به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، در دوره استبداد رضاشاهی از هیچ اقدامی برای کاهش مجالس مذهبی خودداری نمیشد. به بهانه بیرون کردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت کشف حجاب ادعا میکردند که این مجالس موانعی بر سر راه پیشبرد کشف حجاب است و برگزارکنندگان آن را با محدودیتهایی مختلفی روبرو میکردند. اینک فرصتی به دست آمده بود تا دوباره این مجالس رونق یابند و در کنار برنامههای مذهبی به تبلیغ حجاب و منع بیحجابی بپردازند. حتی بعد از مدتی با مدارس دخترانهای که به سبک جدید آموزشی تأسیس شده بود، به عنوان مظاهر بیحجابی به مخالفت برخاسته، در تعطیلی آن بکوشند.
بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جدید موجی از نگرانی را در محافل روشنفکری برانگیخت. روزنامه ترقی با اشاره به اطلاعیهای که در قم منتشر شده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعایت حجاب ملزم نمایند، آن را یک سیر قهقرایی و ارتجاعی تلقی کرده، از مردم میخواهد مواظب این جریان باشند.
این برخوردهای تفریطی در مقابل برخوردهای افراطی رضاشاه، به زودی ضایعات خود را نشان داد. موقعیت به وجود آمده ناشی از شرایط جنگی به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورین وظیفه داشتند از به کار بردن اهرم فشار خودداری نمایند و چنانچه به اعمال فشار میپرداختند به آنها تذکر داده میشد. حتی اوضاع به گونهای تغییر یافت که تقاضا شد مأمورینی که قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار کرده بودند محاکمه شوند.
حتی در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، هنگامی که قوام السلطنه وزرای خود را به مجلس معرفی کرد؛ عباس میرزا اسکندری به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل کشتار وقایع مشهد در تیرماه ۱۳۱۴ به سمت وزیر جنگ، اظهار کرد که محمود جم باید به دیوان کشور برای محاکمه فرستاده شود. اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وی تنها در مجلس شورا انعکاس یافت، اما، طرح این نقطه نظرها، به همراه بازگشت حجاب تغییر دیدگاههای مسئولین کشور را نشان میدهد. این نکته را میتوان از نامه محرمانه وزیر کشور به نخستوزیر پس از شهریور ۱۳۲۰ دریافت.
با این همه، بیشترین نگرانی مسئولین و مجریان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. چرا که مردان همواره مانع اصلی بر سر راه کشف حجاب و پیشبرد آن بودهاند. به همین علت بود که کشف حجاب زنان را از اتحاد شکل البسه مردان آغاز کردند. برای آن که کسی با آن مخالفت نکند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ایستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد کرد؛ در ۶ دی ماه ۱۳۰۷ قانون اتحاد شکل البسه را به تصویب مجلس رساندند و از اول فروردین ۱۳۰۸ به اجرا در آمد. پس از چند سال که از اجرای این قانون گذشت و شرایط مهیا شد به سراغ زنها رفتند و کشف حجاب را با فرمانی دولتی بر آنها تحمیل کردند.
۲۸
مرداد ۱۳۳۲، نقطه آغازین اعمال شیوههای دموکراتیک مورد اشاره شاه است. سالی که رژیم کاملاً بر اوضاع سیاسی مسلط شد. اما علیرغم این تسلط، رویه قبلی برای پیشبرد این جریان دنبال نشد؛ بلکه با تبلیغات وسیع، به خصوص از جانب کانونها و انجمنهای زنان و از طریق رسانههای گروهی این برنامه دنبال شد.
آن انجمنها و کانونها که در آن برهه به طرز چشمگیری رشد یافته بودند؛ در سال ۱۳۳۸ با تشکلی جدید و تحت عنوان «انجمن زنان ایران» به سرپرستی اشرف پهلوی شکل گرفت. در سال ۱۳۴۵ این تشکیلات گسترش یافت و به نام «سازمان زنان ایران» معروف شد. از جمله فعالیتهای این سازمان، درخواست حق نمایندگی برای زنان بود که در سال ۱۳۴۱ مطرح شد و در در سال ۱۳۴۶ به ثمر رسید. در این سال شش زن وارد مجلس شورای ملی و دو زن وارد مجلس سنا شدند.
