به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، سناریوی رژیم اسرائیل و امریکا در واپسین حمله به غزه، تبدیل این باریکه به یک قبرستان بزرگ بود که شهروندانِ آن فقط مخیر بودند بین سه گزینه مرگ آنی، زجرکششدن و زندهبهگوری، یکی را انتخاب کنند.
هرچند هم تلآویو و امریکا و هم متحدان غربی و عربیشان میدانستند محور مقاومت، تماشاگرِ منفعلِ تراژدی غزه نخواهد بود، اما ظهور جبهه دوم درگیریها را از مناطقی، چون جنوب لبنان محتملتر میدیدند. در این میان ناظران بینالمللی ضمن دعوت طرفین به خویشتنداری، احتمال سرایت کورِ آتش به دیگر کشورهای غرب آسیا را قویتر از هر گذاره دیگری میپنداشتند.
تحلیلگران به واسطه همین دیدگاه، چند هفته بعد از شروع حمله رژیم اسرائیل، با خوشبینی عنوان میکردند که حامیان منطقهای فلسطین ضمن اعلام حمایت از مردم غزه، دورتر از میدان درگیری ایستادهاند یا مبارزه بیرون از غزه را در مقیاسی دقیق و محدود نگه داشتهاند. به عبارت سادهتر، از ابتدا محور مقاومت را بین دو گزینه «جنگ» یا «انفعال» محصور دیده و با این مقدمه، آنها را به واکنش محتاطانه، ضمن حفظ پرستیژ حمایتی متهم میکردند.
در این میان، نبرد نابرابر در غزه، بمباران بیمارستانها و پناهگاهها، به رگبار بستن کودکان، آوارگی و گرسنگی ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نگرانشان بی گناه اگرچه وجدانها را به درد میآورد، اما در واقعیت هیچ تأثیری در جهانِ بیرون از غزه بهویژه میان بازیگران فرامنطقهای و همپیمانان رژیم صهیونیستی نداشت.
فقط با درک کامل چنین پیشزمینهای است که ارزش راهبردی عملیات موشکی و پهپادی یمن خود را نشان میدهد؛ عملیاتی که جنگ و تبعاتش را به خانه متحدان تلآویو برد!
راهبرد نخست؛ ضربات هدفمند
حمله «گسترده» و «زمینی»، تاکتیک سنتی پیکارهای قدیمی است؛ همانند روشی که رژیم اسرائیل نهایتا در واکنش به عملیات «طوفان الاقصی» حماس پیش گرفت.
این در حالی است که با پیچیدگی منازعات و ظهور تکنولوژیهای پیشرفته، حملات هدفمند و نقطهای نتیجه را تعیین میکند. رژیم صهیونیستی اگرچه گرانترین و مدرنترین تجهیزات نظامی را در اختیار دارد، اما به دلیل انگاره و سیستم تفکر بدویاش، جنگ را مساوی «کشتار» و قدرت را مساویِ «زور» میداند. تلآویو با همین دیدگاه، وارد نزاع بیهدفی در غزه شد که تمام اندوختههای دیپلماتیک و سیاسیاش را به باد داد و در این میان ناگهان خود را با یمنی مواجه دید که با چند حمله محدود و معدود، شاهرگ اقتصادی او را نشانه گرفته است؛ بدون اینکه حتی یک قطره خون ریخته شود!
راهبرد دوم؛ حمله به شاهرگ اقتصادی
محاسبههای خوشبینانه در روزهای ابتدایی حمله رژیم صهیونیستی به خاک غزه حاکی از این بود که جنگی یکساله نزدیک ۴۴ میلیارد دلار برای تلآویو هزینه خواهد داشت که روی کاغذ، هزینهای زیاد، اما قابل پرداخت به نظر میرسید؛ هرچند که به اعتقاد ناظران این رقم خیلی هم واقعی نیست و احتمالا ارزانتر فاکتور شده تا فشار افکار عمومی میان حامیانِ مالی و مالیاتدهندگان امریکایی را کم کند؛ اما با شلیک موشکها و پهپادهای انصارالله یمن، حسابوکتابها به هم ریخت و هزینههای دیگر روی میز آمد.
بر اساس برآورد بانک جهانی، ۳۴ درصد از تولید ناخالص داخلی رژیم صهیونیستی به تجارت کالا بستگی دارد. اشغالگران نزدیک به ۹۹ درصد کالاهای مبادلاتیشان را از طریق آبراهها و کشتیرانی وارد و صادر میکنند. بخش عمدهای از این واردات، شامل مواد غذاییای است که در اراضی اشغالی قابل تولید نیست و همین سه مولفه بهوضوح به یمن نشان داد کجا را هدف قرار دهد.
