گروه فرهنگ دفاعپرس- اکبر صفرزاده: قُقنوس پرندهٔ مقدس افسانهای است که در اساطیر ایران، اساطیر یونان، اساطیر مصر، و اساطیر چین از آن نام برده شده است. گفته میشود که وی مرغی نادر و تنهاست و جفت و زایشی ندارد، اما هر هزار سال یک بار، بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و، چون از آواز خویش به وجد و اشتیاق آمد، به منقار خویش آتشی میافروزد و با سوختن در آتش از خاکستر آن ققنوسی دیگر متولد میشود.
در بسیاری فرهنگها ققنوس را رمز جاودانگی، فداکاری و عمر دگربار تلقی میکنند، اما برخی فرهنگها ویژگیهای دیگری هم به او نسبت دادهاند. از جمله در مورد او گفته شده: اشک ققنوس زخم را درمان میکند حتی اگر زخم شمشیر خورده باشد، ققنوس صدای دلنشینی دارد و موسیقی از آوای او پدید آمدهاست.
روزهای زندگی بهترین فیلم پرویز شیخ طادی و یکی از بهترین فیلمهای سینمای دفاع مقدس است. فیلم از ابتدا تا انتها در ساحت دفاع قرار دارد.
فیلم روایتگر زندگی دکتری است که در درمانگاهی در پشت خط مقدم به مجروحین رسیدگی میکند؛ دکتری بسیار شوخ و فعال و اهل زندگی. از منظر شخصیت پردازی؛ فیلم روایتگر غیر فعال شدن و نابینا شدن و ساکت شدن یک فرد متخصص است.
دکتر امیرعلی فردی است متخصص و متبحر که بدون امکانات زخمیهای جنگ را به بهترین شکل ممکن درمان میکند، بعد صلح میشود و دوباره دشمن حمله میکند و این فرد و همکارانش به درون زیر زمین میروند، درمانگاه و محوطه اش به دست دشمن میافتد و تاریکی همه جا را فرا میگیرد.
از زمانی که امیرعلی و همکارانش در زیر زمین محبوس میشوند، ظلمت همه جا را فرا میگیرد و تاریکی بر همه افراد چیره میشود تا اینکه نیروهای کمکی فرا میرسند و دیوار تاریکی فرو میریزد و یک بسیجی با لبخندی به زیبایی خورشید نوید تولد ققنوس دیگری را میدهد؛ ققنوسی به زیبایی امیرعلی و شاید حتی زیباتر و جانبازتر از او.
در صحنهای از فیلم یکی از جانبازان که لحظات آخر عمرش را سپری میکند به دکتر میگوید: «بیا بریم خانه». تفسیری که این جانباز از بهشت ارائه میدهد همان است که «ریدلی اسکات» از بهشت و شهادت در فیلم گلادیاتور برایمان گفته است.
در فیلم گلادیاتور زمانی که ماکسیموس آخرین لحظات زندگیاش را سپری میکند در تصورات خویش خانهای را میبیند بزرگ با درختان سر به فلک کشیده و گندم زاری وسیع و سرسبز. ماکسیموس لبخند میزند، وارد خانه میشود و با دستش گندمها را لمس میکند. تفسیر «گلادیاتور» از شهادت یکی از زیباترین تفسیرهای موجود در دنیا است.
در ده دقیقه ابتدای فیلم علیرغم اینکه روایتگران فیلم – امیرعلی و لیلا- مشخص شده اند بدون هیچ دلیل مشخصی از دوربین روی دست استفاده میشود. دوربین روی دست ابتدای فیلم، راوی ندارد به همین دلیل بیشتری آسیب را به فرم سینمایی فیلم وارد کرده است.
فیلم از منظر شخصیت پردازی عالی است؛ بهعنوان مثال پرستاری که جان انسانها را نجات میدهد -آرینه سوکیاسیان- به خاطر عشقش – کوروش سلیمانی - اسلحه دست میگیرد و به طرف نیروهای دشمن شلیک میکند و به شهادت میرسد و یا لیلا که عالی است و همین طور دکتر.
انتهای پیام/ 121