روز‌های هم‌عهدی

پرچم جمهوری اسلامی ایران، حزب‌الله لبنان و فلسطین در دستان حضار حرف‌ها برای گفتن دارد. انگار همه می‌خواهند در این روز‌های هم‌عهدی در جوار پیکر مطهر شهدا عهدی دوباره برای حمایت از جبهه مقاومت ببندند.
کد خبر: ۷۱۱۳۱۴
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۴ - 07December 2024

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از لرستان، اینجا میدان شهدای خرم آباد روزی که برای آمدنش لحظه‌ها را می‌شمردم؛ صفحه موبایلم را نگاه می‌کنم، بیست دقیقه از هشت صبح گذشته است. جمعیتی از دلدادگان به شهدا که از نگاهشان پیداست از ساعت‌ها قبل با پای عشق به میعادگاه آمده‌اند. زن و مرد، پیر و جوان و نوجوان و حتی کودکان خردسال که همراه خانواده آمده اند تا در این بزم عاشقانه سهمی داشته باشند. بیشتر جمعیت در سمت راست میدان و عده‌ای هم در گروه‌های دو سه نفره در گوشه و کنار میدان. تعدادی خودروی نظامی و امدادی نیز در سمت دیگر توقف کرده‌اند.

چند تن از همکاران رسانه‌ای و عکاسان شهرم را می‌بینم که کنار بنری وسط میدان و روبه‌روی جمعیت و جایگاهی که برای تابوت‌های شهدا در نظر گرفته شده است، ایستاده و آماده ثبت لحظه‌های بهاری در فصل پاییز هستند. بر روی بنر بزرگ با پس‌زمینه تصاویری از شهدا نوشته شده است: «آیین استقبال از فرزندان فاطمه».

رفته رفته جمعیت بیشتر می‌شود. از زنان فعال انقلابی و دوران دفاع مقدس مانند خانم‌ها اسکندری سلاح‌ورزی و صیدی گرفته تا دختران دهه هشتاد و دهه نودی شانه به شانه هم. سوز سرمای آذرماه تأثیری بر اراده جمعیت ندارد.

پرچم جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و فلسطین در دستان خیلی از حضار حرف‌ها برای گفتن دارد و نشان از اتحاد جبهه اسلام و اعلام حمایت از جبهه مقاومت است. انگار همه می‌خواهند در این روز‌های هم‌عهدی در جوار پیکر مطهر شهدا عهدی دوباره برای حمایت از جبهه مقاومت ببندند.

به آن سوی میدان می‌روم که از جمعیت عکس بگیرم. «پس کی می‌رسند؟» این را پسرک نوجوانی که لباس مدافعان حرم را برتن دارد و سربند یا حسین (ع) بر پیشانی بسته است از مادرش می‌پرسد. زوج جوانی از کنارم رد می‌شوند؛ هر دویشان چفیه بر گردن دارند.

با گذر دقایقی گرمای حضور مردم بر سرمای صبحگاهی غلبه می‌کند. پسری که بیست و دو سه ساله به نظر می‌رسد، تبلتی که فرم نظرسنجی در مورد نحوه برگزاری مراسم تشییع شهدای گمنام بر روی آن است را مقابلم می‌گیرد و از من می‌خواهد به سوالاتش پاسخ دهم. با چشم گفتن من خیلی سریع سوالاتش را یکی پس از دیگری می‌پرسد و تیک می‌زند.

روز‌های هم عهدی

گروه موزیک همچنان در حال تمرین هستند تا با ورود مهمانان فاطمی برایشان سان ببیند. صدای مداح «محمد برامکی» واضح‌تر به گوش می‌رسد: «این گل پر از کجا آمده».