تأثیر فوری حمله یمن بر تجارت دریایی رژیم اسرائیل، خود را در تغییر مسیر کشتیها و انتخاب راههای طولانیتر یعنی یک، دور قاره آفریقا نشان داد. تلآویو همچنین ناچار شد به حملونقل پرهزینه هوایی متوسل شود و در این میان نرخ بیمهنامه کشتیهایی که کالای موردنیاز رژیم صهیونیستی را حمل میکنند، هر روز بالاتر میرود.
حملات موشکی و پهپادی اخیر به بندر «ایلات» در کناره دریای سرخ هم نه تنها امنیت رژیم اسرائیل، بلکه جاهطلبیهای اقتصادی از جمله درآمد حیاتی گردشگری صهیونیستها را تهدید و تضعیف کرد. ایلات، همان لنگرگاهی است که از سه سال پیش و در پی توافقنامه عادیسازی روابط رژیم اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین، قرار بود مهمترین خط لولهای باشد که نفت امارات را منتقل کند. این تحولات در کنار ناآرامیهای پیشینی سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی قبل از طوفان، کاهش ذخایر خارجی، استقراض اجباری و انقباض مالی، اقتصاد این کشور را آسیبپذیرتر از همیشه کرده است. کاهش ۷۰ درصدی سرمایهگذاری در چارچوب عقبنشینی سرمایهگذاران و خروج جمعی مهاجران به کشورهای مبدأ، تنها بخشی از وجوه شکننده اقتصاد رژیم اسرائیل است و یمن همان گونه که در گذشته نشان داد، بهخوبی پاشنه آشیل اقتصادی طرف مقابل را شناسایی کرده است!
راهبرد سوم؛ سیگنال به متحدان تلآویو
«بابالمندب» فقط گذرگاه حیاتی رژیم اسرائیل نیست؛ این تنگه آبی و استراتژیک، حلقه وصل تجارت شرق و غرب آسیا با اروپاست که در جوار کانال سوئز، ۳۰ تا ۴۰ درصد ترافیک کانتینری جهان را از خود عبور میدهد. برآوردها حاکی از این است که ۱۲ تا ۱۵ درصد تجارت جهانی از این آبراهه میگذرد و برای انتقال ۷ تا ۱۰ درصد نفت و ۸ درصد گاز مایع طبیعی از این مسیر استفاده میشود. آمارها نشان میدهد روزانه فقط ۶ میلیون بشکه نفت از طریق این آبراه از آسیا به اروپا میرود. اگر این مسیر دریایی به هر دلیل غیر قابل استفاده باشد، کشتیها و شناورها باید برای رساندن محمولههای خود کل قاره آفریقا را دور بزنند. حجم مراودات تجاری در بابالمندب، ارزش ژئوپولیتیکی یمن را در طول تاریخ منحصر به فرد کرده است؛ چرا که این کشور در تقاطع شاخ آفریقا و عربستان سعودی، بر تنگه بابالمندب، گذرگاه کلیدی انرژی جهان مشرف است.
با این حال، روزی که «انصارلله» بازوی نظامی یمن از رژیم اسرائیل خواست به کشتار و محاصره غزه پایان دهد وگرنه با واکنش جدی آنها مواجه میشود، خیلی جدی گرفته نشد. حتی تصرف کشتی «گلکسی لیدر» از سوی یمن، یک اقدام «نمادین» برای حمایت از مردم غزه تلقی شد و رژیم اسرائیل تلاش کرد با بیتفاوت نشاندادن خود به این موضوع و طرح ادعاهایی مبنی بر اینکه ارتباطی با محموله توقیفی ندارد، از وزن عملیات انصارالله بکاهد.
تشدید حملات موشکی و پهپادی یمن به بندر ایلات و کشتیهایی که محمولههای اسرائیلی جابهجا میکردند نیز از سوی تلآویو در زمره حرکات «ایذایی» قلمداد و طبقهبندی شد. اما متحدان سیاسی و غربی رژیم اسرائیل که کشتیها، محمولهها و سرمایههای شناورشان در آبهای دریای سرخ و دریای عدن را در خطر میدیدند، با تلآویو همنظر نبودند. چنانچه تا امروز پنج شرکت بزرگ حملونقل دریایی بینالمللی اعلام کردند ترانزیت کالا از طریق دریای سرخ را تا اطلاع ثانوی به تعلیق درآوردهاند؛ شرکتهایی که حدود نیمی از بازار جابهجایی بار به صورت کانتینر در جهان را در اختیار و انحصار دارند.
