گروه استانهای دفاعپرس- حجتالاسلاموالمسلمین «محمدحسین دعایی» فعال فرهنگی؛ چیزی بیارزشتر و البته غمانگیزتر از «دنیای بدون معشوق» نیست؛ و از همین رو است که یکی از دلهرههای همیشگی عاشق، جانبردن به جهان بعد از جانان و نفسکشیدن در فضای «فراق همیشگی» است.
زمینی که بوسه بر خاک قدمهای معشوق نمیزند، لیاقت لگدکوبشدن هم ندارد؛ آسمانی که بر سر معشوق سایه نمیاندازد، همچون خیمهای درخاکغلطیده است؛ هوایی که با بازدم معشوق متبرک نمیشود، راه نفس را خواهد گرفت؛ و شهری که افتخار شهروندی معشوق را ندارد، سلول انفرادی است.
آهای معشوق ما!ای سید عزیزتر از جان!
اینک ماییم و این عذاب دنیای بعد از تو!
آخر این داغ را کجا بریم که دیگر تصویر چهرۀ اهوراییات در قاب چشمانمان نمینشیند؟!
آخر این درد را به که گوییم که دیگر حماسهسراییها و تغزلهایت در گوشمان طنین نمیافکند؟!
آخر این غم را چگونه چاره کنیم که دیگر خبر سخنرانیهای تاریخسازت در هیچ خبرگزاریای منتشر نمیشود؟!
آخر این مصیبت را چگونه تاب آوریم که ما هستیم، اما تو، نه؟!
مایی که در وقت بودنت عاشقانه و دلواپسانه فریاد میزدیم: «أ نبقی بعدک؟!» حالا باید در فراق تو ناله سر دهیم که: «علی الدنیا بعدک العفا».ای آقای ما!ای عبد صالح خدا!ای عشق مجسم!ای تندیس عقلانیت انقلابی!ای اسطورۀ جهاد و مقاومت!ای فخر روحانیت شیعه!ای طلبۀ تراز انقلاب اسلامی!ای سرباز سربلند ولی امر!ای خورشید منظومۀ حزب الله!
وای شهید شیدای قدس!
تو که از همّ و غمّ دنیا نجات یافتی و در آغوش بهشت خدا آرام گرفتی؛ لکن ما چه کنیم با دنیای بعد از تو؟!
و از همین رو است که جز این دو بیت امیر صبر و صفا در عزای محبوبهاش، زبانحال دیگری نداریم:
نفسی علی زفراتها محبوسة
یا لیتها خرجت مع الزفرات
لا خیر بعدک فی الحیاة و إنما
أبکی مخافة أن تطول حیاتی
آری؛ چنانکه گریههای شبانۀ شیرخدا در کنار مزار لیلة القدر کوتاه بود، فرصت روضهخوانی و عزاداری ما نیز کوتاه است.
اینک وقت رجزخوانی و علمداری است.