گروه استانهای دفاعپرس- «علیاصغر زینلی» فعال رسانهای؛ در تعارفات معمول و عامیانه جامعه و بهمنظور نشان دادن اوج ارادت به کسی گاهی از اصطلاح «بلاگردان» استفاده میشود که عمدتا یک تعارف اغراقآمیز است.
اما به جرات میتوان گفت سید آزادگان مرحوم ابوترابی نقش یک بلاگردان واقعی را برای آزادگان در هر اردوگاهی که حضور مییافت ایفا میکرد.
کمتر آزادهای است که از مرحوم ابوترابی به شایستگی یاد نکرده و خاطرات خوشی از آن عالم وارسته و مجاهد به خاطر نداشته باشد.
بدون استثنا همراهی و حضور سید آزادگان از زیباییهای بیبدیل اسارت میباشد و قدرت معنوی این حضور بقدری زیاد بوده که حتی تحمل شکنجهها و آزارها را آسان کرده است.
در یکی دیگر از روزهای پاییزی مطابق معمول به سراغ یکی دیگر از آزادههای سرافراز مشهدی رفتیم تا دیداری تازه کرده و باز هم شنونده اسرار دیگری از دنیای با عظمت و معنویت آزادگان عزیزمان باشیم.
آزادگان اردوگاه موصل آزاده سرافراز «محمد موحدی معین» مشهور به «تنزن» را به خوبی میشناسند او نیز با تحمل ۱۰ سال اسارت جزو رکوردداران زمان اسارت میباشد و نام نیک خود را در کنار آزادگان سرافراز این سرزمین به ثبت رسانده است.
ده سال اسارت میتواند مولد خاطرات زیادی باشد و خلاصه کردن این مدت در یک صفحه گزارش کار سختی است اما چارهای نیست، بر همین اساس بخشی از خاطرات آزاده سرافراز موحدی که ما را با خود به سرزمین خاطرات تلخ و شیرنش در دوران اسارت میبرد در ادامه میخوانید.
بعثیها از اسرا برای تولید بلوکههای سیمانی استفاده میکردند و بعد از اینکه مشخص شد این بلوکهها برای ایجاد سنگر در جبههها و مقابله با رزمندگان اسلام است اسرا از انجام اینکار امتناع کردند.
آزارها و شکنجهها و نیز محدودیتها و تحریمهای دشمن زمینه ایجاد شورش را فراهم کرد و کار به نافرمانی اسرا کشیده شد که بعثیها با احساس خطر بسوی اسرا آتش گشودند که در جریان آن دو نفر به شهادت رسیده و چند نفر هم زخمی شدند.
زخمیهای این شورش برای درمان به بیمارستان منتقل نشده و توسط سایر اسرا به روشهای کاملا ابتدایی معالجه میشدند، بهعنوان مثال گلولهای با استفاده از یک قاشق از بدن یک اسیر خارج و بدون هیچ امکانات خاصی پانسمان شد که برخی از این جراحتها منجر به عفونتهای شدیدی میشد.
عراقیها با احساس خطر نسبت به گسترش شورشها مرحوم ابوترابی را به اردوگاه منتقل کردند چون سابقه حضور این مرد در سایر اردوگاهها به آنها ثابت کرده بود که آن بزرگوار باعث آرامش خواهد شد.
با حضور سیدآزادگان آرامش به اردوگاه بازگشت و اسرا حول محور این مرد بزرگ اجتماع کرده و به نصایح او توجه و عمل میکردند و سیره آن عالم فرزانه حفظ جان اسرا بود و سعی میکرد خود را سپر بلا کرده تا بتواند شرایط مناسبی را برای اسرای اردوگاه فراهم نماید.
مرحوم ابوترابی نه تنها در بین اسرای جنگ بلکه در میان سایر اسرای مدنی که اعتقادی به انقلاب و نظام نیز نداشتند و حتی مخالف هم بودند محبوبیت پیدا کرده بود و توانست تاثیرات مثبت زیادی در آنها ایجاد کند.
روزی که شیخ علی تهرانی برای ملاقات با مرحوم ابوترابی وارد اردوگاه شد، سید آزادگان که متوجه نیت او شده بود به بهانه بیماری به درمانگاه رفت و شیخ علی تهرانی وقتی در این هدف خود ناکام ماند قصد سخنرانی برای اسرا را داشت که با شعارهای تند اسرا بر علیه او مجبور به ترک اردوگاه شد.
صحنههای فلک کردن «علی بیات» و سوزندان پاهایش با استفاده از گازوئیل و نیز بیرون افتادن چشم یکی از اسرا از کاسه چشم بر اثر شدت ضربات کابل جزو خاطرات بسیار تلخ شکنجههای اسارت بوده است.
انجام ورزش باستانی با حضور سید آزادگان که آن بزرگوار نقش مرشد را ایفا میکرد، شور و حال خاصی به اسرا میبخشید.
انتهای پیام/