سردار «حمیدرضا رستمیان» همرزم سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در مازندران به بیان خاطراتی از حاج قاسم پرداخت.
سردار «رستمیان» در ابتدا با یاد و نام خدا و گرامیداشت یاد و خاطره شهدا اینگونه سخن آغاز کرد: یگان ویژه ۲۵ کربلا، پس از اجرای سلسله عملیاتهای نصر (محرم) در آبان، آذر و دی ۹۴، که با حماسهسازی شهدای عظیمالشانی همچون «محرمعلی مرادخانی»، «محمد شالیکار»، «عبدالرحیم فیروزآبادی»، «روح الله صحرایی»، «مصطفی شیخ الاسلامی»، «اسماعیل خانزاده» و جانبازی و ایثارگری سایر رزمندگان یگان بوقوع پیوست، رقم خورده بود.
نماز جماعت پشت سر فرمانده دلها صفا و لذت بیشتری داشت
وی به ذکر خاطرهای از حاج قاسم پرداخت و ادامه داد: در آخرین روزهای حضور رزمندگان مازندران قهرمان در جنوب غربی حلب سوریه، تلفن همراهم بصدا درآمد. با خودم گفتم: «خدا این کیه که با ما کار داره؟» ارتباط برقرار شد. گفتم: «بفرمایید!» گفت: «الو، من فلانی هستم. خدا قوت. ما انشاءالله با حاجی، موقع نماز ظهر و عصر پیش شما هستیم...» گفتم: «خوب توفیقی برای ماست...» گفت: «حاجی دوست داره رزمندگان لشکر کربلا را ملاقات و ازشون تشکر کنه...» گفتم: «به امید خدا، در خدمتیم؛ بیصبرانه منتظریم.»
این فرمانده جبهه مقاومت با بیان اینکه ساعت ۱۲ ظهر بوقت سوریه بود، گفت: رزمندگان در ساختمان گردان امام سجاد علیه السلام تجمع کرده بودند و منتظر اقامه نماز و سپس دیدار با فرمانده دلها بودند. نیم ساعت بعد از اذان ظهر، منتظر حاج قاسم عزیز ماندیم تا مهمان و یا میزبان اصلی برسد، ولی تاخیر صورت گرفت.
همرزم حاج قاسم ادامه داد: با مشورت حاج آقا فرخی (امام جماعت یگان) نماز ظهر و عصر را خواندیم و با پایان نماز عصر، حاج قاسم عزیز وارد ساختمان فوق شدند. ایستادیم وعرض ادب و احترام دوستانه انجام گرفت. حاج قاسم عزیز در ابتدای ورود سوال کرد: «نماز ظهر و عصر را خواندید...؟» گفتم: «بله حاج آقا. شما تاخیر داشتید نماز ظهر و عصر را خواندیم.» گفت: «اجازه بدید نماز ظهر و عصر را بخونم.» و ادامه داد: «یکی پیشنماز بشه تا نماز را به جماعت بخوانیم.»
سردار رستمیان ادامه داد: من به حاج آقا فرخی اشاره کردم که بیایید دوباره نماز ظهر و عصر را بخوانید. حاج آقا فرخی گفت: «من نمازم را خوندم، شما خودتون بخونید...» منم هم به سردار سلیمانی گفتم: «حاج آقا، خودتون پیشنماز بشین تا ما هم فیض ببریم.» سردار دلها، بدون معطلی جلوی صف ایستاد و ما توفیق یافتیم نماز جماعت را پشت سر او بخوانیم. بهنظرم، آن نماز جماعت، پشت سر فرمانده دلها، صفا و لذت بیشتری داشت. آرامش خاصی بر روح و روان ما حاکم شده بود.
دیدار یک ساعته رزمندگان ۲۵ کربلا با حاج قاسم
وی که فرماندهی یگان عملیاتی ۲۵ کربلا را به عهده داشت، اینگونه ادامه داد: در صف نماز جماعت آن روز، دوست و یار همیشگیاش، شهید پورجعغری و شهیدان «رحیم کابلی»، «حسین مشتاقی»، «سید رضا طاهر»، «رضا حاجیزاده» و... بودند. شهید «حسن رجاییفر» مجروح شده و در بیمارستان حلب و شهید «محمود رادمهر» و... در میدان نبرد بودند.
همرزم سردار سلیمانی افزود: پس از نماز، سردار دلها در وسط رزمندگان لشکر کربلا نشست و با دستش اشاره کرد که همه بنشینید. همه نشستند، داخل ساختمان جایی برای نشستن همه رزمندگان نبود؛ لذا عدهای در بیرون ساختمان ایستاده بودند و عدهای هم نگهبان محوطه بودند تا خطر و تهدیدی بوجود نیاید. عدهای هم مثل شهید «محمود رادمهر»، دیدهبانان، نیروهای تخصصی ادوات، آماد، مخابرات و... مشغول پیگیری امورات جاری بودند.
این فرمانده جبهه مقاومت خاطره آن دیدار را اینگونه ادامه داد: همه بگوش بودند تا بیصبرانه، سخنان سردار دلها را بشنوند. همه رزمندگان در کنار هم فشرده نشستیم. برابر رسم و ادب، کنارش قرار گرفتم، دست را بسمتش دراز کردم تا دلها بهم نزدیکتر شود. سلام و احوالپرسی کردیم و از سردار سلیمانی کسب اجازه کردم تا مطالبی را بعنوان فرمانده یگان ویژه ۲۵ کربلا ارائه کنم.
فرمانده یگان ویژه ۲۵ کربلا ادامه داد: سردار سلیمانی به من اجازه سخن داد و گفت: «بفرمایید.» من هم در روبروی او ایستادم و شروع به سخن کردم. او به بنده نگاه میکرد و کلمات و جملات گوش میداد. بعد از خیرمقدم، از حماسههای لشکر ویژه ۲۵ کربلا و لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس و آن روزهایی که این دو لشکر در شبه جزیره فاو، کربلای شلمچه، ارتفاعات ملخور، خورنوازان، خرمال، دوجیله و... میجنگیدند، گفتم. از حماسههای شهدا، جانبازان، رزمندگان یگان ویژه ۲۵ کربلا، در این مرحله حضور در جنوب غربی حلب و فتوحات آنان در تصرف شهرکها، روستاها، مناطق حساس منطقه مطالبی شرح داده شد. از شهدای عظیمالشان لشکر کربلا در سلسله عملیاتهای نصر (محرم)، شهید «عبدالرحیم فیروز آبادی»، شهید «مصطفی شیخ الاسلامی»، شهید «روح الله صحرایی»، شهید «محمد شالیکار»، شهید «محرمعلی مرادخانی»، شهید «اسماعیل خانزاده» و حماسههای آنان گفته شد.
سردار رستمیان با بیان اینکه در پایان صحبتهایم از فرمانده مقتدر و مخلص خواستم تا حضور بعدی رزمندگان لشکر در دفاع از حرم و حریم اهل بیت علیهم السلام را بدون نوبت دستور بفرمایند، گفت: با ذکر صلوات سخنان خود را پایان دادم و بعد از اینکه همگی صلوات فرستادند. برادر مداح «حسین قنبری» گفت: «اگر فرصت بدین، چند دقیقه ذکر حماسه کنم؟» اشارهای به سردار دلها کردم و گفتم: «حاج آقا اگر اجازه بدین، برادر مداح خیلی کوتاه چند جملهای از حماسهها و تجدید میثاق با حضرت زینب کبری (س) بیان کنند.»
سردار دلها اجازه داد و گفت: «فقط کوتاه باشه» با اشاره به برادر مداح گفتم که خیلی کوتاه و خلاصه انجام بدهد. مداح حداکثر در پنج دقیقه گفت، ما از مداحی کوتاه و عمیقش لذت میبردیم. اما سردار دلها اشک میریخت و به عمق معانی مطالب مداح توجه میکرد. ماها هم با دیدن چهره نورانی فرمانده دلها حاج قاسم عزیز، لذت میبردیم و کمی هم اشک میریختیم. با پایان مداحی، رزمندهای با صدای رسا گفت: «سردار عزیز، مطلبی دارم اجازه میدهید بگویم؟» حاج قاسم سلیمانی گفت: «بفرمایید» آن رزمنده گفت: «ما دوست داریم بازهم برای دفاع از حرم و حریم اهل بیت علیهم السلام بیاییم. شما دستور بفرمایید دیگر در نوبت اعزام قرار نگیریم و بدون نوبت اعزام شویم.»
مجوز ورودتان به جبهه مقاومت را از بانوی دمشق بگیرید
فرمانده یگان ۲۵ کربلا ادامه داد: سردار سلیمانی، قبل از شروع سخنرانیاش، در جواب آن رزمنده گفت: «خوب بیایید ما پذیرا شما هستیم.» آن رزمنده گفت: «ما را توی نوبت میگذارند.» سردار گفت: «درسته که بنده فرمانده و همه برنامه ریزیها با تدبیر و تصمیم ما انجام میگیرد. ولی شماها باید مجوز ورودتون به جبهه مقاومت اسلامی را با اشک و ناله و التماس از حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) بگیرید. اول از او بخواهید و بعد هم ما بستر حضورتون را فراهم میکنیم.» همه انشاءالله گفتیم و منتظر سخنان اصلی سردار دلها شدیم.
سردار رستمیان افزود: سخنرانی سردار سلیمانی با پاک کردن اشکهایش و با نام خدای مهربان شروع شد. در دل و فکرمون نگرانی امنیتی وجود داشت، نکنه خدای نکرده گلولههای دشمن بر سقف ساختمانی که نشسته بودیم فرود بیاید و اتفاقات ناگواری رخ بدهد. اقدامات تأمینی و ایمنی را انجام داده بودیم، تعدادی از همرزمان در بیرون از محوطه باز و پوشیده از درختان زیتون و تعدادی بر روی ساختمانها با نگاه تیزبین خود منطقه را کنترل میکردند.
ما به حضورتان در جبهه مقاومت اسلامی نیازمندیم
وی به سخنرانی حاج قاسم در جمع رزمندگان مازندران اشاره کرد و گفت: حاج قاسم آرام و مهربانانه لب به سخن گفتن گشود و گفت: «خدای را شاکرم، که توفیق حضور در جمع شما رزمندگان و فرماندهان لشکر ۲۵ کربلا را دارم. از جهادتون و موفقیتهای میدانیتون در سلسله عملیاتهای نصر (محرم) که باعث ناکامیهای دشمنان شد ممنونم.
بله در دوران دفاع مقدس، ما با لشکر ۲۵ کربلا در جاهای مختلف در کنار هم بودیم و این دو لشکر در کنار سایر یگانها حماسهها آفریدند، سلام الهی بر شهیدان عظیم الشان. انشاءالله، ما را در این مأموریت سنگین و سخت که در برابر استکبار جهانی میجنگیم کمک و یاری کنید. ما به حضورتون در جبهه مقاومت اسلامی نیازمندیم.
بهلطف حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س)، دشمنان پوزهشان بر خاک مالیده شده است، ولی همچنان باید در برابر آنان ایستادگی و مقاومت کنیم تا بشریت و مسلمانان منطقه و هموطنانمان از شر تکفیریهای ملعون و اربابان آنان در امنیت و آرامش بهسربرند. همه وظیفه داریم که از آقایمون، مولایمون، رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع کنیم. ارزش و عیار جهادمون به اطاعتپذیری حضرت آقاست. متاسفانه عدهای همراهی نمیکنند و گوش بفرمان نبوده و مدافعان حرم و حریم اهل بیت علیهم السلام را زیرسوال میبرند. عدهای، نگران شکم و خوراک مردم هستند، ولی نگران امنیت ملت بزرگ ایران نیستند و...»
