به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، بازهم منافقین کوردل فکری خام را ذهنشان پرورش دادند به امید این که شاید لحظه ای این ملت همیشه مقاوم را از امام خود دورسازند مانند همیشه ناامید و سرافکنده تر از هرروز با دلی لبریز از کینه و نفرت از مردمی عاشق نتوانستند کاری انجام دهند و مردم همیشه در صحنه ی انقلاب را داغ دار 72 پرستوی مهاجر کردند .
هفتم تیر اوج مظلومیت شهید بهشتی و یاران وفادار به امام ( ره ) را رقم زد تا جهانیان بدانند و ببینند ملت غیور ایران حتی ثانیه ای از امام و آرمانهای امام سرد نمی شوند بلکه مقاوم تر و صبورتر ادامه می دهند .
حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29/11/1357 یعنی یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعلام موجودیت کرد. اعضاء مؤسس این حزب آقایان آیت الله سیّد محمد حسینی بهشتی، آیت الله سیّد علی حسینی خامنه ای، ﺣﺠت الاسلام محمد جواد باهنر، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله سیّد عبدالکریم موسوی اردبیلی بودند .
تقابل بین نیروهای خط امام (ره) و بنی صدر پس از انتخاب نخست وزیر و کابینه نیز همچنان ادامه یافت و در زمستان 1359 دور تازه ای از منازعات شروع شد.
سازمان مجاهدین خلق پس از این وقایع، در 30 خرداد 1360، اعلام کرد که فعالیت های این سازمان وارد فاز نظامی شده است و اعضای این گروه که مسلح به انواع اسلحه های سرد و گرم بودند به خیابان ها ریخته و به قتل و جرح مردم و پاسداران کمیته و نیروهای انتظامی و تخریب اموال عمومی پرداختند.
ترورهای کور یکی دیگر از استراتژی های سازمان در این زمان بود. موج این ترورها به قدری گسترده بود که از مردم عادی در کوچه و خیابان تا مسئولین مملکتی را در بر گرفت.
در ششم تیر ماه سال 1360 جواد قدیری یکی از عوامل سازمان منافقین در مسجد اباذر تهران با بمب گذاری به حضرت آیت الله خامنه ای سوء قصد نمود که البته این ترور نافرجام ماند.
روز بعد یعنی هفتم تیرماه، سازمان توسط عامل نفوذی خود محمد رضا کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، دفتر مرکزی حزب واقع در سرچشمه تهران را منفجر کردند که به شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از پیروان خط امام منجر شد.
شهید علیاکبر سلیمی جهرمی یکی از شهدای 7 تیر می باشد، با ذکر مختصری از زندگی نامه و خصوصیات این شهید بزرگوار یاد و خاطرش را گرامی می داریم .
علیاکبر سلیمی جهرمی فرزند عبدالله،سیام آذر سال 1317 ه.ش در خانوادهای مؤمن و متعهد در شهر جهرم فارس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی، سیکل و متوسطه را در زادگاهش سپری کرد. با توجه به اینکه به عنوان یک فرد مسلمان و متعهد برای آگاهی جامعه و رشد و تعالی انسانها در درون خویش احساس مسئولیت میکرد، به دانشسرای مقدماتی معلمان در دورترین نقطه شهرستان لار رفت و با وجود آنکه از نظر رفاهی بسیار در تنگنا قرار داشت در سال 1336 دیپلم خود را گرفت و به پیروی از آیه شریفه « هو الذی بَعَثَ فیالامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتِه و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» به تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان پرداخت .
شهید سلیمی جهرمی علاقه داشت پزشک شود و با وجود اینکه در آزمون دانشگاه پزشکی شیراز پذیرفته شد اما در مصاحبه به علت داشتن سوابق مبارزاتی اسلامی او را نپذیرفتند. در سال 1344 به تهران آمد و در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد و مدرک کارشناسی خود را در سال 1348 ه.ش اخذ کرد. او معتقد بود: که دانشگاه از بیرون مانند غول اما در درون هیچ است .
شهید سلیمی در سال 1339 ه.ش که زلزله شدیدی شهر لار را به ویرانی کشید با تمام توان خود، به کمک مردم مصیبت دیده آن دیار شتافت و التیام بخش دلهای دردمند آنان گردید .
شهید سلیمی جهرمی نسبت به فعالیتهای سیاسی و ایدئولوژیک حساسیت فراوانی داشت و این حساسیت موجب گردید تا در طول مبارزاتش هیچگونه جریان انحرافی را نپذیرد. در سالهای اولیه تأسیس سازمان مجاهدین خلق، به علت ضعفی که در ایدئولوژی موجود در سازمان دیده میشد، پیشنهاد عضویت در آن را نپذیرفت.
زیرا ضعف ایدئولوژی و ایمانی موجود در میان آنان را مایه بسیاری از انحرافات تشخیص داده و معتقد بود، بدون کسب شناخت واقعی و عینی از اسلام و مردم ، نمیتوان قدمی صحیح و بدون انحراف برداشت، بنابراین حرکتش را در این راستا قرار داده بود.
در سال 1357 ه.ش دختر خالهاش در پاریس به شهادت میرسد و او برای گرفتن جنازهاش به پاریس میرود و در آنجا توفیق دیدار امام را مییابد. شهید سلیمی جهرمی درباره این دیدار چنین نقل کرده است: « وقتی امام را دیدم، روحیه دیگری گرفتم و در دیدار با امام هنگام دست دادن، امام پرسیدند، چرا دستت اینقدر سرد است؟. در پاسخ عرض کردم: قلب گرم شما آن را گرم میکند