نخستین شرکتی که اعلام کرد فعلا به کشتیهایش جوز عبور از گذرگاه «بابالمندب» را نمیدهد، کشتیرانی مرسک دانمارک (APM-Maersk) بود که یکی از بزرگترین ناوگانهای کشتیرانی کانتینری را در اختیار دارد. حجم کالای جابهجا شده توسط این شرکت بیش از ۴۰ میلیون کانتینر است. مرسک ۳۰۰ کشتی دارد که با آنها کالاهای حساس، نفت، گاز مایع و مشتقات نفتی را جابهجا کرده و ۲۰ درصد بازار نقلانتقالات را در اختیار دارد.
شرکت آلمانی «هاپاگ-لوید» (Hapag – Lloyd) دومین کمپانی حملونقل دریایی بود که سفر شناورهایش از مسیر دریای سرخ را معلق کردند و متعاقب آن شرکتکشتیرانی مدیترانه «اماسسی» (MSC) که با ۸۰۰ کشتی در زمینه تجارت کالاهای مختلف از جمله، دارو و مواد قابل انفجار فعالیت میکند و بزرگترین ناوگان تجاری دریایی جهان به شمار میآید، اعلام کرد از این مسیر پرهیز خواهد کرد. شرکت فرانسوی «سیاماِی سیجیام» (CMA-CGM) هم که ناوگان گستردهای متشکل از ۵۹۳ کشتی دارد، خبر داد از مسیرهای جایگزین استفاده میکند.
نفت «بریتیش پترولیوم» یا «بیپی» بریتانیا نیز اخیراً به اکثر شرکتهای کشتیرانی جهان پیوست و مسیر نفتکشهای خود را از دریای سرخ منحرف کرد. شرکت «اور گرین» هم اعلام کرد کشتیهای کانتینری خود را ملزم خواهد کرد تا سفرهایشان را از این طریق «تا اطلاع ثانوی» متوقف کنند. شرکت بینالمللی «اورینت اورسیز کانتینر لاین» (OOCL) از جمله بزرگترین شرکتهای حمل و نقل در دنیا هم به تازگی خبر داد صادرات و واردات انواع کالا به سرزمینهای اشغالی را متوقف خواهد کرد.
فهرست کمپانیهایی که به کشتیهایشان فرمان عقبگرد از دریای سرخ و بابالمندب میدهند، هر روز طولانیتر میشود. اگرچه یمن اعلام کرده فقط به کشتیهایی اجازه تردد نمیدهد که کالاهایی به مقصد یا از مبدأ رژیم صهیونیستی حمل میکنند، با این حال «سرمایه» بسیار فرّار است و ریسک تردد در دریایی که موشکها و پهپادها بر آن سایه انداخته، هزینهای است که شرکتهای تجاری مایل به پرداخت آن نیستند. عقبنشینی غولهای کشتیرانی، به منزله اختلال و تعلل در حملونقل کالاهای بسیار ضروری ازجمله انرژی است که تبعات جنگ در غرب آسیا را به خانه متحدان اروپایی تلآویو برد و حال تداوم جنگ در غزه، تهدید بزرگی برای تجارت و اقتصاد جهانی است!
راهبرد چهارم؛ مانور تبلیغاتی
یمن به اهمیت این نکته واقف است که عملیات نظامی زمانی اثرگذاری بیشتر خواهد یافت که در حوزه اطلاعرسانی بازتاب مناسب و مطلوبی داشته باشد.
«انصارالله» یمن مانند سایر نیروهای منظم نظامی به این درک رسیده که توفیق حداکثریاش در گرو بهرهگیری از فناوری در صنایع نظامی و بازنمایی این فناوری در حوزه تبلیغاتی است. هشدارهای طبقهبندیشده و پیشرویهای پلکانی یمن در حملات موشکی و پهپادی در دو ماهونیم اخیر بعد از حمله صهیونیستها به غزه، از شطرنج هوشمندانهای حکایت داشت که جنبه عملیاتی و جنبه تبلیغاتی را بهموازات هم پیش برد و دست یمن را هم در «بابالمندب» و هم پای میز مذاکرات به دست بالاتر تبدیل کرد.
راهبرد پنجم؛ بازدارندگی و فشار برای توقف جنگ
فلسفه وجودی «انصارالله» یمن در کشاکش حمله ائتلاف عربستان، دفاع در برابر تجاوز و منصرف کردن طرف مقابل از ادامه جنگ بود. جنگ یمن، هزینههای مالی و انسانی زیادی به این کشور تحمیل کرد و در نیمه نبرد بود که عملیاتهای پهپادی و موشکی یمن به ابزاری موثر تبدیل شد تا طرف مقابل را متقاعد کند که به جنگ پایان دهد. یمن مشابه همین رویکرد را در قبال حملات رژیم صهیونیستی به غزه اتخاذ کرده و از روز اول حملات تا کنون تنها شرط توقف عملیات موشکی و پهپادی خود را، توقف حمله و محاصره غزه از سوی صهیونیستها عنوان کرده و به آن ملزم بوده است.
راهبرد ششم؛ «قدرتنمایی» محور مقاومت
بسیاری از تحلیلگران، بزرگترین تحول دوماهونیم اخیر را ظهور یمن به عنوان بازیگر جدید منطقهای میدانند؛ هرچند که این کشور همیشه بهواسطه موقعیت ژئوپولیتیکیاش دارای جایگاه ویژهای بوده، اما عملیاتهای هوایی در دریای سرخ، سبب شد هم جنگ غزه از منظری دیگر در کانون توجه جهانیان قرار بگیرد و هم یمن توان تاثیرگذاری بر تحولات منطقهای را به رخ بکشد.
راهبرد هفتم؛ توان پهپادی
جنگهای عصر حاضر را جنگهای فناوری و نتیجه میدانند؛ در این نبرد، جبهههایی احتمال توفیق بیشتر دارند که به فناوریهای حوزه سایبری و هواوفضا مجهز هستند. دیدگاههای فعلی موید این است که در دنیای امروز، فناوریها یادشده، موعِد، شیوه و حتی زمان پایان منازعات را تعیین میکنند. در جهان و جنگهای تازه، سطوح و خطوط هوایی نقشی بهمراتب اثرگذارتر از پیکارهای زمینی و دریایی دارند و ازاین منظر بسیاری معتقدند «پهپادها» آینده منازعات را تعیین میکنند.
تولید پهپادها هم از نظر اقتصادی بهصرفهتر است و هم انهدام یا مقابله با آنها با موشکهای پدافندی، هزینه زیادی به جبهه مقابل تحمیل میکند؛ برای مثال تولید یک موشک زمین به هوا بیش از یک میلیون یورو هزینه دارد و با آن به پهپادی شلیک میشود که در پارهای موارد قیمت آن به ۳۰هزار دلار نیز نمیرسد؛ عددی که نشان میدهد هر پهپاد به مقصدنرسیده و سرنگونشده دستکم یک میلیون یورو به طرف مقابل ضرر زده است! ناظران، نقطهعطف تحول قدرت یمن را دستیابی به توان پهپادی میدانند و معتقدند ارتشهای پهپادی، بخشی از «آینده» نظامی جهان به شمار میآید که یمنیها «امروز» آن را در اختیار دارند.
راهبرد هشتم؛ تقویم مبهم جنگی
ژنرالهایی که عملیاتهای نظامی یمن را دنبال و تحلیل میکنند، بر این قاعده که زمان حملات یمن قاعدهمند نیست، اتفاق نظر دارند. نیروی مسلح یمن، هیچگاه به حملات روزانه یا تکرار عملیات در یک بازه تاریخی و تقویمی منظم مقید نبودند و همین انصارلله را به شدت پیشبینیناپذیر و رادارگریز کرده است. این ویژگی سبب شده عملیاتهای نظامی یمن اثرگذاریاش را قربانی افراط نکند. یمن به این قانون طلایی جنگ واقف است که استفاده دائمی از ابزارهای تهدید چه نظامی و چه تبلیغاتی، اعتبار آن را مخدوش میکند و قدرت روانیاش را از دست داده و عادی میشود. از این رهگذر میکوشد در قاب یک «تهدید تأثیرگذار» باقی بماند و از کارتهای بازیاش در میدان و دیپلماسی بهموقع استفاده کند.
در دنیای امروز، قدرت بیشتر به بازیگری تعلق میگیرد که ابزار قدرتمندتری داشته باشد و یمن تا اینجای کار توانسته به واسطه این راهبردهای هوشمندانه، توازن نابرابر نزاع در غزه را تغییر داده و هزینههای غیرمستقیم حمایت از تلآویو یا بیتفاوتی کشورها به جنگ غزه را بالا ببرد. یمن در هفتههای اخیر نشان داده میتواند تلآویو و متحدانش را تحت فشار اقتصادی قرار داده و از یک «دردسر کوچک» به یک «تهدید امنیتی بزرگ» برای رژیم صهیونیستی بدل شود. ناکارآمدی گزینه «تحریم» و نزاع نظامی با یمن در ده سال اخیر، سبب شده امریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان غربی و عربی تلآویو برای انتخاب گزینههای تقابلی، سردرگم باشند؛ چراکه یمن هنوز میتواند به رژیم اسرائیل و همپیمانانش بهخصوص معدود کشورهای اسلامی که تن به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی سپرده بودند، فشارهای بیشتری وارد کند.
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/ ۱۳۴