وقتی حاج قاسم در محاصره رزمندگان مازندران قرار گرفت
سردار رستمیان با بیان اینکه اینها صحبتهای حاج قاسم در جمع بچههای مازندران بود، افزود: پس از سخنرانی فرمانده عزیز، فضای دیگری حاکم شد؛ رزمندگان اسلام، بیصبرانه سردار دلها را به آغوش گرفته، روبوسی، عکسهای یادگاری، فیلمبرداری کوتاه، تبادل یادگاری (چفیه، انگشتر و...) حدود ۱۵ دقیقه سردار دلها در محاصره رزمندگان اسلام قرار داشت. خسته شده بود، رزمندگان لشکر با عشق و علاقه شدید با او مصافحه میکردند. جدایی رزمندگان با حاج قاسم شدنی نبود.
این فرمانده جبهه مقاومت با بیان اینکه با دیدن صحنه اینچنینی لحظاتی عصبانی شدم، افزود: در همان حال چند نفر از بچهها را کشیدم و با صدای بلند به آنها گفتم: «بسه دیگه، بنده خدا را خسته کردید. قراره چند جای دیگه بره و...» سردار سلیمانی بهسختی خودش را از جمع رزمندگان جدا کرد و از ساختمان مربوطه خارج شد. اما در حال رفتن به بیرون از ساختمان باز هم عده دیگری دورش حلقه زدند تا روبوسی کنند و عکسهای یادگاری بگیرند.
وی با اشاره به اینکه مدت حضور سردار سلیمانی عزیز و همراهان در بین رزمندگان اسلام حدود یک ساعت طول کشید، بیان کرد: یکی از همراهان سردار گفت: «ما هر جا دیدار میریم حداکثر ۲۰ دقیقه بیشتر نیست، ولی رزمندگان لشکر توفیق همنشینی یک ساعته را با سردار سلیمانی داشتند.»
سردار رستمیان عنوان کرد: دقایقی بعد، فرمانده دلها از ما خداحافظی کرد و رفت. من هم خطاب به رزمندگان لشکر گفتم: «برادران عزیز، کار خوبی نکردین، بنده خدا نزدیک بود تحت فشار جسمی شما از دست بره. برای چه اینقدر از کنترل خارج شده بودید؟» به مزاح ادامه دادم: «خیلی نامرد هستید، فرمانده شما بنده هستم، اصلا ما رو تحویل نگرفتید که هیچ، حرف بنده را هم در این لحظات خوب گوش نکردید.»، اما یک لحظه در جمع رزمندگان احساس کردم، یک نفر بنده حقیر را بر روی کتفهایش قرار داده و ابراز محبت میکنند و شعار میدادند. هر کاری کردم خودم را از روی کتف آن رزمنده پایان بیارم، نشد که نشد. چند دقیقهای، ما را شرمنده حماسه سازیهای خودشان کردند.
این فرمانده جبهه مقاومت با بیان اینکه در این ماموریت، این دیدار اثر روحی و روانی بالایی داشت و همه رزمندگان شارژ و آماده برای مأموریتهای بعدی شدند، ادامه داد: در این دیدار، نگران تعدادی از بچهها، از جمله نیروهای ادوات، آماد و... بدلیل حضور در خط مقدم و پشتیبانی آتش از سایر یگانهای جایگزین، بودیم که توفیق دیدار براشون محقق نشده بود. عدهای دلسوزیشان را میکردند که حیف شد سایر دوستان، بویژه برادر «محمود رادمهر» در این ملاقات نبودند.