آری! مهمانان آمدند؛ همان‌ها که زمانی که جنگ به مرز‌های کشور پنجه انداخت، زره‌پوش لحظه‌های عاشقی شدند. عکاسان برای رسیدن به خودر‌وها از هم سبقت می‌گیرند. دو خودروی حامل تابوت شهدا در سمت چپ میدان می‌ایستند. تابوت‌ها بر روی شانه‌های سربازان وطن تا مکانی که برای استقرارشان آماده شده است، قرار می‌گیرند. برخی‌ از فرصت استفاده می‌کنند و خود را به تابوت‌ها می‌رسانند و دست‌شان را به قصد تبرک روی تابوت‌هایی که مزین به پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران است، می‌کشند.

تلاوت آیاتی از کلام الله مجید توسط یکی از قاریان هم‌استانی، فضا را معنوی‌تر می‌کند. با نواختن موسیقی سرود ملی توسط گروه موزیک وقتی که زمزمه می‌کنم: «شهیدان پیچیده در گوش زمان فریادتان» ... اشک در چشمانم حلقه می‌زند.

سرم را به سمت جمعیت می‌چرخانم؛ دختری نوجوان به پهنای صورت اشک می‌ریزد؛ با خودم می‌گویم: «این دختر هم حتما سکوت سنگین دلش را که نمی‌دانسته چگونه و با چه سازی بشکند، حالا پیش کسانی گشوده است که محرم تمامی راز‌ها هستند.»

کمی آن‌طرف‌تر بانویی مُسن که قد خمیده اش را لای چادر پوشانده است و گِل عزا بر سرگذاشته، مویه لری نجوا می‌کند. گاهی آرام تسبیح را لای انگشتانش، می‌گرداند و سوز دل را به دانه‌های آن گره می‌زند به یاد مادرانی که نمی‌دانستند وقتی که آب پشت سر فرزند رزمنده‌شان می‌ریزند، آخرین آب است و نمی‌دانستند وقتی پسر دلبندشان برگشت و نگاهشان کرد، آخرین نگاهشان بود و تا به حال انتظار وصال را در دفتر صبر خویش به قلم آب دیدگان نگاشته اند.

مجری برنامه از همه می‌خواهد برای اقامه نماز بر پیکر مطهر شهدا آماده باشند. حجت الاسلام «سید احمد رضا شاهرخی» نماینده ولی فقیه در لرستان، قبل از اقامه نماز بر پیکر شهدا، ضمن تقدیر از حضور باشکوه مردم از شهدای گمنامی می‌گوید که آمدنشان به میان اهالی شهر فریادی شده است از بغض تب‌دار و جنگی که نابرابر بر کفه‏ ترازوی زمان بود.

وی می‌گوید: همه به شهدای گمنام به خاطر اینکه از لذات دنیا گذشتند، احترام می‌گذاریم و شهیدان از این جهت که مزارشان گمنام است با حضرت صدیقه طاهره سهیم هستند.

روز‌های هم عهدی

به محض اتمام نماز، صدای «یا حسین» و «یا زهرا» در گوش شهر می‌پیچد. «علیرضا قهرمانی» نوحه‌خوانان لرستانی دوران دفاع مقدس نیز آمده است و در کنار تابوت همرزمان شهیدش فریاد «ای وا شهیدا» سر می‌دهد.

پیکر‌ها دوباره بر دوش سربازان وطن، به دو خودروی مخصوص تشییع برمی‌گردند. مجری برنامه از حضار می‌خواهد که پشت سر تابوت‌ها از میدان شهدا تا مصلی الغدیر حرکت کنند؛ اما نکته جالب و قابل توجهی که مجری اعلام کرد: «روی اولین خودرو که حرکت می‌کند، پیکر دو شهید است و آقایان پشت سر آن حرکت کنند و بانوان صبر کنند تا خودروی دومی که حرکت کرد، بانوان پشت سر آن حرکت کنند که راحت بتواند از نزدیک شهدا را زیارت کنند.»

روز‌های هم عهدی

نوبت مسابقه دلداگان به شهداست در یک قاب به یادماندنی که بتوانند سرانگشتانشان را به تابوت شهدا برسانند. قدم‌هایم را تندتر برمی‌دارم که از قافله عقب نمانم. برای دست کشیدن به تابوت، برای بیعت و میثاقی دوباره. اینجا صحنه گردان معرکه خود عشق است.

دل‌نوشته‌های با رنگ آبی خودکار بر روی تابوت‌ها که در طی چندروز حرکت کاروان لاله‌های فاطمی در سطح استان نوشته شده اند خودنمایی می‌کند. 

یکی سعی می‌کند گوشه روسری خود را به تابوت بمالد و یکی از سربند‌های آویزان به سقف ماشین و گل‌های اطراف ماشین می‌کَند و دیگری تلاش می‌کند لب‌های خودرا به تابوت برساند و بوسه‌ای بر آن بزند. عده‌ای هم با نثار گل به شهدای عزیز ابراز ارادت می‌کنند.

مداح کاروان همچنان با نَفَس گرمش اشک‌ها را بر گونه‌ها روانه می‌کند. کمی جلوتر، در گوشه چپ پل شهدا، دختران فاطمی هیئت «افق ظهور» که در مسجد جوادالائمه (ع) عزای حضرت مادر، بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) را برپا کرده‌اند به استقبال می‌آیند.

مقداری که کاروان جلوتر می‌رود، خبرنگاران به دور سید سعید شاهرخی، استاندار لرستان حلقه زده‌اند و نظر او را در مورد این مراسم می‌پرسند. وی پیام این حضور را این می‌داند که مردم همچنان به‌خصوص نسل جوان و نوجوان به ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب وفادار هستند و مسیر شهدای عزیز را طی می‌کنند. 

شاهرخی در ادامه با محکوم کردن جنایات رژیم کودک‌کُش صهیونیستی در غزه و لبنان و حضور تروریست‌های تکفیری در سوریه می‌گوید: پشت همه این جنایات، آمریکاست؛ آمریکایی که دشمن قسم‌خورده ماست و سال‌هاست به عناوین مختلف برنامه‌هایی طراحی می‌کند که مقاومت شکل نگیرد و راحت بتواند به اهداف شیطانی خودش برسد.

جمعیت عاشق تا مصلی الغدیر مسافران بهشتی را همراهی می‌کنند که خیابان‌های شهر یاد آنها را نفس می‌کشند و نامشان، نشانی جاده‌های افتخار، حماسه و ایثار را بخش به بخش به یادمان می‌آورد که فراموش نکنیم اقتدار روزهایمان را در رد پوتین‌های آنها یافته‌ایم.

روز‌های هم عهدی

 و اما شما برادران شهیدم  نمی‌دانم دلتنگی‌های‌تان را در کدامین خاک بر جای گذاشتید؟ شلمچه؟ هویزه؟ فکه؟ و یا...؟ نمی‌دانم، اما این را خوب می‌دانم که قاصدان کربلای جبهه‌ها، بیت المقدس‌ها و والفجر‌ها هستید این را خوب می‌دانم شما رفتید تا ما بمانیم، تا اسلام و انقلاب بماند؛ و حالا آمده اید تا مرهمی بر دل مادران چشم‌انتظاری باشید که سال‌هاست در فراق عزیزان‌شان اشک ماتم می‌ریزند. آمده اید تا با برهم زدن معادلات دشمن، روحیه حماسی و ازخودگذشتگی را در بین جوانانی که آن روز‌ها نبودند که در کنارتان باشند به یادگار بگذارید.

برادران شهیدم ᴉ تابوت‌های‌تان؛ اگرچه ظاهراً وزنی ندارند، اما دِینی سنگین بر روی شانه‌های ما می‌گذارند و آن هم صیانت از ارزش‌های اسلام ناب محمدی (ص) و رساندن آنها به صاحب اصلی انقلاب اسلامی یعنی مهدی موعود (عج) است.

گزارش: عصمت دهقانی

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار