به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، کتاب «تفنگچی ایل» بخشی از خاطرات سردار سرتیپ دوم احمد گراوند است که توسط رضا کاظمی بهنگارش در آمده و انتشارات صریر آن را در ۱۴۲ صفحه روانه بازار نشر کرده است.
در مقدمه کتاب آمده است؛ ثبت خاطرات اقشار و اصناف مختلف یکی از راههایی است که بهدرک عمیقتر از یک کشور، بهویژه در برهه و بزنگاهی خاص کمک میکند. هر کدام از این روایتها بهجورچینی میماند که مجموع آنها در نهایت به تصویری واضحتر از وقایع تاریخی خواهد انجامید.
هیچ کس نمیتواند اهمیت هشت سال دفاع جانانه مردم ایران در برابر تجاوز نظامی ارتش بعث عراق را انکار کند. اهمیت این مقطع بهحدی است که جا دارد خاطرات تک تک کسانی که درگیر این جنگ بودهاند، از فرماندهان تا سربازان و نیز زنان و مردانی که بهشکل مستقیم و غیرمستقیم نقشی در آن داشتند، بهدقت ضبط و ثبت شود: کاری که دیگر کشورهای نیز معمولا پس از پایان نبردها به آن دست زدهاند. این خاطرات میتواند به کرّات در آفرینشهایی از قبیل دلستاننویسی، فیلمنامهنویسی و غیره مورد استفاده و رجوع اهل فن باشد.
با چنین ذهنیتی و در یکی از روزهای تابستان ۱۴۰۰ با سردار سرتیپ دوم احمد گراوند قرار ملاقات گذاشتم. خاطرات او و دیگر همکاران پیشکسوت و بازنشستهشان از سوی دفتر مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی سازمان عقیدتی سیاسی فراجا ضبط و ثبت شده میشد.
مسوولیت اجرای این پروژه به عهده آقای مرتضی سرهنگی و ساسان ناطق بود و من نیز بهواسطه این عزیزان با عنوان نویسنده دعوت به همکاری شدم. با تقسیمبندی سالهای زندگی راوی به دوران کودکی، جوانی، دوران دانشکده و ورود به ژاندارمری، دوران جنگ و دفاع مقدس و دوران پس از جنگ و ادغام ژاندارمری، جلسه ضبط خاطرات او به صورت مفید نزدیک به ده ساعت طول کشید. در خلال نوشتن هم تا سه ماه به دفعات با آقای گراوند تلفنی صحبت کردم تا زمان و جزئیات دقیقتری از خاطرات را به کتاب اضافه کنم.
در بخشی از این کتاب آمده است: تامین راهآهن ایران _ترکیه، مخصوصا در مسیری که از درهی قطور میگذشت، به نیروهای مردمی واگذار شده بود که اصطلاحا به آنها «جوانمردان ژاندارمی» میگفتند. معمولا هم از اهالی روستاهای اطراف یا عشایر و کسانی که به این کار علاقه داشتند، انتخاب میشدند. مسوولیت نگهداری و امنیت هر دو کیلومتر از راهآهن به دو نفر از این نیروها سپرده میشد. آنها در قسمت خودشان، وسط مسیر اتاقکی میساختند که بشود از آن به عنوان پایگاه استفاده کرد.
همیشه باید یک نفر در پایگاه میبود و به همهی آنها نیز اسلحهی سازمانی ژاندارمری تحویل داده شده بود. از طرف هنگ هم به صورت مداوم بر آنها نظارت انجام میگرفت که خللی در امنیت این خط آهن پیش نیاید.
برای این نیروها از میان خودشان یک فرمانده هم تعیین میکردیم که علاوه بر اینکه بر پایگاهها نظارت میکرد، واسط آن نیروها با هنگ بود و هر مسئلهای که پیش میامد، به ما منعکس میکرد.
انتهای پیام/ 121