سردار رستمیان از این دیدار بعنوان یکی از بهترین توفیقات در این مرحله از مأموریت یاد کرد و افزود: این خاطره به زیبایی در اذهان و خاطرات همه رزمندگان اسلام ثبت شد و تا ابد ماندگار خواهد بود.
وی به تأثیر حضور حاج قاسم در جمع رزمندگان اشاره کرد و گفت: حضورش در بین رزمندگان بدون مرز مازندرانی حاضر در یگان ویژه ۲۵ کربلا، بر ارادههای انقلابی و جهادیمون افزوده بود و خدای بزرگ را شاکر شدیم که در میدان جهاد، با یکی از بهترین فرماندهان و مالک اشتر امام خامنهای نشست صمیمانهای داشتیم و اعلام آمادگی همه رزمندگان لشکر برای حضور مجدد و مداوم، لبخند و رضایت فرمانده دلها را بهدنبال داشت.
دیدار ویژه شهید رادمهر با حاج قاسم
همرزم سردار شهید سلیمانی با بیان اینکه این روزهای آخر حضور یگان ویژه ۲۵ کربلا در این مرحله از ماموریت در سوریه بود، بیان کرد: جابجایی یگانی انجام شد و یگان جایگزین آمده بود، اما واحدهای آتش یگان ما همچنان در منطقه عمومی پادگان مستودعات و روستای معراته با هماهنگیها دیدهبانی «محمود رادمهر» و دوستانش در حال اجرای آتش بودند.
فرمانده یگان ۲۵ کربلا در ادامه با سرکشی و بازدید حاج قاسم در تاریخ ۶ دی ۹۴ از خطوط نبرد اشاره کرد و گفت: سردار عزیز در جبهه مقدم منطقه روستای معراته، در کنار خاکریزی قرار گرفت تا وضعیت منطقه را بیشتر بررسی کند و متوجه رزمنده مخلصی شد که در حال دیدهبانی و هدایت آتشهای پشتیبانی است و فریادها و نواهای عرفانی آن دیدهبان «الله اکبر» و «ما رمیت اذ رمیت ولکن مارما» بگوش حاج قاسم میرسید. سردار دلها، از آن جوان رعنا و شجاع پرسید: «شما جزو کدام یگان هستید؟» آن جوان، با آرامش گفت: «لشکر ۲۵ کربلا» حاج قاسم سلیمانی دوباره سوال کرد: «مگر لشکر ۲۵ کربلا، ماموریتش تمام نشده و از سوریه نرفتند؟» آن جوان، با آرامش کامل گفت: «حاج آقا، نیروهای رزمی و خدمات رزم در حال جمعآوری و برگشت هستند، ولی واحدهای آتش پشتیبانی لشکر ۲۵ کربلا تا جایگزینی واحد آتش دیگر خواهیم بود. سردار دلها به او احسنت گفت و از او و یگان کربلا، تشکر و قدردانی کرد.
وی با بیان اینکه در این بازدید، چند فرمانده دیگر نیز همراه حاج قاسم سلیمانی در حال بررسی منطقه و تبادل نظرات و طرحریزی شفاهی و ذهنی بودند، افزود: ابهامات و سوالاتی از منطقه در ذهن فرمانده دلها و سایر همراهان بود و حاج قاسم عزیز از آن جوان خواست «مقداری از وضعیت زمین و دشمن برایشان توضیح بدهند.» آن دیدهبان غیور، وضعیت منطقه و گسترش دشمن را تشریح کرد و جزء به جزء، بصورت اصولی و کامل داشتههای خود را به فرمانده دلها ارائه کرد تا جایی که همراهان از هنر، فن بیان این دیدهبان مات و حیران شدند.
