گروه ساجد دفاعپرس: بسیجی شهید «محمود حاجعلیاکبری قمی» شاخهگلی از میان لالهزار خونین گلستان ایثار و شهادت بود که بیست و یکم دی سال ۱۳۶۵ در پاسگاه زید عراق آسمانی شد؛ شهیدی که وصیتنامه او، چراغراهی برای جوانانی است که میخواهند همچون این شهید والامقام، به سعادت برسند؛ چراکه او در وصیتنامه خود، در این زمینه مژدهای خاص به جوانان گناهکار داده است.
وصیتنامه بسیجی شهید «محمود حاجعلیاکبری قمی»
بسم رب العاصین
با عرض معذرت از حضور خداوند بزرگ، از حضرت حجت بن الحسن (عج) و ائمه معصومین حسین بن علی، حضرت فاطمه زهرا (س) و بندگان صالح خدا، چند کلامی را بر حسب وظیفه بهعنوان وصیت مینویسیم؛ البته با دستی لرزان؛ زیرا آنقدر بارم سنگین است بهصورتی است که فکر نمیکنم فردی در این عالم به اندازه من در حضور خداوند متعال گناه کرده باشد؛ بنابراین در این موقعیت حساس که ساعاتی بیش به عملیات نمانده، پناه میبرم به خدا از شر شیطان و از خداوند رحمن میخواهم که با رحمانیت و با فضل و کرم خود ما را محاسبه کند؛ نه با عدل؛ زیرا توشهای ندارم و از خداوند میخواهم که از طریق خودت [مرا] به خودت نزدیک کنی تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم.
حضور محترم مادر بزرگوارم سلام عرض میکنم. از خداوند سلامتی و طول عمرت را خواستارم. مادر جان! این پسر نافرمان خود را که سرتاسر زندگی برای او زحمت کشیدی و در عوض من اذیت و آزارت کردم را ببخش و حلالم کن. مادر جان! آنقدر دوستت دارم و مهرت را در دل دارم که خدا میداند؛ ولی خوب مادر جان عشق به الله و معبود آن مهر را در خود حل کرده.
مادر جان! این را بدان که امانتی بیش در نزد شما نبودم و بر دیگران فخر بفروش که اماتت خود را سالم نزد خداوند برگرداندی. مادر جان! اگر خداوند رحمان شهادت را نصیب من کرد، اگر جنازهای داشتم مرا در بهشت زهرا در میان برادرانم بهخاک بسپارید، اگر جنازهای نداشتم که بهتر؛ چون از خدا خواستم در موقع جان دادن، زجر بکشم تا گوشهای از گناهانم پاک شود. مادر جان! اگر خواستی گریه کنی، بر علیاکبر امام حسین (ع) گریه کن که مظلوم بود. مادر جان! به شما نوید میدهم که در روز جزا وارد بهشت نشوم الا اینکه اول شما و خانوادهام را وارد کنم.
مادر جان! این را بدان که کل راهی را که پیمودم، صدقه سر امام حسین (ع) و اهل او بوده و هرچه داریم از ایشان داریم؛ پس بیشتر در جلسات عزاداری شرکت کن و برحسین (ع) گریه کن. مادرم! به خدای بزرگ میسپارمت و شما برادران و خواهرم مرا ببخشید و حلالم کنید؛ زیرا در حق شما عزیزان و بچههایتان و خانمهای بزرگوارتان کملطفی کردم؛ و انشاءالله اسلحه به زمین افتادهام را بردارید و در جنگ حضور پیدا کنید. از شما میخواهم فرزندانتان را با حجاب و با حیا و سرباز امام زمان (عج) تربیت کنید. از فامیلهای محترم میخواهم مرا ببخشید و حلالم کنید.
تنها سخنم این است که خدای با حالی داریم؛ با آن همه گناه که مرتکب شده بودم، با یک توبه نیمهکامل مرا بخشید و نزد خود برد؛ پس مژده که میتوانم به جوانان که گناه کردهاند بدهم، این است که بکوشید که در این را به سعادت برسید. این را بدانید همه رفتنی هستیم و این دنیا با تمام ظواهر فریبندهاش زودگذر است و تا چشم به هم بگذاریم، وقت مرگ میرسد و عمرمان به سر میآید؛ چه بهتر مرگ در راه خدا را انتخاب کنیم؛ و دیگر اینکه از دوستانم میخواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و آن جمع خوبمان را (باند) در آن دنیا برقرار کنیم و همگی هرچه بدی از من دیدید، حلال کنید و پشتیبان امام باشید و در راه هدایت جوانان گمراه کوشا شوید.
مسئله دیگر اینکه میخواستم از چراغ هدایت روشنیبخش دلهای مرده، امام بزرگوار تشکر کنم (کاش میتوانستم جان ناقابلم را فدایتان کنم ای امام عزیز)؛ البته الان ما قصد باز کردن راه کربلای حسینی را داریم؛ ولی اگر در آن دنیا شما را ببینم، کف پاهای مبارکتان را میبوسم و سخنی با شما جوانان و امت حزبالله که هرگز ار امام عزیزمان جلو یا عقب نیافتید؛ زیرا ایشان نمایندهای از طرف رسولان و ائمه هدی میباشند.
چند مسئله شرعی:
حدود ۴ ماه جهت اطمینان برایم روزه به پای دارید و بهمدت ۲ سال نماز در صورت توان.
ساعتی که دستم است از برای برادر جلوخانی است؛ اگر دستم مانده بود، به او بدهید؛ اگر نبود که وجه آن را بدهید و درز مطلب آن موضوع به ایشان بگوئید مسئله مهمی نبوده و نگران نباشد. در ضمن ضبط مرا علی حاتمیان خواسته بود، ما هم نوشتیم بهطور یادگار به او بدهید و انگشترم را هم به مهدی نراقی که میدانم زنده نمیماند.
(ازکاسبهای محل هم حلالیت بطلبید همینطور از اهالی محل)
بهامید زیارت حسین ابن على
والسلام علیکم
خدا نگهدار امام
۶۵/۱۰/۴
ساعت ۵ بعدازظهر
حقیر محمود اکبری