متأسفانه اجرا و تداوم طرح کشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثیر مثبتی در زندگی زن ایرانی به جای ننهاد. اگر زن ایرانی را از حصار کوچکتری نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتری کردند که بسیاری از ارزشهای زن بودن و مادر بودن خود را از دست میداد. حصاری که انواع و اقسام مدهای غربی را به او تحمیل میکرد و هر چه برایش میساختند میپذیرفت. نسلی که راهبری این گروه را بر عهده داشتند دیگر از میان روشنفکران و تحصیل کردگان بانی طرح کشف حجاب نبودند که هشدار دهند تا این حد از ظواهر و مظاهر غربی تقلید نکنند. پیامدهای ناشی از این تقلید کورکورانه در همه عرصههای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی جامعه ایران تنیده شد.
پیامدها در دورهای به بار نشست که شرایط دموکراتیکی بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاکم بود، نه شرایطی که چادر را به زور از سر زن ایرانی میگرفتند، اگر ارزشی داشت، ضبط میکردند و اگر ارزشی نداشت، پاره میکردند و به دور میانداختند.
شاید گفته شود کشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع شد و در پی آن باعث افزایش سطح سواد و معلومات عمومی زنان شد. ممکن است روی آوردن بانوان به مشاغل درمانی و آموزشی را از ثمرات کشف حجاب بیانگارند. در مقابل از لطمات آن نمیتوان غافل بود. دور شدن نسل جدید از نسل قدیم، و اختلاف عمیق بین دو فرهنگ که هر یک دیگری را متهم میکرد.
همچنین افزایش سطح بیبندوباری به واسطه تبعیت صرف از ظواهر فرهنگی غرب، حاکی از آن است که این حضور با قاعده و ضابطه معینی نبوده است. وگرنه، این همه عواقب سوء بر آن مترتب نمیشد. اگر کشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم میشد و آنگاه زنان وارد صحنههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشدند شاید نتایج و دستاوردهای دیگری داشت و پس از مدتی فرهنگ کشف حجاب به فرهنگ برهنگی تبدیل نمیشد. ضمن آنکه لازمه افزایش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع کشف حجاب نبود.
کشف حجاب در جامعه مذهبی و سنتی ایران، اثرات عمدهای بر جای نهاد که ارزیابی آن به راحتی امکان پذیر نیست. خصوصاً آنکه همه ابعاد و جنبههای این تأثیرگذاری را نمیتوان به کمیتهای قابل سنجش تبدیل کرد. علاوه بر آن برخی دیدگاهها و داوریها نیز ممکن است چنان بر نتایج این بررسی سایه افکند که نتایج آن را از معیارهای پذیرفتنی عموم محققان دور سازد. اما، به رغم همه این ملاحظات، نمیتوان از پیامدهای این قضیه که بخشهایی از آن اظهر من الشمس است، چشم پوشی کرد.
به طور کلی، اجرای قانون کشف حجاب و گسترش آن نتایج مختلفی به بار آورد. از یک طرف، زنان را از چهاردیواری خانه خارج کرد، آنان وارد عرصه اجتماع شدند، درس خواندند و پس از فراغت از تحصیل به کار در ادارات، یا مراکز بهداشتی، درمانی، فرهنگی و آموزشی پرداختند. بدین ترتیب، آنان توانستند با کاستن از میزان اتکای خود به مرد، استقلال معیشتی خود را باز یابند و نقش موثرتری در ساماندهی زندگی خود ایفا کنند.
همچنین، در جریان این تحولات، فرهنگ مردسالاری نیز به تدریج رنگ باخت؛ تا زن بتواند جایگاهی متناسب با شخصیت خود در اجتماع و خانواده جستجو کند. زن با حضورش در جامعه، خود را در برابر جامعه و مشکلات اجتماعی سهیم یافت و در جهت رفع آن گام برداشت. به زعم طرفداران کشف حجاب، موارد فوق بخشی از پیامدهای این طرح محسوب میشود
دستاوردهای مثبتی که طرفداران طرح کشف حجاب بر میشمرند، به تنهایی نمیتوانست کلیت زندگی زن ایرانی را متحول سازد. برای مثال، مفهوم استقلال مالی که البته نیاز مبرم زن ایرانی نبود، بدون رشد معنوی و اخلاقی معنایی نداشت. حضور تعریف نشده و نامتناسب با شئون فطری و شخصیتی زن مسلمان ایرانی در اجتماع و هم در تنهایی نمیتوانست مشکل عقب ماندگی تاریخی و اجتماعی جامعه ایران را بر طرف سازد. به خصوص آنکه جریان غربزدگی نیز غلبه یافته بود و این روند، به طور کلی میتوانست تأثیر معکوسی در پی داشته باشد.
یکی از نتایج منفی استقلال مالی آن بود که زنان نقش اصلی خویش را که پرورش کودکان و ساختن نسلهای آینده است، به فراموشی سپردند و کودکان خود را روانه پرورشگاهها و مهد کودکها کردند. بدینسان طبیعی است که جای «مادر» بیش از پیش در زندگی کودک خالی ماند. در جامعه آنچه کمیاب گشت «مادر» و این خلاء باید منجر به ایجاد عقدههای گوناگون در نسلهای آینده میشد که شد. از طرفی خلاء حضور زن در کانون خانواده و لنگرگاه کشتی طوفان زده مرد در عرصه اجتماع منتهی به نابسامانیها و اضطرابها، تنشها و عصیانها و دیگر خصوصیاتی شد که تأثیرات فاجعهبارش در نسل جوان تا حد زیادی ناشی از همان کمبود عاطفه مادری و چگونگی روابط مادر و پدر و محیط خانواده است.
با اینکه انتظار میرفت یکی از اثرات خوب استقلال مالی زن، پیدایش حس اعتماد به نفس در وی باشد، این انتظار هیچگاه در سطح مطلوب برآورده نشد. چرا که، در این حالت گرچه ممکن است زن در مقابل شوهر خود اعتماد به نفس پیدا کند، ولی به علت، تأثیرات ناشی از فرهنگ انحرافی کشف حجاب و توأم نبودن استقلال مالی با رشد فکری و اخلاقی، این احساس تعمیق نمییافت و در سطح جامعه ثمربخش نبود.
تأثیری که استقلال مالی در مفهوم غربی آن، در بر هم زدن آرامش خانوادههای شرقی داشته است، کاملاً مخالف تأثیری بود که این پدیده در خانوادههای غربی داشت. دورکیم اعتقاد دارد استقلال زن یکی از عوامل مهم همبستگی افراد خانواده است. چرا که شغل زن به او امید و اعتماد به نفس داده، برایش این امکان را فراهم میکرد که با اتکاء به استقلال اقتصادی خود عضو مفیدی برای جامعه شد و بتواند در اداره خانه و خانواده، بار شوهر را سبکتر کرد.
گذشته از این، مراد از استقلال اقتصادی زن، تنها داشتن مشاغل اداری و دولتی نیست و نمیتوان ایجاد این مشاغل را با ظهور استقلال مالی و اقتصادی زن یکی دانست. زیرا، قبل از ورود الگوهای غربی که به کشف حجاب انجامید؛ در جامعه ما زنان در شهرها و روستاها از طریق کار در مزارع و یا قالیبافی و ... ضمن اینکه به اقتصاد خانواده کمک میکردند؛ به انجام وظایف مادری و همسری نیز میپرداختند. بنابراین، استقلال مالی چنین زنانی در جهت افزایش همبستگی کانون خانواده بود، نه متلاشی ساختن آن. درآمدش هم در جهت رفاه بیشتر فرزندانش به کار گرفته میشد، نه شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مادری.
شاید چنین تصّور شود که ما مخالف اشتغال زنان در ادارات و مؤسسات دولتی و یا حتّی خصوصی هستیم. واقعیت این است که اگر اشتغال در این مراکز با حفظ شئونات اسلامی و انسانی و شخصیت زن همراه باشد؛ خصوصاً اشتغال در مراکز علمی آموزشی، فرهنگی، و بهداشتی نه تنها مفید بلکه در مواردی نیز واجب است.
اما از آنجا که در زمان پهلوی با رعایت شئونات اسلامی عمداً مخالفت میشد و رعایت حجاب به عنوان اولین گام اساسی در جهت حفظ کرامت و احترام زن ممنوع و حتّی مذموم بود و به عنوان سمبل عقب ماندگی و ارتجاع تلقی میشد میتوان چنین نتیجه گرفت که حضور زن در عرصه اجتماع با کشف حجاب یک حرکت کورکورانه و تقلیدی از غرب و ترکیه و تنها ارضاءکننده تمایلات مستبدانه حاکمان بود و باید گامی در جهت دینستیزی، مذهبزدایی و سنتشکنی ـ که آرزوی دیرینه استعمارگران در جهان سوم نیز بود ـ تحلیل شود.
یکی دیگر از پیامدهای ناگوار کشف حجاب و تشبه به فرهنگ انحرافی غرب، رواج معاشرتهای آزاد دختران و پسران و زنان و مردان بوده است. حتی در زیر لوای امور فرهنگی، ترتیب ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان نامحرم با یکدیگر داده میشد و مفاسد جبران ناپذیری نیز به دنبال داشت.
منبع: کشف حجاب زمینهها، واکنشها و پیامدها/ مهدی صلاح
انتهای پیام/ 161