حضرت شاهچراغ (ع) پیشوای بصیرت و شهید امامت

حضرت شاهچراغ (ع) فرزند امام موسی کاظم (ع) بود که در حساس‌ترین برهه تاریخ در مقابل انحطاط امت رسول الله (ع) ایستاد و قاطعانه از مقام امامت برادرش امام رضا (ع) دفاع کرد و در این راه نیز به دست ماموران مامون عباسی به شهادت رسید.
کد خبر: ۷۴۳۲۸۳
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۳:۵۱ - 04May 2025

گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ روز ششم ذی‌القعده، به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی (ع) معروف به شاهچراغ اعلام شده است. آن حضرت با همه جلالت و نقش پررنگی که در تاریخ اسلام و بخصوص دهه اول قرن دوم هجری قمری دارد، همچنان ناشناخته مانده است. یکی از وجوه بارز حضرت شاهچراغ بصیرت بی‌مانند ایشان است که با اقدامی مناسب و بهنگام در مقابل انشقاق امت رسول‌الله (ص) ایستاد و در مقابل آنانی که احمد بن موسی (ع) را جانشین امام موسی کاظم (ع) می‌دانستند قاطعانه مقابله کرد و خود را در بیعت و اطاعت امام رضا (ع) معرفی کردند. به مناسبت روز بزرگداشت حضرت شاهچراغ (ع) نگاهی داریم زندگی ایشان. 

حضرت شاهچراغ (ع) پیشوای بصیرت و شهید امامت

شاهچراغ؛ بصیر و ولایتمدار

احمد بن موسی (ع)، فرزند امام موسی کاظم (ع) و برادر صاحب بصیرت امام علی بن موسی‌الرضا (ع)، سیدی جلیل القدر، شجاع، فاضل صالح، باتقوا و پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و باعزت توصیف شده است که نزد پدرش منزلت بسیار داشت، با قلم خود قرآن بسیار نوشت و در زمان حیاتش هزار بنده را آزاد کرد. شخصی موثق و مورد اعتماد و اطمینان و راوی احادیث زیادی از پدر و اجدادش بود. 

حضرت موسی کاظم (ع) مزرعه خود را که به «یسیریه» معروف بود به وی بخشید. گفته‌اند که احمد بن موسی (ع) در زمان خود از فروش‌این مزرعه هزار بنده آزاد کرد. احمد بن موسی (ع) یکی از فضلای عصر خود بود چنان که وی را در زمره محدثینی به شمار آورده‌اند که احادیث زیادی از ائمه معصومین (ع) نقل کرده است. ایشان هزار بنده را آزاد کرد و هزار قرآن با دست مبارکش نوشت و او با عزت و بزرگوار و دارای منزلتی بزرگ بود. 

محدث نیشابوری احمد، محمد و حمزه را از یک مادر می‌داند. در کتاب وی آمده است که احمد بن موسی (ع) نزد پدرش بر فرزندان مقدم بود. پدر بزرگوارش او را در وصیت ظاهری به عنوان وصی پس از خود تعیین کرده ولیکن در نسخه وصیت مختومه که خاص امامت من عندالله است از وی نامی نبرده است. برخی از شیعیان پس از حضرت موسی بن جعفر (ع) او را امام می‌دانند و قائل به امامت احمد بن موسی (ع) شدند و امامت برادرش علی بن موسی‌الرضا (ع) را نپذیرفتند. 

جنبه‌های سیاسی مسئله امامت احمد بن موسی (ع) احتمالاً از سوی شیعیان زیدیه که منکر تقیه و مروج قیام مسلحانه بر ضد مأمون بودند دامن زده می‌شد و چون قادر به درک مواضع حکیمانه و مشی تقیه‌آمیز حضرت نبودند. حضور احمد بن موسی (ع) در قیام مسلحانه ابن طباطبا و ابوالسرایا را نیز بی ارتباط و یا بدون دستور امام رضا (ع) می‌پنداشتند؛ بنابراین علاوه بر انگیزه‌های سیاسی و همچنین توجه به فضایل، عظمت و شخصیت احمد بن موسی (ع) هر کدام به تنهایی می‌تواند عاملی برای جانب‌داری از احمد بن موسی (ع) محسوب شود. اما اعتقاد به امامت احمد بن موسی (ع) استمرار و دوام چندانی نیافت. این ناپایداری را در مواضع منفی ایشان نسبت به طرح امامت وی و اصرار بر ولایت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) جست‌و‌جو کرد. احمد بن موسی (ع) حقانیت امامت و ولایت را بعد از شهادت پدرش آشکار ساخت. 

هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع) در مدینه منتشر شد مردم بر در خانه‌ ام‌احمد جمع شدند. آنگاه همراه با احمد بن موسی (ع) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی (ع) گمان کردند که بعد از وفات امام موسی کاظم (ع) وی جانشین و امام است. به همین سبب با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت. 

احمد بن موسی (ع) سپس بر بالای منبر رفت و خطاب به بیعت کنندگان اعلام کرد: «ای مردم هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده‌اید بدانید که من خود در بیعت برادرم علی بن موسی (ع) هستم. او پس از پدرم امام و خلیفه به حق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم. 

پس از آن احمد بن موسی (ع) در فضایل برادرش على بن موسی‌الرضا (ع) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی (ع) بود. آنگاه خدمت امام رضا (ع) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند و ایشان بیعت کردند. احمد بن موسی (ع) مدتی در خدمت برادرش بود تا زمانی که مأمون در پی امام رضا (ع) فرستاد و ایشان را برای ولایتعهدی از مدینه به خراسان دعوت کرد. 

پس از عزیمت امام رضا (ع) به مرو پذیرش تحمیلی ولایتعهدی مأمون جرقه‌های آغازین حرکت احمد بن موسی (ع) و برادران آن حضرت (ع) را شکل داد. احمد بن موسی (ع) با هفتصد تن از برادران و برادرزادگان و جماعت کثیری از دوستان از مدینه عزم خراسان کردند. در دو فرسنگی شیراز خبر شهادت امام رضا (ع) به آنان رسید. 

مأمون نیز که از حرکت امامزادگان اطلاع یافته بود به حکام و عمال خود نوشته بود که در هر کجا احمد بن موسی را یافتند به قتل برسانند. احمد بن موسی (ع)، چون از حیله مأمون آگاه شد. به همراه سه هزار تن و به روایتی دو هزار تن از بغداد (مدینه) قیام کرد کارگزار مأمون در شیراز به نام قتلغ خان به امر خلیفه با او به مقابله برخاست. حضرت احمد بن موسی (ع) که وضع را چنین دید دانست که برگشتن به مدینه ممکن نیست و این جماعت به قصد مقاتله و جدال در این جا گرد آمده‌اند، بنابراین اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به اطلاع همگان رسانده و اضافه کرد: «قصد اینها ریختن خون فرزندان علی بن ابیطالب (ع) است هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند می‌تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره‌ای جز جهاد با این اشرار ندارم تمامی برادران و یاران احمد بن موسی (ع) عرض کردند که مایلند در رکاب وی جهاد کنند آن بزرگوار در حق آنها دعای خیر کرد و فرمود: «پس برای مبارزه خود را آماده سازید»

سپاه قتلغ خان در برابر یاران و برادران احمد بن موسی (ع) صفوف خود را آراستند و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه رشادت و فداکاری آنها دشمن شکست خورده و عقب نشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت در پیکار سوم سپاهیان قتلغ خان به هزیمت رفتند و ناچار شدند از محل درگیری قریه کشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشینی کنند و از ترس به درون حصار شهر پناه برده و دروازه‌های شهر را محکم بستند. احمد بن موسی (ع) به اردوگاه خویش در قریه کشن نزد یاران خویش بازگشت در این نبرد عده‌ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی (ع) مجروح و تعدادی قریب به ۳۰۰ نفر به شهادت رسیدند.

روز دیگر احمد بن موسی (ع) یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی (ع) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی (ع) موج می‌زند توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عده‌ای از فرماندهان سپاه خود طرح خدعه و نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آنها فایق آیند. 

بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده جمعی از سپاهیان جنگ آزموده خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی (ع) گسیل داشت و به آنها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه‌های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی (ع) با این خدعه وارد شهر شدند. هنگامی که آنها وارد شهر شدند دشمن مکار دروازه‌های شهر را بست. سپاهیان قتلغ خان که از قبل در گذرگاه‌های شهر کمین کرده بودند یاران احمد بن موسی (ع) را هر کدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند. 

در نتیجه طرح و توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی (ع) به شهادت رسیدند و عده‌ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند. در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و سایر شهر‌های ایران از متفرق شدگان این نهضت هستند. احمد بن موسی (ع) با تنی چند از برادران و یاران خویش تا مدتی که سلطان الواعظین تا یک سال ذکر نموده زندگی مخفیانه را برگزیدند. 

دشمن در گوشه و کنار به سختی در جست و جوی آنها بود حکمران فارس جاسوسان بسیار را برای یافتن احمد بن موسی (ع) گماشت، سرانجام جاسوسان محل اختفای حضرت احمد بن موسی (ع) و یارانش را یافته و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی (ع) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. احمد بن موسی (ع) تنها با جمع کثیری به نبرد پرداخت. دشمن، چون دید از عهده او بر نمی‌آید با ایجاد شکاف روزنه‌ای در دیوار خانه‌ای که جایگاه استراحت وی بود وارد شده و از پشت سر بر سرش شمشیر زد. سپس خانه را خراب کردند و بدن مطهرش زیر توده‌های خاک در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست پنهان شد.

منبع: «احمد بن موسی شاهچراغ (ع)» نوشته «جلیل عرفن منش»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار