گروه استانهای دفاعپرس _ «علیاصغر زینلی» آزاده دفاع مقدس؛ همه ما در طول حیات خود با پدیدههای جالب و عجیبی روبرو شدهایم که ضمن برانگیخته کردن احساس ما، موجب شگفتیمان شدهاند.
گاهی حوادث و جریانات طبیعی بقدری ماهرانه کنار هم قرار میگیرند که کمتر میتوان به اتفاقی بودن آن پیبرد.
دوران دفاع مقدس نیز از وجود چنین پدیدههای منحصر بفردی بیبهره نبوده است. چه بسا برادران، پدر و فرزندانی که دوشادوش هم با دشمن جنگیده و در کنار هم شهید، جانباز و یا اسیر دشمن شدند.
اما پدیدهای که قصد داریم مخاطبین این گزارش را با آن آشنا کنیم شاید بیبدیلترین پدیده عرصه نیمه پنهان دفاع مقدس باشد و قطعا مشابهی ندارد.
برای دیدار آزاده سرافراز «غلامعلی چوپانی» به منطقه قاسمآباد مشهدالرضا عزیمت نموده و او را در جوار مسجد موسی ابن جعفر علیهالسلام این منطقه یافتیم.
او و خانوادهاش سالها است مراقب خانه خدا هستند، همان خانهای که بخش عمدهای از آزادگان عزیز مشهدی در آنجا ساکن هستند.
در این دیدار بصورت کاملا اتفاقی متوجه شدیم «غلامعلی چوپانی» برادر دیگری هم داشته است بنام «رمضانعلی چوپانی» و از اینجای داستان موضوع برای ما خیلی جالب میشود.
این دو برادر عزیز با هم عزم جهاد نموده و در جریان عملیات خیبر با هم اسیر دشمن میشوند و پس از مدت کوتاهی اقامت در اردوگاه موصل از هم جدا میشوند.
پس از بازگشت به وطن این دو برادر در کنار شغل اصلی خود، مسیر خدمت به خانه خدا را برگزیده و غلامعلی در مسجد موسیابن جعفر (ع) منطقه قاسمآباد و رمضانعلی نیز در مسجد موسیابن جعفر (ع) محله پایداری مشغول خدمت میشوند درحالیکه هر دو مسجد متعلق به آزادگان این مناطق است، رمضانعلی چند سال قبل بر اثر بیماری به دیدار حق میشتابد و در نهایت راه این دو برادر از هم جدا میشود.
غلامعلی چوپانی در مورد چگونگی اسارت خود اینگونه میگوید: «۱۵ روز بیشتر از عقد و ازدواجم با همسرم نگذشته بود که عازم منطقه شده و حدود ۴۰ روز بعد در جریان عملیات خیبر اسیر شدم. در زمان اسارت درون آب قرار داشتم و فقط سرم از آب بیرون بود و شاید مدت ۱۲ ساعت من به همین حالت درون آب مانده بودم که دوستانم تصور میکردند من به شهادت رسیدهام، وقتی سربازان عراقی به ما رسیدند، از چهار نفری که زنده مانده بودیم دو نفر با تیر خلاص به شهادت رسیدند، اما من و یک نفر دیگر زنده ماندیم و ما را با خود به اسارت بردند.»
او در ادامه میافزود: وقتی وارد اردوگاه شده و توسط صلیب سرخ شناسایی شدیم به خانواده خود نامه نوشته و به همسرم اجازه دادم در صورت تمایل از من جدا و به سراغ زندگی خود برود، اما همسرم با این پیشنهاد مخالفت کرد و در نهایتِ ایثار و ازخودگذشتگی شش سال و نیم دوری من را تا زمان آزادی تحمل کرد.
آزاده عزیز ما تا قبل از اسارت طی پنج نوبت عازم جبهه شده بود که درآخرین عزیمتش تقدیر او اسارت میشود.
انتهای پیام/