به کمکش آمده است. او برای بررسی تحرکات عراقیها ساعتها روی دکل دیدبانی نشسته و به جبههی عراقیها از چشمی دوربین نگاه کرده و گزارش نوشته است. یا اینکه ساعتها کنار اروند رود نشسته و جز و مد این رودخانهی وحشی را ثبت کرده تا غواصان هنگام عبور از اروند مشکلی نداشته باشند.
در بخشی از این کتاب آمده است؛ هر کس برای اولین بار او را میدید، در همان نگاه اول چشمهای آبیاش او را جذب میکرد. چشمهای رنگیاش به او جذبه خاصی داده بود. همیشه پیش خودم میگفتم: «حتماً عراقیها هم پشت دوربین وقتی چشمهایش را میبینند؛ از جذبه نگاهش میترسند و تکان نمیرند!»
انتهای پیام/ 121