هرچه اطلاعات میخواهید از دیدهبان لشکر ۲۵ کربلا بگیرید
سردار رستمیان ادامه داد: حاج قاسم سلیمانی، اشارهای به همراهان خودش کرد و گفت: «همه باید مثل او باشید» مجددا به فرمانده یگان جایگزین گفت: «هرچه اطلاعات میخواهید از این دیدهبان لشکر ۲۵ کربلا بگیرید.» فرمانده دلها ضمن تشکر فراوان از آن دیدهبان خوب لشکر، خداحافظی کرده و رفت.
وی با بیان اینکه آن جوان شجاع، دلیر، صبور، خدایی و شهادت طلب کسی نبود جز شهید «محمود رادمهر» ادامه داد: محمود رادمهر در همه جا افتخاری برای لشکر ۲۵ کربلا بود. او مثل ستارهای در بین سیارهها میدرخشید. او، به تنهایی، لشکری برای لشکر کربلا بود. فکر میکردم، خدایا عجب روزی ناب نصیب محمود رادمهر شد، او در آن دیدار جمعی با حاج قاسم سلیمانی در مقر یگان ویژه ۲۵ کربلا نبود و همه دوستان آرزو میکردند ای کاش «محمود رادمهر» و سایرین هم بودند. خدای بزرگ و مهربان، روزی دیدار این دو فرمانده و رزمنده را در خط مقدم رقم زد. فیض «محمود رادمهر» در دیدار با فرمانده جبهههای مقاومت اسلامی، از همه بیشتر بود.
فرمانده جبهه مقاومت با بیان اینکه در تاریخ هشتم دی ۹۴ کاروان مدافع حرم یگان ویژه ۲۵ کربلا بدون گروه ویژه که همراهان «محمود رادمهر» بودند به کشور برگشتند، گفت: پس از بازگشت همه رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا به وطن اسلامی و استراحتی کوتاه، خودمان را برای مأموریت بعدی حضور در سوریه آماده میکردیم.
فرمانده یگان ۲۵ کربلا گفت: بدلیل عملکرد خوب رزمندگان بدون مرز مازندرانی در دفاع از حریم و حرم اهل بیت علیهم السلام در سال ۹۴، برابر برنامه برنامه ریزی انجام شده، فروردین ۹۵، اعزام بعدی یگان ویژه ۲۵ کربلا برای حضور در جبهه مقاومت اسلامی اعلام شد.
پروازی که به خانطومان نشست
وی با بیان اینکه شناسایی، آموزش، سازماندهی، توجیهات مختلف برای افزایش توانایی رزمندگان در قالب کلاسهای آموزشی و اردویی انجام میگرفت، ادامه داد: در تاریخ ۱۵ فروردین ۹۵، کاروان عشق بسوی دمشق پرواز کرد و پس از تجدید میثاق با بزرگ بانوی اسلام ناب محمدی راهی جبهه حلب شدند و نبردهای سنگین و سخت و عاشورایی در طول یکماه در جبهه خانطومان با تکفیریها رقم خورد و ۱۶ آلاله مازندرانی و تعدادی از همرزمان سوری، فاطمیون، حزب الله، زینبیون و... پس از حماسهسازیها، بشهادت رسیدند.
وی به حماسه مردان عاشورایی مازندران در این نبرد اشاره کرد و گفت: عاشورائیان مازندرانی در مقاومت عاشورایی خود، ضربات مهلکی بر توان رزم و سازمان رزم تکفیریهای ملعون و اربابان آنان وارد کردند. حماسههای ۲۱، ۲۲ و ۳۱ فروردین و ۱۶، ۱۷ و ۱۸ اردیبهشت توسط عاشورائیان لشکر کربلا، در تاریخ جبهه مقاومت اسلامی به شایستگی و نیکی ثبت شده است.
وی ادامه داد: همچنان که درگیر نبرد با دشمنان تکفیری بودیم صدای تلفن بصدا درآمد، گفتم: «بله بفرمایید.» گفت: «فرمانده یگان کربلا رأس ساعت ۱۶ در موقعیت نصر حضور یابد.»
وی با بیان اینکه پس از فراخوانی کارها و امورات عملیاتی را انجام داده و راهی موقعیت قرارگاه نصر شدیم، گفت: به هنگام ورود، متوجه سختگیری در بازرسی شده و یقین کردم که در این جلسه، سردار دلها حاج قاسم عزیز حضور دارند. ورودم به جلسه کمی با تأخیر همراه بود. سلام کردم و بر روی صندلی خالی نشستم. تازه سخنان فرمانده دلها شروع شده بود. همه فرماندهان از ملیتهای مختلف در جلسه فوق بوده و گوش میکردند.
وی اضافه کرد: سختترین نبردهای آنروزها، جنگ در خانطومان بود و لذا همه فرماندهان حاضر در اتاق جلسه، نگاهشان به این حقیر بود که روحیه و آمادگی یگانیمون چگونه هست؟
سردار رستمیان به سخنان حاج قاسم در آن جلسه اشاره کرد و افزود: فرمانده عزیز حاج قاسم سلیمانی، تحلیلی از نبردهای رزمندگان اسلام در برابر لشکریان شیطان (تکفیریها و اربابان آنها) و حماسههای رزمندگان لشکر کربلا و فاطمیون بیان کرد. خط پدافندی خانطومان، سختترین و نامناسبترین جبهه با دشمنان بود، ولی مجبور بودیم بههمین شکل آن را حفظ کنیم. رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا و فاطمیون، خیلی خوب در برابر بیش از ۲۰۰۰ نفر از تکفیریها ایستادگی و مقاومت کردند.
اگر مقاومت عاشورایی لشکر ۲۵ کربلا نبود ما متحمل شکست سختی میشدیم. ایستادگی و جانفشانی شهدای عظیمالشان و جانبازان، رزمندگان لشکر کربلا و فاطمیون مانع از موفقیتهای دشمنان شد. به ارواح شهیدان این لشکر درود الهی را نثار میکنم و از همه رزمندگان و فرماندهان این لشکر قدردانی میکنم.
فرمانده دلها گفت: «دشمن قصد داشت در مرحله اول عملیات خودش، خانطومان را تصرف کند و سپس سایر فتوحات سالهای ۹۳ و ۹۴ را تصرف کند و در مرحله پایانی از سمت جنوب غربی، حلب را تصرف کند، اما حماسه و مقاومت عاشورایی ۱۴ ساعته رزمندگان یگان ویژه ۲۵ کربلا و فاطمیون، تمامی نقشههای آنان را خنثی کرد.
گزارش اختصاصی فرمانده ۲۵ کربلا به حاج قاسم
این فرمانده جبهه مقاومت با بیان اینکه حاج قاسم دستورات عملیاتی و تاکتیکی را جهت آمادگیهای بیشتر در مقابله با دشمنان انقلاب اسلامی صادر کرد و جلسه با ذکر صلوات به پایان رسید، گفت: با پایان جلسه، فرماندهان در حال خروج از اتاق جلسات بودند که حاج آقا (ابو امیر)، اشارهای به بنده کرد و گفت: «حاج قاسم با شما کاری دارند.» خودم را نزد فرمانده دلها رساندم. مصافحهای انجام شد و در گوشهای از اتاق، بر روی صندلی نشستیم.
وی با بیان اینکه حاج قاسم در آن جلسه پس از احوالپرسی از من خواست ماجرای نبرد خانطومان را تعریف و تشریح کنم، گفت: من هم از واقعه خانطومان و ایستادگی و مقاومت رزمندگان یگان ویژه ۲۵ کربلا و فاطمیون و نبرد تن به تن مدافعان حریم اهل بیت علیهم السلام گفتم و او گوش میداد و گهگداری به چهره بنده نگاهی میکرد و گفت: «از تلاشها و مجاهدتهای رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا و فاطمیون در حماسه خانطومان متشکرم.»
سردار رستمیان ادامه داد: حاج قاسم دوباره سوال کرد: «شما نمیتوانستید شهدای عظیم الشان را به عقب بیاورید. من جواب دادم: حاج آقا! نبرد تن به تن و شدت درگیری، درگیری نفرات ما با گردانهای دشمن، رخنه سنگین دشمن، ایجاد شکاف بین رزمندگان اسلام باعث شد که ما فقط در ابتدای نبرد توانستیم شهید «بهمن قنبری» و چند شهید فاطمیون را به عقب بیاوریم. بقیه شهدا، قابل انتقال در شرایط درگیری سخت نبودند.
حاج قاسم از بجا ماندن پیکر شهدا ناراحت و غمگین بود
وی گفت: حاج قاسم از بجا ماندن پیکر شهدا ناراحت و غمگین بود، از بنده به نمایندگی از طرف رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا تشکر و قدردانی کرد. دستی بر رویمان کشید و از هم جدا شدیم.
سردار رستمیان با بیان اینکه نگرانی حاج قاسم سلیمانی از پیکرهای بجا مانده در خانطومان تا آخرین روزهای نزدیک شهادتش وجود داشت، گفت: چندین بار برای مراسم سالگرد شهدای خانطومان در مازندران بعنوان سخنران دعوت شده بود، ولی هیچگاه نپذیرفت و میگفت «من شرمنده خانوادههای معزز شهیدان هستم.»
همرزم حاج قاسم به سفر ایشان به مازندران اشاره کرد و ادامه داد: در دیدار با خانوادههای معزز شهیدان مدافع حرم در مازندران (مراسم سالگرد شهدای بابل)، به خانوادههای معزز شهیدان قول داده بود که پیکرهای مطهر شهدایشان، بزودی رجعت خواهند کرد.
وی ادامه داد: با آزادسازی منطقه خانطومان، به مسئولین ایثارگران سپاه پاسداران و نیروی قدس گفته بود که خواهشا، موضوع جاویدالاثرهای شهید در سوریه بویژه شهدای خانطومان را پیگیری نمایند. به آنها گفته بود که بنده دیگر، روی دیدار و ملاقات با خانوادههای معزز شهیدان مدافع حرم مازندران را ندارم. دستتان را میبوسم تا انشاءالله، پارههای تن این ملت را به آغوش خانوادههایشان برگردانید.
سردار رستمیان با بیان اینکه سردار دلها، پس از مدتی، بر اثر ترور ناجوانمردانه آمریکای جنایتکار، اسرائیل غاصب و همه دولتهای پلید منطقه بشهادت رسید، افزود: بعد از آن پیکرهای شهیدان لشکر ۲۵ کربلا در کربلای خانطومان، یکی پس از دیگری رجعت کرد و حال منتظر ابدان مطهر شهیدان عظیم الشان شهیدان «رحیم کابلی»، «مصطفی تاش موسی»، «حجة الاسلام مالامیری» و «محمد امین کریمیان» هستیم تا انشاءالله با رجعت خود، دلهای منتظر خانوادههای خود و همه همرزمان و دوستان را شاد و جامعه ما را از پلیدیهای گناهان و بیبندباریها رهایی و مطهر نمایند.
وی در پایان با عنوان اینکه سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی و یاران شهیدش مهمان سفره الهی بوده و عند ربهم یرزقونند، خاطرنشان کرد: ما ماندهایم تا پایان راه، تا ظهور دادگستر جهانی و در رکاب امام عصر (عج) هم رهروان صدیق شهیدان، پیروان جهادی، ولی امر مسلمین، سرباز و بسیجی، آماده و آماده برای نبرد با دشمنان اسلام ناب محمدی باشیم. ارواح شهیدان و فرمانده شهیدان حاج «قاسم سلیمانی» شاد راهشان پر رهرو باد.
انتهای پیام/