به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان،شهید «سید مختار حسینی»درتاریخ ۱۰/ ۴/ ۱۳۴۰درخانوادهای مذهبی روستای "قوینلی" از توابع شهر گنبد به دنیا آمد. پدرش«امین الله» که به شغل کشاورزی مشغول بود و مادرش«ماه بیگم حسینی» نام داشت.تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاهش و بالاتر از آن را در شهر گنبد تحصیل کرد تا اینکه موفق به اخذ مدرک لیسانس استراتژی نظامی شد.
شهید سید مختار حسینی قبل از انقلاب به همراه تعدادی از دوستانش عضو کتابخانه مسجد جامع شهر گنبد بودند که ضمن مطالعه به فعالیتهای سیاسی و مذهبی نیز مشغول بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی و اخذ مدرک دیپلم در مورخ ۱ /۳/ ۱۳۶۰به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و از تاریخ۵ /۸/ ۱۳۶۰تا تاریخ۱۷ /۱۰/ ۱۳۶۰یک دوره آموزش عقیدتی را در سپاه پاسداران مرکز گذراند و بعد از آن به عنوان مربی عقیدتی قسمت آموزش بسیج شهر گنبد فعالیت کرد.
سید مختار حسینی چهار مرحله به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شدند، در سال ۱۳۶۰ فرماندهی گروهان آموزشی و در دفعات بعدی سمت فرماندهی گردان را داشت. در منطقه عملیاتی والفجر ۶ با اصابت تیر از ناحیه سر به شهادت رسید و جنازه مطهرش در میدان جنگ ماند و مفقود الاثر شد. بعد از شهادتش، آرامگاهی را به صورت نمادین در محل کتابخانه روستا که محل اصلی فعالیتهای او در اوقات فراغتش بود، ایجاد کردند، اما خب اسارت او بین اعضای خانواده و بستگاه شایع شد، این موضوع در پذیرش خبر شهادت از سوی خانواده و بستگان تردید ایجاد کرد. وقتی به اولین سطور وصیت نامه اش مراجعه میشود، هرگونه قضاوت آسان میگردد: " پروردگارا به عزتت سوگند، به حق علی (ع) سوگند، دلم میخواهد در راهت شهید بشوم وآرزو دارم سندم (جسمم) هر چه بیشتر معتبرتر باشد (متلاشی تر) و امیدوارم نصیبم بفرمایی که فنای در عشقت باشم و این را هر چه زودتر قرارش بدهی.
وصیت نامه سردار شهید سید مختار حسینی
الحمد لله رب العالمین
خدایا! به امر خودت و به اذنت وصیت نامهام را مینویسم، پروردگارا به عزتت سوگند، به حق علی (ع) سوگند، دلم میخواهد در راهت شهید بشوم وآرزو دارم سندم (جسمم) هر چه بیشتر معتبرتر باشد (متلاشی تر) و امیدوارم نصیبم بفرمایی که فنای در عشقت باشم و این را هر چه زودتر قرارش بدهی، خدایا میدانم و به وبی هم میدانم ک زهرا سلام الله علیها دلش میخواهد فرزندش در راه امام امت شهید بشود، بارالها! دلم میخواهد با محاسنی خونین به ملاقاتت بیائیم چرا که در طول حیاتم خدمتی به دینت نکردم و خودت شاهدی که از آن هنگام که با خط سرخ علوی توسط استادم آشنا شدم و در انتظار شهادت بودم و گواه بودی که درابتدای آمدنم به سپاه بعد از قدری تأمل و تفکرف به عینع زمینه لازم را جهت رشد و تثبیت معیارهای معنوی در وجودم دیدم و احساس نمودم بعد از پیدا نمودن و استحقاق جهت دعوت از جانب معشوق عارفان به فوز عظیم، یکی از افتخارهای ائمه معصومین (ع) یعنی شهادت خواهم رسید، "ان شاء الله" امام عزیزمان
میفرماید: راه سرخ شهادت خط آل محمد علی است و این افتخار از خاندان نبوت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروی خط آنان به ارث رسیده است. علت آنکه آخرت و شهادت را برگزیدم این بود که مولایم علی (ع) به فرزندش امام حسن
میفرماید: فقط خداوند شایسته است که جانت را به او بفروشی و اگر به کس دیگر فروختی زیان کردهای و قرآن کریم هم معامله با غیر خداوند را نادرست دانسته، لذا آخرت را برگزیدم چرا که مولا در مورد دنیا فرموده است، دنیای شما در نزدم به اندازه عطسه بزی ارزش ندارد، و اینکه شهادت را برگزیدم علتش این بود که زینب (س) در مجلس ابن زیاد میفرماید: شهادت افتخار خاندان ماست و ما هم به لطف الهی از فرزندان آنها هستیم و با این همه معصیت و غفلت که داشتم والله از خداوند شرم میکنم، از پیروان اسلام و اهل بیتش حیا میکنم، با این حالت باید بروم و تنها خونم میتواند این همه معصیت را محو کند. ملت ایران! حرفم این است قدر این انتخاب و لطف را بدانید و ارزش آن را دارد که همه چیزتان را در این راه بدانید قدر امامتان را بدانید که هدیه الهی است. بدانید که خداوند بر ملائکه هایش به واسطه امام و روحانیت و شما رهروان این طریق مباهات میکند، و، چون که لایقش بودید این تحفه را به شما عنایت فرمود پس سجده شکر به جا آورید.
انتهای پیام /