وصیت‌نامه جانباز شهید مهدی قنبری/ خدایا من را مدیون و شرمنده شهدا از دنیا مبر

جانباز شهید «مهدی قنبری» در فرازی از وصیت‌نامه خود با بیان این‌که تنها دلخوشی‌ام دوستان شهیدم و شهدایی هستند که نام و یاد آن‌ها را به هر صورت ممکن سعی می‌کردم زنده نگه دارم، تأکید کرده است: آه خدایا چه حالی کردم از بودن و نفس کشیدن در کنار شهدا! خدایا به حق این شهدا، من را مدیون و شرمنده این شهدا از دنیا مبر.
کد خبر: ۷۳۶۸۷۹
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۴ - 15November 2025

گروه ساجد دفاع‌پرس: جانباز شهید «مهدی قنبری» معروف به «حاج اسفندیار»، از جانبازان ۷۰ درصد و یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود که سال‌ها درد و رنج ناشی از جانبازی را تحمل کرد؛ اما با این وجود، همیشه در زمینه‌های ورزشی و فعالیت‌های اجتماعی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت کوشا بود و برای رفع مشکلات جانبازان تلاش می‌کرد، تا این‌که سرانجام او این‌گونه رقم خورد که از قافله همرزمان شهید خود جا نماند؛ بنابراین هفدهم اسفند سال ۱۴۰۳ بار سفر ببست و سوی عرش اعلی پرکشید.

این شهید والامقام سال ۱۴۰۱، هنگامی که عازم سفر زیارت خانه خدا بود، وصیت‌نامه‌ای نوشت و در آن خطاب به خدای خود تأکید کرد: نمی‌دانم چگونه می‌خواهم در پیشگاهت بایستم و شرمندگی و روسیاهی را تاب بیاورم. تنها دلخوشی‌ام دوستان شهیدم و شهدایی هستند که نام و یاد آنها را به هر صورت ممکن سعی می‌کردم زنده نگه دارم. شهید صیاد شیرازی که هروقت در ذهنم خنده ملیحی که روی کتاب «بوی گل سرخ» از او زده‌اند را به یاد می‌آورم، لذتی وصف‌ناپذیر تمام وجودم را می‌گیرد، شهید ابراهیم هادی، شهید برونسی، شهید درخشان، شهید مرادیان، شهید خلیلی، شهید حججی، شهید حسین همدانی، شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید محمدحسین محمدخانی، شهید مهران، شهید فخری‌زاده و... آه خدایا چه حالی کردم از بودن و نفس کشیدن در کنار شهدا! خدایا به حق این شهدا، من را مدیون و شرمنده این شهدا از دنیا مبر.

وصیتنامه جانباز شهید مهدی قنبری

متن کامل وصیت‌نامه جانباز شهید «مهدی قنبری»

بسم رب الشهداء و الصدیقین

رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

اشهدک یا مولای، یا صاحب الزمان. شاهد باش‌، ای امام زمانم؛ امام زمانم شاهد باش که این سطور را که می‌نویسم، صادقانه و خالصانه می‌باشد و بعد از مرگم که ان‌شاءالله با شهادت در راه خدای یگانه و رب العالمین است، در پیشگاه پروردگار برایم شهادت دهی که چه لذتی دارد در حضور خداوند گواه و شاهد چون شما مولا و بزرگوار باشد که این‌ها همه اگر توفیق داشته باشم، تنها از کرامت و از فضل شماست.

شهادت می‌دهم که نیست خدایی جز خداوند یگانه لا اله الا الله. شهادت می‌دهم که محمد (ص) فرستاده خداوند یگانه است. اشهد ان محمد (ص) رسول‌الله. شهادت می‌دهم که امیرالمومنین علی (ع) و فرزندانش حجت و ولی خداوند در روی زمین هستند

پروردگارا امیدی جز به فضل و کرم و بخشندگی تو ندارم. گناهان بی‌شمارم را ببخش یا غفار، یا مبدل السیئات باالحسنات؛ خیلی نگران اخرجت الارض اثقال‌ها هستم.‌ نمی‌دانم چگونه می‌خواهم در پیشگاهت بایستم و شرمندگی و روسیاهی را تاب بیاورم. تنها دلخوشی‌ام دوستان شهیدم و شهدایی هستند که نام و یاد آن‌ها را به هر صورت ممکن سعی می‌کردم زنده نگه دارم، هست. شهید صیاد شیرازی که هروقت در ذهنم خنده ملیحی که روی کتاب «بوی گل سرخ» از او زده‌اند را به یاد می‌آورم، لذتی وصف‌ناپذیر تمام وجودم را می‌گیرد، شهید ابراهیم هادی، شهید برونسی، شهید درخشان، شهید مرادیان، شهید خلیلی، شهید حججی، شهید حسین همدانی، شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید محمدحسین محمدخانی، شهید مهران، شهید فخری‌زاده و... آه خدایا چه حالی کردم از بودن و نفس کشیدن در کنار شهدا! خدایا به حق این شهدا، من را مدیون و شرمنده این شهدا از دنیا مبر.

خدایا چه شب‌هایی که در مسجد خاتم‌الاوصیاء (عج) و دیگر مکان‌ها از شهدا گفته‌ام و همیشه در ابتدای روایتگری از تو خواسته‌ام خالصانه برای تو باشد. حرف زدن از شهدا انتها ندارد و هرچه بگویی باز هم می‌شود گفت شهید حسین همدانی حسین‌وار زن و دو دخترش را در زمان نزدیک به سقوط سوریه به سوریه فراخواند تا به بشار اسد بفهماند که پای کار هست، حتی تا اسارت همسر و دو دخترش. خوش به حالش و خوش به سعادت همسر و دو دخترش که شجاعانه وارد کارزار داعش شدند و سربلند از آن خارج شدند. هرچه بگویم باز می‌توانم بگویم، چون شهدا سرچشمه‌اند.

همسر عزیزم: از ابتدای ازدواج، عشق به تو واقعاً با تلاقی دو نگاه، قلباً تمام وجود مرا گرفت. لحظاتی که ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردیم، بی‌آنکه خسته شویم و حرف‌هایمان به اتمام برسد، از مسائل معنوی که رمز ارتباط قلبی و کلامی ما با هم بود. وقتی کار‌های سخت جانبازی از جمله بالا بردن از پله‌های طبقات در زمان نیاز و خاموشی آسانسور را انجام می‌دادی و می‌گفتی اعتقادم این است که من نیستم که این کار را انجام می‌دهم و خداست که عامل و اراده من بر کارهاست، برای لحظه لحظه زندگی سرشار از عشق و محبت و معنویت و راهنمایی‌هایت از تو ممنونم و ان‌شاءالله خداوند به حق مادرمان حضرت زهرا (س) جایگاهت را در دنیا و آخرت رفیع و در کنار حضرت زهرا (س) قرار دهد. یادم می‌آید در زمان قبل از سفر کربلا می‌گفتی تنها دوست داری در اربعین به یاد مصائب حضرت زینب (س) به کربلا برویم و دوست نداری با خوشی به آن‌جا بروی. 

عزیزم، مهربانم، همواره نوع‌دوستی تو برای من خیلی ارزشمند بود و گاهی درک نمی‌کردم؛ ولی واقعاً در برخورد با اطرافیان‌مان برایت نزدیکی و قوم و خویشی مطرح نبود و هیچ فرقی قائل نبودی و یکسان برخورد می‌کردی، کوه صبر بودی در برابر مشکلات. حرف خیلی زیاد است، عشقم مرا حلال کن به‌خاطر همه بدی‌ها قصور و کوتاهی‌هایی که داشته‌ام.

عاطفه‌جان؛ دختر عزیزم، عاطفه گوگولی: 

از ابتدای عنایت خداوند در عطا کردن تو به خانواده ما، خیلی دوستت داشتم و با زبان باز کردنت و بابا گفتنت زندگی را برایم صد چندان شیرین کردی. وقتی تو را بغل می‌کردم و تو از یک تا ۱۰ می‌شمردی و خود را تکان می‌دادی از سر و کله‌ام بالا می‌رفتی، لذتی صدچندان از داشتن تو می‌بردم. دخترم جهت موفق شدن دو مطلب را خیلی جدی بگیر:

۱ - در تمام کار‌ها عقل و اندیشه را مبنای کارهایت قرار بده که راهگشای زندگی خوب است. 

۲ - از گناه و آن‌چه خداوند ما را از آن نهی کرده فاصله بگیر در هر حالتی.

دخترم به خالق هستی بیندیش، به آسمان‌ها نظر کن و لحظاتی خود را در کنار سیارات و خورشید ببین و تعقل کن که خدا را در کنار این تعقل پیدا خواهی کرد. نوع‌دوستی تو برایم زبان‌زد بود، با مادرت بیشتر نزدیک و درددل کن، مادری متفکر و مهربان داری که حلاّل بسیاری از مشکلات من بوده است. 

و اما برادران و خواهران و بستگان و دوستان و آشنایان:

واقعاً قلباً بنده را حلال کنید، ان‌شاءالله که مرا به بزرگی خود ببخشید، عزیزان نظام جمهوری اسلامی که یادگار امام عزیزمان هست را محکم حفظ کنید و با اختلال‌ها و کوتاهی و مشکلات اقتصادی و کمبود‌ها شُل نشوید که ان‌شاءالله به ظهور حضرت ولی عصر (عج) خواهد شد. ما در انجام امور باید با خدا معامله کنیم و طرف حساب ما خداوند متعال باشد که خوب خریداری هست و ضرر نمی‌کنیم از معامله با خداوند. یاد خدا را در دل‌های زنده نگه دارید، با زنده نگه داشتن یاد شهدا، نتیجه آن زنده شدن خودمان خواهد بود. گاهی زندگی می‌کنیم ولی زنده نیستیم و مثل یک ربات بدون فهم و دانش حرکت می‌کنیم. فقط مطالعه قرآن و خاطرات شهدا روح‌بخش و زنده‌کننده است.

۳/۴/۱۴۰۱ – جمعه - عازم خانه خدا 

یا علی

انتهای پیام/ 113

برچسب ها: دفاع مقدس
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار